رحیم بنیاسد آزاد ــ از روز شنبه اول دیماه، گالری آزاد در کرمان، شاهد اجرای پرفورمنس «این- همانی» بود. پرفورمنس به لحاظ لغوی به معنای اجراست و ذات هر اجرایی که بر انسان متکی باشد و در لحظه اتفاق میافتد. چیزی که در گالری آزاد این چند روز اجرا دیده شد استقبال خوب مخاطبان این هنر و مشارکت در اجرا و همراهی با طراح نشان از فراهم بودن بستر برگزاری این هنر در کرمان دارد چیزی که تا کنون کمتر بوده است.
این پرفورمنس که توسط امیر علمدارزاده و معظمه محمدی طراحی و اجرا شد به گفتهی خودشان اولین تجربههای این چنینی در کرمان است با این دو نفر که از فعالان تیاتر کرمان هستند دربارهی این اجرا گفتوگو کردم که در ادامه گزارش آن را میخوانید.
میتوانی کارهای رادیکال انجام دهی
معظمه محمدی یکی از طراحان این پرفورمنس درباره ایدهی اولیهی اجرا میگوید: «خیلی وقت بود که احساس میکردم تیاتر صحنهای آن چیزی نیست که من دوست دارم و با مطالعهی بیشتر راجع به ادبیات و تیاتر فهمیدم ادبیات عرصهی شعار نیست مگر اینکه در لایههای زیرین اتفاقی بیفتد، برای همین ذهنم همیشه درگیر بود که چه هنری میتواند من را ارضا کند، و به این نتیجه رسیدم که پرفورمنس بهترین روش است چون تو میتوانی کارهای رادیکال انجام دهی و این همان چیزی بود که من دوست داشتم».
هیچ خلاقیتی در هیچ شاخه هنری نمیبینیم
امیر علمدارزاده دیگر طراح این اجرا ادامه میدهد: «واقعیت این است هنر ایران دچار رکود است، افسرده است. به بنبست خورده؛ هیچ خلاقیتی در هیچ شاخهی هنری نمیبینیم و هر چه فضا بستهتر میشود باز در تهران میشود کارهای خلاق و بازیگوشیهایی را دید که هنرمندان با سبکها بازی میکنند و یک سری سوالات مطرح میکنند، ولی تیاتر کرمان روند راکدی دارد».
وی میگوید: «هنر کرمان شبیه این است که هنرمندان در تنگ بسته کوچک نشستهاند و فکر نمیکنند که بیرون اقیانوسی وجود دارد؛ برای همین احساس کردم با یک سری فرمهای تازه هنری که بتواند این فضا را دگرگون کند و به هنرمند ایده بدهد وارد عمل شویم. به نظرم پرفورمنس میتواند هنری باشد که در این فضای بسته هنری کرمان ارایه داد و باید با حرکتهای این شکلی که آوانگارد هستند و ادعایی هم ندارند وارد عمل شد و به هنرمندان این را یادآوری کرد که هنر چیزی غیر از خلاقیت نیست».
تیاتر باید از صحنه جدا شود
از دلیل انتخاب گالری که میپرسم امیر علمدار زاده میگوید: «ما باید این را در نظر داشته باشیم زمانی میتوانیم بگوییم که هنر وارد عرصه خلاقیت شده که از فضای تکراری خودش دور شود؛ تیاتر باید از صحنه جدا شود؛ اینکه تماشاچی یک سمت و صحنه سمت دیگر باشد دیگر کافی است؛ اگر میخواهیم خلاق باشیم باید فضای خودمان را بشکنیم».
این هنرمند میافزاید: «پرفورمنس از شاخههای هنری معاصر است از سال 1960 به این طرف پرفورمنس شاخهای جدا از سایر هنرها شده البته میشود گفت که هنوز تئوریهایش بیرون نیامده که بگوییم هنر مستقل است ولی به این سمت پیش میرود».
علمدار با تاکید ادامه میدهد: «این را هم بگویم تجربه مشابه کار ما یا کارهای دیگر خارج ازایران بوده که بسیار تجربههای موفقتر و رادیکالتری هم بوده اما اینکه با این ستینگ و با این صحنه و در این جامعه به این شکل اجرا شود تا به حال حداقل در ایران ندیدم. شاید تهران یکی دو جا بوده باشد اما حضور ذهن ندارم».
این نوع هنر روی لبۀ تیغ راه رفتن است
سپس معظمه محمدی اظهار میکند: «این هنر روی لبه تیغ راه رفتن است و کار ریسکی است؛ ممکن است دچار صعود یا سقوط شوی و برای همین شاید خیلیها رغبت نکنند، مخصوصا ما کرمانیها که عادت داریم کارهایی انجام دهیم که از آنها اطمینان داشته باشیم. این کار کاری است که با دخالت مستقیم تماشاگر است و اثر از طراح هم پیشی میگیرد و خود طراح هم نمیداند چه اتفاقی میافتد».
از بازخورد و استقبال مخاطبان که میپرسم امیر علمدارزاده میگوید: «در این شیوه نمیتوان انتظار را بالا برد. پرفورمنس شیوهای ازاجرا است که مخاطب به ما میگوید قرار است چه اتفاقی بیفتد؛ ما هم نمیدانیم فقط در موقعیت حضور داریم. با این حال انتظارم بیشتر از اینها بود؛ اینکه هنرمندان، تیاتریها و غیر تیاتریها بیایند ببینند ولی متاسفانه نمیدانم چه فضایی است که نمیآیند. البته خیلی از بچهها آمدند، گفتوگو کردند به خصوص نسل جوان و این برایمان خوشایند است».
محمدی اما از بازخوردها راضی است و نظرش را اینگونه بیان میکند: « با توجه به چیدمان و خیلی ساختارهایی که در ذهن ما بود خیلی از بازخوردهایی که ازتماشاگران میگیریم دقیقا همان چیزی است که میخواهیم. خودمان هم متعجب میشویم که چیزهایی که در لایههای زیرینتر بود و در مرتبهی هفتم یا هشتم بود که میگفتیم مخاطب ممکن است متوجه شود اولین چیزی بود که مخاطب متوجه شد و این برای من خیلی جذاب بود».
آدمها هویتهای همدیگر را طراحی میکنند
دربارهی انتخاب سوژه امیر علمدارزاده اینگونه توضیح میدهد: «واقعیت این بود که در جامعهی کنونی ما نه فقط ایران، در جامعه بشری آدمها هویتهای همدیگر را طراحی میکنند. ما برای این از لوازم آرایشی استفاده کردیم که این را تلقین کنیم که هویتهای جنسی ما آن چیزی است که دیگران از ما میخواهند نه آن چیزی که خودمان میخواهیم؛ ما همانطور که ظاهر همدیگر را طراحی میکنیم این طراحی را در درونیات همدیگر هم اعمال میکنیم این اثر به ما میگوید دیدمان را بازتر کنیم، قضیه خیلی گسترده است و چیزی به اسم طراحی هویت در جامعه دارد اتفاق میافتد ما باید در بسترهای دیگر مثل فرانسه امریکا و جای دیگر اجرا کنیم ببینیم آنجا چه واکنشی میگیریم».
معظمه محمدی ادامه میدهد: «با توجه به اینکه من زن بودم همیشه بابت این قضیه زجر میکشیدم، مردهایی که طی قرون متمادی چیزی به اسم زیبایی را دیکته کردند و زیبایی که لفظی شده که انگار فقط متعلق به زن است، یعنی زنانگی را در قالب یک سری چیزها تعریف کردند؛ زن زیبا یعنی این؛ زن جذاب یعنی این؛ اینها آیا همان چیزی است که خود زنها میخواهند؟ یا از طرف مردها تحمیل شده؟ میخواستم با این کار بگویم حالا اگر یک مرد در آبژه خودش قرار بگیرد و ملغمهای از چیزهایی که زیبایی حساب میشدند را روی خودش اعمال کنیم واکنش چیست؟ و ابزاری که در سالیان متمادی زنانه تعریف شده روی مرد اعمال شود چه اتفاقی میافتد؟».
از استمرار این هنر که میپرسم علمدار قاطعانه میگوید: «صد در صد؛ به نظر من این هنر و هر هنری که بتواند این فضا را بشکند و برای هنرمندان سوال ایجاد کند و افراد را ترغیب به خواندن و مطالعه و گفتوگو کند درکرمان از واجبات است».
ما اصلا با هم حرف نمیزنیم
کمبودهای فضای هنری کرمان سوال پایانیام است که امیر علمدارزاده میگوید: «اگر بخواهم تیاتر را بگویم فضای درست اجرا و تمرین نداریم و یک سری سالنهای محدود هم که اجرا میکنند شیوههای خاص خودشان را دارند و یکی اینکه هنرمندان کرمانی شرایط مالی ادامه دادن هنر را ندارند و با جان کندن ادامه میدهند و هیچ حمایتی نمیشوندم. این هنرمند میافزاید: «مهندس پور که به کرمان آمده بود حرف خوبی زد. گفت: «هنر ایران نیاز به گفتوگو دارد». ما اصلا با هم حرف نمیزنیم اگر هم حرف بزنیم میخواهیم مقابله کنیم، فکر میکنیم جنگ است. در حالی که باید سوال کنیم، مطالعه کنیم، تجربه کنیم. اگر هنرمندیم باید اینکارها را تا آخر عمر ادامه دهیم. هر جا این روند قطع شود ما از چرخهی هنر و خلاقیت خارج میشویم و روی دور تکرار و تسلسل میافتیم».
در کرمان همه انگار در جزیرهاند
محمدی اما میگوید: «چیزی که من را اذیت میکند این است که در کرمان انگار همه جزیره جزیرهاند؛ جزیره ایکسها، جزیره ایگرگها، جزیره ... یک عده تیم میشوند و تیم بازی میشود. این جوری وقتی شما کاری ارایه میدهی بدون اینکه با کار مواجه شوند میگویند حالا بچههای فلانی برای ما فلان شدند. در حالی که باید بدون هیچ پیش زمینه و قضاوتی طرف را با هنرش ببینی؛ نه اینکه بگویی با فلانی است، به جایی وصل است؛ کار اولی است؛ مهم این است از هم حمایت کنیم».
نظر خود را بنویسید