فردایکرمان ـ گروه جامعه: نوای «کجایید ای شهیدان خدایی، بلاجویان دشــت کربلایی، کجایید ای سـبکبالان عاشــق، پرندهتر ز مرغان هوایــی، همه رفتند و تنها ماندهام من، ز همراهان خود جا ماندهام من» بلند میشود.
قطعه ۴۲ گلزار شهدای بهشت زهرا غلغله است. صدای سوگواری در گوشه گوشۀ محوطهای که به تازگی برای قرار دادن پیکر شهدای حملات رژیم صهیونیستی اختصاص یافته است، شنیده میشود. ۶۹ مزار پُر شدهاند و مابقی در حال پُر شدن. از هر طرف صدای ضجههای متوالی، صدای سوگواری زنانه میآید. ســاعت ۱۱ صبح روز ۳۱ خرداد، ۹ روز پس از آغاز حملات اسرائیل، قبرهای قطعه ۴۲ بهشت زهرا تهران، هر لحظه با بیل و کلنگ کارگران خالی میشود و با پیکری که شاید هنوز گرم است، پُر.
کودک و بزرگسال، زن و مرد، کنار هم دراز کشیده، بیجان کفنپیچ شدهاند. آنها را از غسالخانه با ماشینهای مخصوص به سمت ورودی تازه کلنگکاری شدۀ قطعه ۴۲ گلزار شهدای تهران همراهی میکنند؛ با مراسمی ویژه شهدا، با تابوتی که در پرچم ایران پیچیده شده است. آنها را از شرق و غرب تهران، شمال و جنوب آوردهاند؛ آنها که در ۱۰ روز گذشته زیر آوارها ماندند، سوختند، تنشان متلاشی شد، راه نفسشان گرفت. همه قرار اســت به عنوان شهید در همین قطعه خاکسپاری شوند.
چشمها سرخ است. عکاسان حاضر در محل که دیگر عکاسان جنگاند، به اشک افتادهاند و چه کسی میتواند جلوی اشکهایش را در برابر این سوگ بگیرد.
به گزارش فردایکرمان به نقل از روزنامه شرق، زهرا جعفرزاده خبرنگار در ادامه نوشت: سوگواران در خودروهای روباز پیکر بیجان عزیزشان را تا خانه ابدیاش مشایعت میکنند و چه لحظات دردناکی است وقتی مداح خانواده را خطاب میکند و از عزیزشان میگوید؛ پدر، مادر، خواهر، برادر و رفیقی که نیمهراه شــده. اســامی پیکرهایی که قرار است منتقل شود، فهرسـت شده و از سـوی شخصی که بلندگویی در دست دارد، خوانده میشــود. هر لحظه گروه جدیدی به آن فضای کوچکی که یک سایهبان سقفش شــده، اضافه میشود. اینجا از هر ســو صدای گریه میآید، صــدای مردان و زنانی که روی قبرها افتادهاند و شانههایشان از شدت گریه و درد و رنج تکان میخورد. قطعه سراسـر سیاهپوش است جز روی مزارها که با گل برگهای قرمز و سفید و زرد آراسته شده .
از صبح روز گذشته، از قطعه ۴۲ بهشت زهرا صدای سوگواری بلند است. ورودی محوطه بنری نصب شــده: «محل تدفین شهدای حملۀ رژیم صهیونیســتی». قطعه بزرگی اســت و به گفته مسئولی که کارگران را هدایت میکند، جا زیاد است؛ «اینجا قطعه بزرگی است» و با دست به آن سمت اشاره میکند؛ زمینی بزرگ و سرسبز. هر ســاعت نامی خوانده میشود. آنها را از شــرق و غرب تهران، شــمال و جنوب آوردهاند؛ آنها که در ۱۰ روز گذشته زیر آوارها ماندند، ســوختند، تنشان متلاشی شد، راه نفسشان گرفت. همه قرار اســت به عنوان شهید در همین قطعه خاکســپاری شــوند. چندین روحانی تابوت شهدا را تا دم قبری که برایشان خالی شــده است، همراهی میکنند و تمام این مســیر هم با مداحی همراه است. هر کسی عزیزش را صدا میزنــد و این بار نوبــت «نازدار مرادی» اســت که باید به خاک سپرده شــود؛ مادری که فرزندانش بیقرارند؛ بیقرار نداشتنش. با ورود پیکر مادر به قطعه، صدای مداح بلند میشــود: «سلام عزیز پرپر، سلام فدایی وطن، سلام گل مطهر». چشــمها سرخ است. عکاسان حاضر در محل که دیگر عکاســان جنگاند، به اشک افتادهاند و چه کسی میتواند جلوی اشکهایش را در برابر این ســوگ بگیرد.
دور پیکر نازدار مرادی جمع میشوند: «مادر ببین میتوانی بمانی. عزیزم تو خیلی جوانی». مداح میخواند و همه را به گریه میاندازد. صحنهها وصفناپذیر است.
خانواده «محمدحسین عزیزی» پزشک متخصص گوش و حلق و بینی را که یکشــنبه هفته گذشته در انفجار میدان تجریش شــهید شد نیز پس از یک هفته، روز گذشته به خاک سپردند. همسرش در گوشهای نشسته و نای حرف زدن ندارد. دخترش ایران نیست و نتوانسته خودش را به تشییع پدر برساند. تصاویر کوچک و بزرگ دکتر، مزارش را پر کرده؛ از جوانیاش، از وقتی جایزه گرفته، از پشــت تریبون. کمی آن طرفتر، یکی قربان صدقه عزیزش میرود و میگرید. مردان در حال آرام کردن زنان، خواهران و دخترانشان هستند و لنز دوربین عکاســان هر لحظه به سمتی میچرخد. چه صحنههایی ثبت میشود، چه سوگ بزرگی.
از پشت بلندگو اسامی آنها که تنشـان به خاک قطعه ۴۲ بهشــت زهرا ســپرده شــده، خوانــده میشــود: «مریم بابایی، اعظم میرزایی، محمد علیزاده، ســونا حقیقی و پســر ۱۱سالهاش، ســهیل کتولی، مهرداد کیا کاظمــی، مرتضی عباسی، حفیظ بوستانی، علیرضا موســوی، علیرضا اکبری، غلامرضا فرقانی (ســرباز وطن)، پارسا منصور هزار جریبی، امیرعلی خرمی ۱۳ ســاله، زهــرا چوبیری، مریــم مینایی، سید علیاکبر سیدان، عباس نوذری خیرآبادی، محمد چناری، پرنیا عباسی، منصوره شهریاری، پرویز عباسی، خانواده شهیدمحمــد حاجی ســلطان، ناهیــد محمد ربیعــی و مهرنوش حاجی سلطان، تبســم پاک، محمدعلی بالایی، محمدحسین قاسمی، محمد امیرمهدی، مجید بابایی، حسین تبی کاکو (در مأموریت بود و هنوز نتوانسته بود پسر ۱۲ ماههاش را ببیند)، سعید فرجی ( فرزندش دو هفته دیگر به دنیا میآید)، شهید رســانه : نیما رجبپور، ســجاد بداغی (مادرش میخواست دامادش کند)، حمید آزکات، محمدرضا توکلی، زهره رسولی و نــوزاد دو ماههاش رایان قاسمیان (مادر و پسری که در آتش انفجار ســوختند. پدرشان هم همینطور. از خانوادۀ آنها یک پسر چهار ساله مانده که در بیمارستان بستری است.زهره رسولی در حالی که پسر دوماهه اش را بغل کرده، به خاک سـپرده شد). سعید حقیقی، مجتبی ملکی، امیرحسین جمشیدی پور، عبدالقادر گلستان، محمدحسن بلندی، مجید مقدم، مجتبی رضیهی، مادر شهید مریم ملا کتاب فروش، محمدمهـدی میرزایی، جابر بیات، علیرضا جهان شـاهی، مهران جیدری (دوست داشت مهدی صدایش کنند)، جلال حیدری، فاطمه کاوه، سیدعیســی منصوره حاجی ســالم، محمد تقی طلاکوب شــیرازی، حسین ساسان محمد بیگلر، فریبا کیهانی، محمدجواد بحیرایی و سیدحمیدرضا مکتبی.
روز گذشته اما به تعداد این شهدا اضافه شد: «نازدار مرادی، فضلالله فرجی، محمدحسین عزیزی، مسعود قاسمنژاد، محمدرضا حسینی، میلاد سعیدآبادی، حسین لطفی بخش، مهدی زینال، ناهید انصاری، ســجاد شــاه محمدی و سعید عقیلی». چه بدنهایی به خاک سپرده شدند. ۶۹ نفر تا ظهر روز گذشــته خاکسپاری شــدند. صدای اذان بلند میشود.
ساعت از ۱۲ ظهر گذشته و قطعه ۴۲ در انتظار شهید دیگری است. کارگران دست به کار می شوند. سه، چهار نفر خاک قبر را خالــی میکنند. یک نفر به داخــل می رود. « قبرها دو متر در ۷۰ ســانت است»؛ این را یکی از کارگران میگوید و شروع میکند به کنــدن. کلنگها بالا و پایین میرود و خودرویی نزدیک میشود. صدای مداح بلند میشود. آنطور که رئیس مرکز اطلاعرسانی وزارت بهداشت اعلام کرده تا صبح روز گذشته ۴۰۰ نفر در حملات ۱۰ روز گذشته شهید شدهاند. حســین کرمانپور در شــبکه ایکس نوشت: «تاکنون سه هزارو ۵۶ نفر مجروح شدهاند که تا صبح روز گذشته دوهزارو ۲۲۰ نفر از بیمارستانها ترخیص شدهاند و ۲۳۲ نفر هم در محل درمان ســرپایی شدند». به گفته او، ۵۴ نفر از شهدا زن و کودک، پنج شهید از کادر درمان و بیشتر مصدومان و شهدا هم غیرنظامی بودهاند». / الف
نظر خود را بنویسید