خلیلالله هماییراد* ـ لوکرس، شاعر و فیلسوف اهل روم ( 55 قبل از میلاد مسیح «ع») سخن جالبی دارد؛ میگوید: ناتوانی در حرف زدن، کودکان را به بیان خواستههای خود، به وسیلهی حرکت و عمل سوق میدهد.
زمستان 97 سالگرد چهار سالگی سند توسعهی نظم و امنیت استان کرمان است. ما معمولا سالگردها را برای اشخاص یا حوادث میگیریم؛ مثلا سالگرد زلزلهی بم که کار بسیار پسندیدهای هم هست. اما میخواهم در سالگرد تصویب سندی سخن بگویم که توانسته رویکردهای امنیتی و انتظامی در پهناورترین استان کشور را تغییردهد و در ادامهی این یادداشت، به یکی از راهبرهای آن خواهم پرداخت.
« پیشبینی و پیشگیری » یکی از دو راهبرد اصلی سند توسعه ی نظم و امنیت است. این راهبرد باعث شد در سالهای اخیر، از بسیاری حوادث و وقایعی که میتوانست بحران آفرین شود، جلوگیری گردد. مثلا حوادث دی ماه 96 که طی آن 80 شهر کشور به آشوب کشیده شد، اما مردم کرمان به خوبی از آن عبور کردند و جز یکی دو ساعت ناآرامی در میدان کوثر، انگار استان کرمان هیچ شباهتی به مناطق دیگر نداشت و حتی در همان بحبوحهای که خبرهای امنیتی از درگیری و تخریب در سایر نقاط کشور حکایت داشت، مردم کرمان طی سه شب متوالی، در سالن هلال احمر و سالن تلاش پای کنسرت موسیقی سنتی نشسته بودند.
راهبرد « پیشبینی و پیشگیری » از چنان عمق و گسترهای برخوردار است که میتوان پیرامون آن، صدها سخنرانی داشت و یا کتاب و یادداشت نگاشت و البته باید این کار صورت پذیرد و به یک گفتمان غالب درآید. گفتمانی که با رفتن اشخاص نیز دستخوش تغییر نگردد.
یکی از مواردی که در پیشبینی و پیشگیری اهمیت دارد، ایجاد شرایط گفتگوست. حتی فراتر از آن، توانایی گفتن و شنیدن است. یعنی یکی حرف بزند و دیگری فقط بشنود. بدون اینکه در صدد پاسخ گفتن یا قضاوت کردن برآید.
یادم هست در اواخر سال 92 و نیمهی نخست 93 که مدت کوتاهی در حوزهی استاندار مسئولیت داشتم، هفتهای نبود که شاهد درخواست دفاتر سیاسی و اجتماعی برای حضور پلیس جهت پراکنده ساختن معترضین از جلوی استانداری نباشیم. پلیس در آن زمان، معمولا وانتهایی را هم میآوردند که پشت آنها توری داشت و شبیه قفس بود. در آن ایام، رسم بر این بود که وقتی عدهای بههر دلیلی تجمع میکردند، معمولا دفتر سیاسی به دفتر امنیتی متوسل میشدند و سپس از پلیس تقاضای مداخله گردیده و ماجرا با پراکنده کردن معترضین، یا دستگیری تعدادی از آنها تمام میشد. اما از ابتدای آبان 93 تاکنون، یعنی بیش از چهار سال که مسئولیت اداره کل امنیتی و انتظامی را بر عهده داشتهام، هیچ کس سراغ ندارد که پلیس درتجمعات مداخله کرده باشد، یا کسی دستگیر یا تجمعی به خشونت کشیده شده باشد. البته این تغییر رویکرد به سند توسعهی نظم و امنیت برمیگردد و محصول خردجمعی ست. یکی از استراتژیستهای صاحبنام، جملهی معروفی دارد؛ میگوید: «جنگ، ادامهی سیاست است، اما به زبانی دیگر».
مفهوم جمله این است که وقتی امکان گفتوگو در عالم سیاست سلب میشود، جنگ اتفاق میافتد. جامعهشناس فرانسوی ژان میشل بست هم در بررسی آمار جنایی فرانسه به این نتیجه رسیده که اکثریت بزرگ محکومین، در ردههای مشاغل دستی قرار دارند و صاحبان مشاغل فکری که توانایی گفتوشنود دارند، در جمع محکومین، اندک هستند. به عبارت دیگر، سخن گفتن شیوهای برای تنظیم رفتارهاست و به حل ستیز، یا پیشگیری از آن کمک میکند.
بارها دیده یا شنیدهایم کودک بزرگتری که با تولد فرزند جدید خانواده، توان سخن گفتن و ابراز ناراحتی کلامی ندارد، با دست به آزار وی میپردازد. به همین لحاظ در جرم شناسی، برای رفتار جنایتکاران چنین تمثیلی مطرح میشود و میگویند: «رفتار اغلب جنایتکاران کودکانه است». کودکانه، یعنی کسی که حرف نمیزند! یا نمیتواند حرف بزند. به عبارت صریحتر، هنگامی که زبان از حرکت باز بماند، دستها به حرکت در میآید.
بررسی اغلب قتلها نیز نشان میدهد که وقتی دو نفر یا چند نفر، اساسا نمیتوانند با هم گفتوگو کنند، یا دیگر نمیتوانند گفتوگو کنند، خشونتهای فیزیکی و جنایت رخ میدهد.
پس؛ اگر میخواهیم آمار جرم و جنایت کاهش یابد، باید امکان حرف زدن را فراهم سازیم و گسترش دهیم. اگر میخواهیم اغتشاش رخ ندهد، باید امکان سخن گفتن، اعتراض و انتقادات کلامی را توسعه دهیم. این فلسفهی سند توسعهی نظم و امنیت در مبحث « پیشبینی و پیشگیری» است که بزرگترین دستاورد حوزهی امنیتی و انتظامی بوده، حالا وارد پنجمین سال خود شده و امیدواریم در گردش مدیریتها نیز، تا دهههای متمادی استمرار داشته باشد.
البته نکتهی دیگر هم باید به بحث اضافه کنم که سخن گفتن، یک تکنیک است که نیاز به یادگیری دارد. زیرا اگر بلد نباشیم چه گونه سخن بگوئیم و چه زمانی سخن بگوئیم، با دیگران، در مدرسه، در خانواده و در جامعه دچار تنش و درگیری میشویم.
روز اولی که از پیشنویس سند توسعهی نظم و امنیت رونمایی کردیم تا دیدگاه مدیران غیر امنیتی و غیر انتظامی را هم بشنویم، مدیر وقت آموزش و پرورش کنارم نشسته بود و با تعجب و طعنه گفت: آموزش و پرورش چه ربطی با امنیت دارد ؟ ربط آموزش و پرورش، دانشگاهها، جلسات وعظ و خطابه و ادارات فرهنگ و ارشاد اسلامی و سازمان تبلیغات اسلامی و دهها نهاد فرهنگی و آموزشی و تربیتی با امنیت این است که اگر آداب و تکنیکهای سخن گفتن و سخن شنیدن را بیاموزیم و آموزش دهیم، اگر شیوههای انتقاد کردن و انتقاد پذیری را بیاموزیم و آموزش دهیم، بسیاری از جرائم و جنایتها، از جمله قتل و خودکشیها کاهش مییابند.
به خاطر دارم پس از قتلهای خانوادگی در دیماه سال 95 در فهرج ، از دو استاد برجستهی جامعهشناسی و روانشناسی استان خواهش کردیم با قاتلی که 10 نفر از اعضای خانوادهی خود و همسرش را کشته بود، گفتوگو کنند و نتیجهی مصاحبهی ساختار یافتهی بالینی که انجام دادند، این بود که وی گفته بود: اگر پیش از حادثه، کسی یک ساعت اینگونه با من صحبت کرده بود، دست به قتل نمیزدم و این جنایت را مرتکب نمیشدم! و آن موقع ما به عنوان نهاد امنیتی پرسیدیم: چه کسی باید این یک ساعت گفتوگو را پیش از حادثه انجام میداده و پیشگیری میکرده، که نکرده است؟! چه کسی باید به وی میآموخته که به جای زبان اسلحه، که 10 نفر و از جمله یک کودک 7 ساله را به کام مرگ کشید، از زبان گفتوگو و سخن گفتن برای حل مشکل خانوادگی خود، استفاده کند؟!
*مدیرکل امنیتی و انتظامی استانداری کرمان
نظر خود را بنویسید