گروه جامعه ـ زن قزاق با ژالق و کوی نگ و بسبت و اشنک و شلوار و لباسهایی پر از سکه و پولک تزیینی، کنار عروسان دیگری از بوشهر و کرمان و آذربایجان و کاشان و هرمزگان و خراسان و همدان و فارس و همدان در محفظهای شیشهای و زیر سقف حمامی ایستاده که تا سالهای دههی چهل خورشیدی، گرمابهای بود که زنان کرمانی، بعد از آنکه چارسوق بازار را به سمت بازار میدانقلعه عبور میکردند به آن پا میگذاشتند. حمامی که اکنون به موزهای از عروسانی تبدیل شده از اقوام مختلف ایرانی، به این بهانه که پوشش محلی اقوام مختلف ایرانی در دورهی قاجار را به نمایش بگذارد. بازدیدکنندگان پلهها را که طی کنند، به عمق چند متری زمین میرسند. موزه سه بخش مجزا دارد و بازدید از هیچیک بر دیگری اولویت ندارد. در گرمخانه هشت عروس، در رختکن هفت عروس و در انبار هیزم 10 عروس ایستادهاند. ورودی موزه برای ایرانیها دو هزار و 500 تومان و برای خارجیها 15 هزار تومان است.
نمایشگاهداری بهجای موزهداری
گفته میشود موزهداری در دنیا سابقهای بیش از سه قرن دارد و اکنون موزههای نسل پنجم که هدفی والاتر از نمایش دادن را دارند در دنیا فعال شده و بازدیدکنندگان فراوانی را هم به خود جذب کردهاند. موزههایی که از نمایش صرف اشیا فاصله گرفته و بهجای اینکه بازدیدکنندگان را به گذر و نگاه وادارند، قصهگو شدهاند. در واقع موزههای نسل پنجم وظیفهی آگاهیرسانی در حد اعلاء را برای خود قائلند و نمیخواهند کسی از بازدیدکنندگان دستخالی ترکشان کند. براساس هدفی که دارند، مخاطبان خود را شناسایی کرده و سپس سناریویی برای عرضهی آنچه در سر دارند مینویسند و آن سناریو را از طریق اشیاء اجرا میکنند و در این راه، از هر ابزاری که لازم باشد، از فیلم و نمودار تا نقشه و نوشته نیز استفاده میکنند. در ایران اما عمر موزهداری هنوز به صد سال هم نرسیده و حدودا 70 ساله است. نسل اول تا چهارم موزهداری در دنیا آمده و رفتهاند و موزههای ما هنوز در نسل دوم و سوم باقی ماندهاند. یعنی مکانی صرفا برای نمایش دادن. موزههای موضوعی. بیکه وظیفهای برای «آگاه کردن و لذت بخشیدن» به مخاطب برای خود قائل باشند.
خانۀ سوتوکور زنان قاجاری
ساختمان موزه زنانهی گنجعلیخان مربوط به دوران صفویه است. روی تابلویی که پشت سر مسئول خوشرو و خوشبرخورد موزه قرار دارد نوشته شده: «حمام زنانه گنجعلیخان کرمان. اصل ساختارش در دورهی صفویه بنا گردید و در دورهی قاجاریه پس از تغییرات بنیادی به وضعیت امروزی درآمد. این حمام به مساحت 350 مترمربع تا دههی 40 فعال بوده است و کار مرمت و بازسازی آن از سال 1388 (خورشیدی) آغاز شد و در بهمنماه 1390 به اتمام رسید و تبدیل به موزه مردمشناسی گردید. اداره کل میراثفرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان کرمان». در کرمان، دو موزه به نام گنجعلیخان وجود دارد که در دو حمام همسایه دایر شدهاند. حمام مردانه که در راستهی اصلی بازار قرار دارد، برای کرمانی و غیرکرمانی معروف و پر رفتوآمد است. اینجا اما از برو بیا و سر و صدای حمام پشتی که با نام موزه مردمشناسی گنجعلیخان میشناسیمش، خبری نیست. حدود 25 مانکن با لباسهایی رنگارنگ، تبدیل به عروس ایرانی قجری شدهاند و در سکوت و خلوتی مثالزدنی درون محفظههای شیشهای ایستادهاند و همهی آنچه به مخاطب میدهند، یکی عرضهی رنگ و تزئینات لباسهایشان است و دیگری نام هر تکه از لباسشان. روی برگههای کوچکی، نام هر تکه از پوشش آنها نوشته شده: زن قزاق؛ ژالق (سرپوش)، کوی نگ (پیراهن)، شال کمر، بسبت (جلیقهی بلند)، اشنک (کت بلند)، شلوار.
زن کرمانی؛ پیرَن (پیراهن)، کت، تنبون (دامن)، چادرنماز و چارقد.
زن بجنوردی و همدانی و هرمزگانی و بوشهری و دیگران نیز همینقدر مختصر معرفی شدهاند.
مخاطبان دستخالی برمیگردند
بازدیدکنندگان با شوق پلهها را پایین میآیند، بلیت تهیه کرده و وارد گرمخانه میشوند. کمتر از پنج دقیقه طول میکشد که برمیگردند. طی یک ساعتِ وسط روز یکی از شنبههای تابستانی، یک گروه چهار نفره از داراب آمدند و زود رفتند و یک گروه شش نفره از تهران. موزه چیزی برای مکث ندارد و زبانی برای حرف زدن ندارد. نه آگاهی میرساند و نه لذت چندانی میبخشد. سرویس بهداشتی و آبسردکن ندارد. وسایل سرمایشی و گرمایشی درست و حسابی ندارد. صدایی جز صدای پای بازدیدکنندگان شنیده نمیشود. بازدیدکننده اگر پیش از این، به حمام وکیل شیراز رفته باشد، با شنیدن نام موزه عروسان یاد نمایش مراسم عروسی و حنابندان حمام وکیل شیراز میافتد که یکی از جذابترین بخشهای موزه برای بازدیدکنندگان است؛ همانجا که طنین «جینگ و جینگه ساز میاد و از بالای شیراز میاد / شازده دوماد غم نخور که نومزدت با ناز میاد / یار مبارک بادا ایشالا مبارک بادا...» همهی بازدیدکنندگان موزه را به سمت خود میکشاند. اینجا اما سکوت است که حکمفرماست.
زیباییهای معماری بنا چشمنواز است. گچ دیوارهای بخشی از انبار هیزم اما نمزده و دارد فرو میریزد. جلوی چشم همه. بخشی از این حمام تاریخی هم بلااستفاده خاک میخورد. بازدیدکنندهی موزه زنانهی گنجعلیخان که باشید، با شوق وارد میشوید و با چهرهای نومید برمیگردید و از خودتان میپرسید چرا با همین بلیت، به حمام مردانهی گنجعلیخان که میروم چیز بیشتری به من میدهد تا اینجا؟ و در حالی به پاسخهای این سوال فکر میکنید، کوچهی تنگ و کوتاهقدِ باقیمانده از آن کویهای تو در توی تاریخی کرمان که نیست شدهاند را قدم میزنید و یادتان میماند سنگفرش و دیوارهای بلند و کاهگلیاش را و صفای از دست رفتهی کرمان قدیم را و با خود میگویید: جای یک موزهی مردمشناسی زنانه که زنان کرمانی و رسومشان را به نمایش بگذارد چهقدر در انتهای این کوچه خالی است. /الف
نظر خود را بنویسید