فردایکرمان ــ مینا قاسمی: کتابسرای اردیبهشت، شب گذشته برای نهمین سالگرد درگذشت زندهیاد همایون صنعتیزاده، مراسمی را به یاد او و برای ادای احترام به او برگزار کرد.
در این برنامه که از سوی دوستان و دوستداران همایون با استقبال زیادی همراه شد؛ محمدحسین اسلامپناه، یدالله آقاعباسی، بهروز آگاه و خلیل هماییراد از همایون گفتند. همچنین، علی دهباشی و سیروس علینژاد نیز در پیامهایی صوتی، همراهی خود را با این مراسم ابراز و از همایون یاد کردند.
در مراسم یادبودی که کتابسرای اردیبهشت دیروز دوشنبه ترتیب داده بود، محمدحسین اسلامپناه؛ پژوهشگر و پیشکسوت فرهیختهی فرهنگی و یار قدیمی زندهیاد صنعتیزاده از اخلاقیات منحصر به فرد او، از تمام کتابهایی که به دست او ترجمه یا تالیف شده بودند و تمام گلهایی که به دست او گلاب شدند و تمام کلماتی که به زبان او شعر شدند و تمام کارهایی که فقط صنعتی از عهدهشان برمیآمد و آمد؛ سخن گفت. متنی که در ادامه میآید سخنان محمدحسین اسلامپناه است در توصیف یار و رفیقِ از دسترفتهاش است:
«به نام آنکه جان را فکرت آموخت
چراغ دل به نور جان برافروخت
این شعر، اولین بیت از منظومهی «گلشن راز» شیخ شبستری است که اولین دفعه که با صنعتی آشنا شدم از او پرسیدم چه کتابی را توصیه میکنید که من بخوانم؟ گفت: گلشن راز شیخ شبستری. من فکر کردم کتاب سادهای است. آن را تهیه کردم و خواندم و به آقای صنعتی گفتم این چه کتابی است که به من معرفی کردید؟ این یک کتاب با هزار بیت شعر است که در مورد آن صد کتاب تفسیر و حاشیه نوشتهاند، گفت این دیگر تقصیر خودت است، به من مربوط نیست. از همین جا میتوان دید که صنعتی تا چه حد سختکوش در فهمیدن و یاد گرفتن بوده است و تا چه حد سختگیر در یاد دادن. من به بعضی از جنبههای به اصطلاح امروزیِ کارآفرینیِ همایون صنعتی، فهرستوار اشاره میکنم؛ از کشت مروارید در خلیج فارس گرفته تا کاشت گل در لالهزار کرمان. میگفت اولباری که خواستم در لالهزار گل بکارم، کشاورزان اعتنا نکردند و حتی مقاومت کردند، و من که میخواستم به جای کشت خشخاش، گل را در آنجا رواج بدهم با مصیبتهایی روبهرو بودم که خوشبختانه در این کار موفق شدم و اکنون عدهی زیادی به این کار سودآور مشغولاند و دارند از آن گلاب میگیرند. از کارخانهی تهیهی مسکن چوبی تا کارخانه تهیهی کاغذ هفت تپهی خوزستان و از تهیهی کتابهای درسی افغانستان تا چاپ جیبی شاهنامه و چاپ عکسیِ نفیس و معتبر شاهنامه بایسنقری. از این یکی خاطرهای دارم که میگفت شجاعالدین شفا رایزن فرهنگیِ دربار که به حق او را به نیکی یاد نمیکرد، میخواست این شاهنامه (شاهنامه چاپ عکسی بایسنقری) را در ژاپن به چاپ برساند، صنعتی به خبث طینت او پی برد و تصمیم گرفت این شاهنامه را در ایران چاپ کند و الحق خوب از عهدهی آن برآمد. برای حتیالمقدورنزدیک بودن مینیاتورهای این کتاب با اصل خطی آن، عدهای نقاش مینیاتوریست اصفهانی را دعوت کرد برای جدا کردن رنگ و سایر فوت و فنهای چاپ و از آنها کمک طلبید و توانست از عهدهی این کار مهم برآید. شاهنامهی فردوسی همیشه مورد نظر او بود، چه از نظر اسطورهای و تاریخی که یادگاری فخیم و بینظیر در تاریخ ایران است، و سایهی دیگر این است که صنعتی حسنی که داشت این بود که آرای فیلسوفان و متفکرین فرنگی را با خردمندان فارسی مقایسه میکرد. در شاهنامه میگفت لغت «کجا» یا «کیجا» همان space time
فضا و زمان در نسبیت انیشتین است و نشانههایی از ابیات میآورد. میگفت در شاهنامه فردوسی «کجا» هم قید زمان است و هم قید مکان. از جنبههای کارآفرینیاش که بگویم، صنعتی میگفت: من پولدار نیستم، پولدرآرم، اینها در ظاهر یک حرف «ر» با هم تفاوت دارند ولی در باطن خیلی فرق دارند. میشود پولدار شد، ولی من پولدار نیستم و پولدرآرم و میدانم چطور از چهکاری و چگونه پول در بیاورم. با عرض معذرت از محضر آقای دکتر مصطفوی، من همیشه نگران دو موسسه بعد از فقدان دو نفر بودم، گلاب زهرا بعد از صنعتی و موقوفهی دکتر افشار بعد از ایرج افشار. خوشبختانه گلاب زهرا را به آدم قابلی سپرد که خود نیز به آن اعتقاد داشت و امیدوارم که همان رویهاش را ادامه داده باشد. من در اینجا در ذکر اشتغالات ذهنی صنعتی به دو شاخهی سیر تحول علوم در ایران باستان از زمان قبل از هخامنشیان تا قرون اول اسلامی و توجه به علوم انسانی تا قرن هفتم، هشتم هجری قمری اشاره میکنم. علم در ایران باستان از دو مبحث ریاضی و نجوم تشکیل میشده است که مورد علاقه و توجهی او بوده است و مقالات و کتابهایی در این زمینه دارد، هم از ترجمه و تالیف که موید این نظر است. بیداری علم، پیدایش دانش نجوم از بارتل. ل واندر وردن که متن انگلیسی آن به وسیلهی صنعتی به فارسی درآمد از ترجمههای اوست. حسن سلیقههایی که صنعتی داشت مختص به خودش بود؛ چه در ترجمه چه در کار چه در فکر. مطلع و عنوان کتابهای علمی قرون اول اسلامی یک اسم مسجع است. صنعتی اسم کتاب علوم دقیق در زمان قدیم را ترجمه کرده: علوم دقیق در عصر عتیق. هم اسم کتاب را به اصل مطلب گفته است و هم اینکه جنبهی مسجع را حفظ کرده است. علم در ایران و شرق باستان مجموعه مقالاتی است که او ترجمه کرده. کتاب تاریخ تحول دانش ریاضیات و نجوم در چین نوشتهی ژوزف نیدهام، ترجمهی پرویز شهریاری و همایون صنعتی است و بسیاری مقالات متعدد در همین زمینه و کتابهای دیگر در زمینههای دیگر از جمله تاریخ کیش زرتشت، مری بویس، جغرافیای تاریخی ایران و ترجمهی کتابی در زمینهی گاهشماری را دارد که طرح جلد اثر یارانهای از حقیر است. ایامی که در مکتبخانهی صنعتی تلمذ میکردم و «دروازههای شهر قدیم جی» را از کتاب «ابن رسته»، بر اساس شواهد نجومی و تعداد برجهای فیمابین از طراحی و محاسبات صنعتی پیاده میکردم و الگویی بود برای مشاهدات طلوع خورشید از روزنههای گنبد جبلیه به راهنماییهای صنعتی. هرماه در طول یکسال طلوع خورشید را اندازه میگرفتم و به جاهای معینی از سهکنجها میتابید که منجر به مقالهای شد که چاپ شده است. صنعتی گفت گنبد جبلیه تنها رصدخانهی به جامانده از زمان ساسانیان است البته با علامت تعجب به جهت اینکه مطمئن نیستیم مال آن زمان باشد و یا نباشد که البته بعدها که مقاله چاپ شد و علامت تعجب را برداشتند. ناگفته نماند او عقیده داشت برای فهم بهتر مطالب باید آنها را نوشت تا ملکهی ذهن شود، کتابها و مقالات ترجمهشده و نوشتهشدهی او، بیشتر، این حالت را دارند تا انتشار استفاده همگانی. منظورش این بود که من زمانیکه این کتابها را ترجمه میکنم، میخواهم بیشتر ملکهی ذهنم شوند و تا مطلبی ننویسم به ذهنم نمینشیند. حتی میگفت زمانی که در زندان بودم، به خاطر علاقهای که به مثنوی داشتم، از روی آن رونویسی کردم. شاخهی دیگر از علم نجوم، گاهشماری و تقویم از مشغولیات دیگر ذهنیِ او بود. از کتاب گاهشماری تقیزاده شروع میشد و میگفت دوازده ساله بودم که در کتابفروشی تهران آمد و رفت داشتم و شاهد انتشارات اولیهی این کتاب بودم. از خرمن پربار علم او من خوشهچینی کردهام. از جمله ساعتهای آفتابی که ساختم، مقالات جور و واجور در عبور زهره بر خورشید، تبدیل سالهای قمری و شمسی به میلادی، جدول موقعیت سیارات در سال، بررسی جنبههای نجومی ساختمان گنبد جبلیه که قبلا اشاره کردم که میگفت شاید رصدخانهای از قبل از اسلام باشد. همه را مدیون او هستم.
شعر و شاعری
از حکمت و فلسفهی ناصرخسرو گذشته، مثنوی مولوی را ستایش میکرد؛ این کتاب را برای ملکه شدن در ذهنش بارها رونویسی کرده بود. فیلسوف مورد علاقهی او ویتگنشتاین بود(فیلسوفی که در اوائل قرن بیستم میزیست). کتاب رسالهی منطقی فلسفی او را خوانده بود و شاید تنها کسی در ایران بود که این کتاب را فهمیده بود و همیشه از علمای ایرانی انتقاد میکرد که این کتاب را ترجمه کردهاند و از عهده برنیامدهاند. گاهی آرای این فیلسوف فرنگی را با حرفهای خردمندان ایرانی (شاعرا و عرفا) مقایسه میکرد و همیشه حق به جانب اینها میداد. سعدی را معلمی دانا میدانست و او را استاد ایجاز و سخنان سهل و ممتنع میدانست و جهانبینی حافظ را حد و مرزی بالاتر از او نمیدانست. آخرین کتابی که به چاپ انتهایی نرسید، «گنج گوهرهای مثنوی» او بود که در مثنوی کلمات ساختهشدهی مولانا را جدا کرده بود که تایپشدهی آن را دیدم که متاسفانه به چاپ نرسید. دو کتاب شعر از خود به جا گذاشت قالی عمر (1357) و شور گل (1381). کتاب اخیر اشعار علمی دارد و در نوع خود بدیع و زیبا است. فکر میکنم جنبهی شاعری صنعتی مغفول مانده است. اشعار علمی او تمام معرفت است.
او به فلسفهی ناصرخسرو علاقه داشت و او را از شاعران صاحبمکتب در شعر فارسی میدانست و زادالمسافرین او را توصیه میکرد و همچنین خواندن نامههای عینالقضات از جمله سختگیریهای او در یاد دادن بود.
برخلاف ظاهرش که برخی میگفتند مستفرنگ است، یک ایرانی اصیل بود وابسته به ایران باستان، تاریخ، علم بینالنهرین بود و هر زمان کارهای فلاسفه غربی را با نمونه ایرانی در مقایسه میدید حق را به ایرانیها میداد».
به گزارش فردایکرمان، همایون صنعتیزاده که چهارم شهریور 1388 خورشیدی در دامنهی کوههای لالهزار آرمید، متولد سال 1304 در تهران است. او ناشر، نویسنده، مترجم و کارآفرین و فرزند عبدالحسین صنعتی از نخستین داستاننویسان ایرانی است. روزنامه دنیای اقتصاد در معرفی او نوشت: «همایون کودکی خود را در کرمان و نزد پدربزرگ و مادربزرگش گذراند. در دبیرستان کالج (البرز کنونی) در تهران درس خواند و در همین مدرسه با ایرج افشار آشنا شد، اما همزمان با شهریور ۱۳۲۰، دبیرستان را ناتمام رها کرد و به کرمان آمد و در کار تجارت و ادارهی امور پرورشگاه به پدر کمک کرد. صنعتیزاده در دهههای 30 و 40 خورشیدی در عرصهی چاپ و نشر در ایران تحولی جدی پدید آورد». یکی از مهمترین اقدامات او، راهاندازی شعبهای از موسسه انتشارات فرانکلین در ایران در سال 1344 خورشیدی است که ترجمهی بسیار از آثار خارجی را بهدنبال داشت.
او به جز فعالیتهای ارزشمند فرهنگی خود، در حوزهی اقتصاد نیز صاحب فکر و ایدههایی نو و نتیجهبخش بود که از جمله آنچه او انجام داد کشت گل در لالهزار بردسیر و تاسیس گلاب زهرا است. به نقل از دنیای اقتصاد، او همچنین تعدادی بنگاه تجاری و مرکز صنعتی موفق دیگر را نیز بنیان نهاده که از جملهی آن میتوان به شهرک خزرشهر در مازندران، کاغذسازی پارس، کشت مروارید در کیش و رطب زهره، اشاره کرد. یادش گرامیباد.
*به گزارش فردایکرمان، اخبار و گزارشهای دیگر از این مراسم نیز در سایت در دسترس است.
نظر خود را بنویسید