اسما پورزنگیآبادی ـ در بخش شهداد تا بهحال، 90 اثر تاریخی شناسایی شده است. تقریبا در همهی روستاها اثری ارزشمند وجود دارد که بیشتر هم قلعه هستند؛ قلعههایی که در زمانهای دور اهالی «خبیص» را در برابر یورش بیابانگردها و همسایگان در آغوش امن خود میگرفته. شهداد کاروانسرا دارد. قنات دارد. بازار دارد. آبانبار هم دارد و یکی از مهمترین داشتههای آن، محوطهی باستانشناسی شهداد است که درفش هفت هزار سالهی آن، بر همگان شناخته شده است. همان که به اشتباه اسم شهر کوتولهها بر آن گذاشتیم و کلی برایش افسانه بافتیم و ساختیم و بعد هم رهایش کردیم تا کمکم زیر شنها به خواب گذشتهی خود فرو برود.
در این بخش پهناور؛ شهداد یک شهر باستانی و خاستگاه تمدنی کهن است. از هزارههای دور تا بهحال آباد و محل استقرار و سکونت بشر بوده؛ در سالهای میانی دههی 40 و 50 کاوشهای باستانشناسی در این منطقه انجام شد و نشان داد تمدن از اواخر هزارهی چهارم و اوائل هزارهی سوم پیش از میلاد در این منطقه برپا شده و در آن دوران، مردمانش، هم صاحب خط بودند و هم صاحب صنعت و هم تاجرانی چیرهدست بودند. علی حاکمی؛ رئیس گروه باستانشناسی شهداد نوشته است: «بر روی سفالهای قرمز رنگ مکشوفه، تعداد قابل توجهی علامت و خطوط نشانهای وجود دارد. کلمات تصویری مکشوفه در خبیص، مرحلهی تازهای را دربارهی پیدایش خطوط ابتدایی اقوام قبل از تاریخ نواحی شرق ایران میگشاید و موقعیت و اهمیت ممتازی را برای خبیص دوران قبل از تاریخ به وجود میآورد؛ استفاده از خط و علائم مشخصه در آن عصر، مربوط به اقوامی بود که از لحاظ روابط اقتصادی و سیاسی در سطحی بالاتر از دیگر اقوام قرار داشتند»...
و حالا امروزِ این قطعه از تاریخ و تمدنِ ایران: «بخشی از زمینهای کشاورزی در محدودهی محوطهی هفت هزار سالهی شهداد قرار دارد. تقاضا دارم جلوی گسترش این زمینها را بگیرید و برای طرحهای جدید، زمینهای دیگری را واگذار کنید». این را عباس تقیزاده خطاب به کسانی میگوید که در فاصلهی کوتاهی، کمتر از 100 کیلومتر از این محوطه، پشت میزهایشان نشسته و نسبت به این محوطه هم مسئولاند. بهراستی ما چهقدر به شهداد فکر میکنیم و چه مسئولیتی در برابر آن برای خود قائلیم؟
تقیزاده روزنامهنگار است و پژوهشگر و اهل شهداد. پشت تلفن است و از آثار تاریخی و باستانی شهداد میگوید وقتی میخواهم از وضعیت امروز نگهداری و حفاظت آنها بگوید. او بیکه ذرهای در کلام خود تردید داشته باشد تصریح میکند: «تاریخ و تمدن شهداد زیر سایهی گردشگری کلوتها دیده نمیشود. همهی نگاهها به سمت لوت است و شهداد را نمیبینند».
کلید احیای بازار در دست مالکان حجرههاست
بازار تاریخی شهر شهداد مربوط به دوران قاجاریه است. پس از زلزلهی سال 60 این بازار بر سر خود فروریخت اما نه با لرزش زمین بلکه با تیغ لودرهای ستاد بازسازی! زلزله بر سقف ترک انداخت و لودرها هم کار را تمام کردند. البته پیش از آن هم، جباری؛ شهردار وقت در دههی چهل خورشیدی، برای احداث خیابان شرقی ـ غربی شهداد، این بازار را از هم شکافته و چارسوقش را خاک کرده و اشترخُفت که مکانی برای استراحت شتر کاروانیان بوده را به خاطرهای نیست شده تبدیل کرده است.
آنچه مانده بود، یک راسته بازار تاریخی بود که به گفتهی ساکنان شهداد، تا سال 60 بسیار هم رونق داشته؛ پر از حجرههای عطاری و پارچهفروشی و آئینه و شمعدان و چمدان و لباس عروس و داماد و حتما کفش و فرش و هرچه که مایحتاج مردم شهر و روستاهای اطراف بوده. اما سقف آن را لودرها فروریختند و دههها آنچه از آن مانده بود آوار
بود اما با همان حال وخیم هم، ارزشهای خود را گوشزد میکرد و این نفس کشیدن و تقلا برای زنده ماندن، کار بناهایی است که معمارانشان در آن تکهای از روح خود را جا میگذارند و همین بود که باعث شد پس از گذشت سالیان درازی از زلزله و تلمبار ماندن خشتها بر هم و نیمهجان ماندن طاقها، با امید زنده ساختناش، دوباره سراغ آن میآیند. اکنون حجت ابراهیمیزاده؛ مسئول نمایندگی میراث فرهنگی در بخش شهداد به فردایکرمان میگوید: «مرمت سقف بازار رو به پایان است» و ادامه میدهد: «داریم کار بازار را با هدف احیا ادامه میدهیم» و تکرار میکند: «میخواهیم بازار شهداد احیا بشود» و ادامه میدهد: «با مشارکت مالکان، بازار را احیا خواهیم کرد. یکی از مالکان هم اعلام آمادگی کرده است». تصویری که در این گزارش میبینید شکل تازهای است که بازار تاریخی شهداد به خود گرفته است.
حجرههای این بازار اما همانطور که ابراهیمیزاده اشاره میکند، متعلق به مردمان بومی است. تنور آهنگریِ خدابیامرز «نژاد جمعه» که سرد شد، دیگر چراغی در این بازار روشن نشد و تنها تکوتوکی از حجرهها انبار خرما و دیگر کالاها شده بود و حالا صاحبان بیشترِ حجرهها در خاک خفتهاند و بازماندگان نیز اکثریت شهداد را ترک گفتهاند. این بازار سرپوشیده در دل خود مسجدی تاریخی نیز داشته، نارنج قلعه که ارگی کوچک و تاریخی بوده در مجاورت آن، حسینیه و خانهی صادقیها هم اطراف آن قرار داشتهاند. نه از آن مسجد خبری هست و نه از نارنجقلعه چیز زیادی باقی مانده. خانه صادقیها هم آنطور تقیزاده میگوید چراغش خاموش است و درش بسته. دری آهنی؛ وصلهای بدجور بر تن یک اثر تاریخی. آخرین قول وفا نشده دربارهی آن مربوط به بنیاد توسعه موقوفات است که قرار بود بیایند و خانه را آباد کنند که نیامدند.
بخش خصوصی به آبانبار نمیآید
آبانبار حاج محمد تقی هم بنای تاریخی دیگری است که در شهر شهداد قرار دارد و از دوران قاجار برجای مانده. آن را مدوّرترین آب انبار استان نامیدهاند، شش بادگیر دارد و 52 پله. آن را حاج محمدتقی از تاجران یزد احداث کرده. گلابزاده؛ پژوهشگر تاریخ و رئیس مرکز کرمانشناسی دربارهی حاجمحمد تقی میگوید که او یک تاجر اهل یزد بوده و در دورهی قاجار، وقتی به کرمان آمده «آه در بساط نداشته است». او توضیح میدهد: «حاج محمد تقی پس از ساکن شدن در کرمان، مدتی در سرای گلشن شاگردی میکند و پس از آن، حجرهای میخرد و در آن کرباس میفروشد و بعد که به مال و منال قابل توجهی میرسد دست به کارهای خیر میزند. او خانهای هم در محلهی خواجهخضر کرمان داشته که کاملا تخریب شده است». گلابزاده معتقد است حاجمحمد تقی هیچوقت در شهداد زندگی نکرده و این از نظر او، یک معماست که چرا حاج محمدتقی آبانبار برای شهدادیها ساخته است؟
میراث او از دوران قاجار برای شهداد مانده و اگرچه به نسبت، حال و روز بهتری از دیگر آثار تاریخی و، شرایط مناسبی برای بهرهبرداری دارد ولی تاکنون کسی نیامده از آن استفاده کند. ابراهیمیزاده میگوید: «برای این آبانبار فعلا برنامهی خاصی نداریم. قبلا مرمت شده و حفاظت هم میشود اما وقتی بنایی را آماده میکنیم باید بخش خصوصی از آن بهرهبرداری کند. منتها تاکنون بخش خصوصی از این آبانبار استقبالی نداشته است». او اظهار میکند: «میتوان این آبانبار را به گالری، نمایشگاه عکس و یا چایخانهی سنتی تبدیل کرد». تقیزاده اما پیشنهاد دیگری دارد؛ راهاندازی موزه آب استان در آبانبار حاج محمد تقی که مدرسهای به آن چسبیده و در حریم آن، ساختوسازهایی میشود که حرمت میشکنند.
برج نگهبانی آسیاب ترک خورده است
در شهر شهداد یک آسیاب آبی دوقلو با معماری منحصر بهفرد هم وجود دارد. منحصر بهفرد چون که تنها آسیاب برجدار استان بوده و از دوران قاجاریه برجا مانده است. در گذشته، آسیاها برای خردکردن غلات، خرد کردن سنگهای نمک و گچ و یا گرفتن شیرهی نباتات ساخته میشده است. قصهی آسیا در ایران اما به دوران پیش از تاریخ و آن زمانی میرسد که انسان برای آرد کردن دانههایی که جمع میکرده، سنگی را روی سنگ دیگر که در میانهی آن تورفتگی بوده، به حرکت در میآورده است. به مرور زمان اما آسیاهایی ساخته شد که عامل چرخش آن نه نیروی بازو بلکه توان طبیعت بوده است. یکی از انواع آسیاها، آسیای آبی یا آسیاب است که یک نمونهی خاص آن در شهداد وجود دارد. این آسیاب که از نوع «تنورهای» بوده به آسیاب دوقلوی شهداد معروف است. در اثر فشار نیروی آب داخل تنوره، پرههای چرخاب به حرکت در میآمده و گندم و جو و ارزن را آرد میکرده است. دکتر تقیزاده؛ پژوهشگر و روزنامهنگار شهدادی پیش از این به فردایکرمان گفته است: «آسیاب دوقلوی شهداد در دوران صفویه ساخته شده و دوچرخشی بوده و دو تنورهی آب دارد. بهدلیل اهمیتی که این آسیاب داشته، برج نگهبانی هم برای آن ساخته شده تا انبار غلهی آسیاب مورد دستبرد سارقان و مهاجمان قرار نگیرد». تقیزاده از مرحوم محمد اسماعیلی؛ آسیابان پیر این آسیاب نقل کرد که در گذشته، در مجاورت آن مکانی برای استراحت و آذوقهی مشتریان نیز وجود داشته؛ گویا افرادی از روستاهای مجاور برای آرد کردن محصولات خود به شهداد میآمدهاند و میزبانان رفاه ایشان را مدنظر داشتهاند. این آسیاب اگرچه ثبت ملی شده اما اکنون متروکه و به حال خود رها شده و تقیزاده میگوید که در اثر رفتوآمد بیبرنامهی افراد به این بنای تاریخی، بخشهایی از برج نگهبانی آن ترک خورده و آسیب دیده و این یعنی، این آسیاب در شرایط بسیار بدی قرار گرفته و نیاز جدی به مرمت و رسیدگی دارد. منتها ابراهیمیزاده میگوید: «هیچ برنامهای فعلا برای مرمت این آسیاب نداریم». وی اضافه میکند: «البته مرمت این آسیاب جزو پیشنهادات ما در سال جاری بوده ولی هنوز اعتباری برای آن نرسیده است».
کار را به مردم بسپارند
تقیزاده که روزگاری در سالهای پایانی دههی هفتاد انجمن دوستداران میراث شهداد را تاسیس کرده و پیگیر برنامهریزی برای برگزاری همایش دانشآموزی گفتوگوی تمدنها در شهداد بوده که البته انتخابات مانع برگزاری آن میشود، امروز سخت نگران میراث فرهنگی بخش شهداد است. میگوید که مردم محلی دلدادگی دارند و مراقبت میکنند اما مگر توان و دانششان چهقدر است که از عهدهی کار برآیند؟
او مسئولیت ابراهیمیزاده در نمایندگی میراث شهداد را هم یک شانس بزرگ میداند و او را فردی دلسوز و سختکوش معرفی میکند و از اینکه بدون کمترین امکانات و دستتنها تمام بخش بزرگ شهداد را مدیریت میکند، قدردان اوست اما این، نمیتواند و نباید پایان مسئولیتِ کرمان و تهران در برابر شهداد باشد. واحد اداری نمایندگی میراث فرهنگی در شهداد فقط یک نیرو دارد و او، حجت ابراهیمیزاده است؛ میراث همچنین، قدیمیترین و فرسودهترین ساختمان اداری این بخش بزرگ را دارد.
تقیزاده امروز با چشم خودش، میبیند که داخل بناهای تاریخی در نقاط مختلف شهداد گودالهای کوچکی حفر شده به جستوجوی گنج! نگران است اما این را هم به یاد میآورد که زمانی یکی از اهالی شهداد بعد از فروریختن خانهای، دو مجسمهی سنگی پیدا میکند. تقیزاده که آن زمان مسئول انجمن دوستداران میراث فرهنگی شهداد بوده با این فرد صحبت میکند و او، این دو مجسمه را درون پارچهای پیچیده، بر ترک موتورش میگذارد و به بخشداری شهداد آورده و بیهیچ چشمداشتی، آن را تحویل میدهد. تقیزاده میگوید که باید این مردمِ باغیرت را وارد میدان حفاظت از میراث فرهنگی بخش شهداد کنند و پیشنهاد میدهد انجمنهای دانشآموزی در مدرسههای شهرها و روستاهای شهداد شکل بگیرد برای هر اثر، انجمنی. مثلا انجمن حافظان قلعه رموک. انجمن دوستداران آبانبار حاج امین و ... او در آینده این پیشنهاد خود را در قالب یادداشتی، مفصل شرح خواهد داد و اکنون میگوید: «شرایط امروز شهداد با گذشته فرق کرده؛ شهداد گردشگر پذیر شده و رفتوآمد در آن زیاد است. ضمن اینکه در همهی کشور، کسانی در آثار تاریخی بهدنبال گنج میگردند و این، به دیگر تهدیدات این بناها اضافه شده است». این روزنامهنگار و پژوهشگر اهل شهداد معتقد است شهداد نیازمند یک نقشهی راه گردشگری است که شناسایی، مرمت و احیای میراث فرهنگی جزئی از آن باشد. او همانقدر که میخواهد پرچم این تمدن شکوهمندانه به اهتزار درآید، میخواهد روستاهای تکاب؛ در ساحلِ کویر، تخلیه نشوند، میخواهد در هجرت اهالی، بیابان جای این روستاها را پر نکند، میخواهد نگاهبانان کویر همچنان در خانههای آبا و اجدادی خود بمانند و میگوید که شهداد یک نگاه ویژه نیاز دارد. او یادآوری میکند که شهداد تا مرکز استان، 90 کیلومتر بیشتر فاصله ندارد.
درفش شهداد برنمیگردد
در همینحال، تازهترین خبر دربارهی شهداد مربوط به احداث یک موزه باستانشناسی است. موزهای که با مشارکت میراث فرهنگی، شورا و شهرداری شهداد دایر خواهد شد. ابراهیمیزاده دربارهی آن میگوید: «پیگیر کارهای این موزه هستیم؛ هم ما در شهداد و هم همکاران در کرمان. تاکنون 60،70 درصد کارها پیش رفته و همین هفتهی پیش کرمان بودم تا پیگیری کنم که هرچه زودتر به بهرهبرداری برسد».
او میافزاید: «گروهی از کارشناسان باید از تهران برای بازدید بیایند و امیدوارم تا پایان سال، بخشی از این موزه به بهرهبرداری برسد».
وی با بیان اینکه نیازمند اعتباری برای طراحی داخلی آن و تهیهی ویترین نمایش اشیا هستیم، ادامه میدهد: «این موزه، پس از مذاکراتی که با شورا و شهرداری داشتیم شروع شد؛ از شهرداری یک سالن گرفتیم که الان در اختیار میراث است. باید اعتباری بگذارند تا فضای داخلی آن را برای موزه شدن آماده کنیم. این موزه دائمی است و قبلا کارشناسان بازدید و مکان آن را تایید کردند. از لحاظ موقعیت مکانی داخل شهر شهداد قرار دارد و از لحاظ استحکام هم این سالن مشکلی ندارد».
ابراهیمیزاده دربارهی اینکه چه آثاری قرار است در این موزه به نمایش گذاشته شود، میگوید: «اشیایی که از کاوشهای محوطهی باستانی شهداد به دست آمده که بخشی از آن در موزه کرمان و برخی در تهران است. هنوز اما قطعی نشده چه آثاری به شهداد بیاید».
وی در پاسخ به این پرسش که آیا ممکن است شرایط طوری شود که درفش شهداد هم به خانهاش برگردد؟ پاسخ قطعی ابراهیمیزاده این است: «نه». و توضیح میدهد: «چون درفش منحصر بهفرد است و نمونهی دیگری ندارد باید در موزه ملی نگهداری شود. قبلا پیگیری کردیم. اما امکانی نیست مگر اینکه ماکت آن را بتوانیم درست کنیم و در موزه بهنمایش بگذاریم».
*عکس اصلی این گزارش را «محمد لطیفکار» گرفته است.
نظر خود را بنویسید