فردایکرمان – گروه فرهنگوهنر:«نوحههای ننیز یک ویژگی منحصربهفرد دارند که مربوط به موسیقی آنهاست، نوع اجرا ممکن است منحصربهفرد نباشد... نوحههای قدیمی ضربی هستند و برای سینهزنی خوانده میشوند، منتها در مجالس خوانده میشوند و گاهی بهجای اینکه دست را به سینه بزنند، روی پا میزنند؛ اینها برخلاف نوحههای امروزی، نوحههای بلندی هستند و به لحاظ مفهومی غنیاند و شعر و موسیقی غنی دارند».
به گزارش فردایکرمان، این، گوشهای از سخنانی است که عباس افضلی ننیز، عضو هیات علمی و مدیر گروه هنرهای نمایشی دانشگاه شهیدباهنر کرمان، سال گذشته در گفتوگو با ماهنامه سرمشق (فهیمه رضاقلی) از آن صحبت کرده است. او، که حدود دو سال پیش، کتابی را مخصوص نوحههای مربوط به منطقهی «ننیز» که یکی از روستاهای رابر کرمان است را منتشر کرد، در این گفتوگو از جایگاه ساز و آواز در نوحه و تعزیهی ننیز، و نیز آسیبهای فرهنگی و آموزشی نوحهخوانیها و عزاداریهایی که به عقیدهی او از اصالت عزاداریهای قدیم دور شدهاند، سخن گفته است.
افضلیننیز در این گفتوگو دربارهی پیشینهی علاقهی خود به آیینهای منطقهی ننیز میگوید: «یکی از چیزهایی که همواره توجه مرا به خود جلب کرده، آیینهای ننیز است. از آیینهای سوگ تا عیش. عمویم سرپرست و از دستاندرکاران اصلی تعزیۀ ننیز است و من از بچگی همراه عمو به مجالس عمومی تعزیه و حتی جلسات شورای تعزیه میرفتم و در جریان کار آنها بودم. عموی پدرم مشهور به قاسمِ کریم (اسم پدرشان کریم بود) تعزیهخوان خوشصدایی بود و جدّ ما معروف به کریم خوشخوان بود؛ کریم دو پسر به اسم قاسم و عباس داشت که عباس پدربزرگ من است و هر دو ذاکر بودند. عموی پدرم فوقالعاده خوشصدا بود و با اینکه آموزش موسیقی ندیده بود، ملودی نوحهها را بهخوبی اجرا میکرد. وقتی که از دنیا رفت ضربۀ روحی بزرگی به من وارد شد؛ با فوت ایشان یک گنجینۀ بسیار عظیم از موسیقی، ملودی، شعر، فرهنگ و تاریخ از دست رفت. در حال حاضر فرزندان ایشان شاه نسخهخوان تعزیههای ننیز هستند اما خودشان هم میدانند و میگویند که نمیتوانند مثل او اجرا کنند».
او سخنان خود را با تشریح ویژگیهای خاص نوحههای ننیز ادامه میدهد:«نوحههای ننیز یک ویژگی منحصربهفرد دارند که مربوط به موسیقی آنهاست، نوع اجرا ممکن است منحصربهفرد نباشد. البته من چون در عزاداری جاهای دیگر شرکت نکردهام، نمیتوانم در این مورد نظر دهم. یکسری نوحههای ذکری و ضربی از قدیم داشتهایم؛ نوحههایی که من در کتابم کار کردم دو بخش دارد یک بخش نوحۀ ذکری یا پامنبری است که ذاکران به آن نوحۀ دَمکِشی هم میگویند؛ در مجلس یک نفر بهعنوان ذاکر اصلی شروع به خواندن میکند و چند نفر دیگر جوابش را میدهند یا بهاصطلاح پامنبری میگیرند. «رُو»هایی (به دستگاه رُو میگویند) که دارند ظرافتهای خاص خودش را دارد و فقط خودشان میتوانند اجرا کنند. یکسری نوحههای قدیمی هم هست که ضربی هستند و برای سینهزنی خوانده میشوند، منتها در مجالس خوانده میشوند و گاهی بهجای اینکه دست را به سینه بزنند، روی پا میزنند؛ اینها برخلاف نوحههای امروزی، نوحههای بلندی هستند و به لحاظ مفهومی غنیاند و شعر و موسیقی غنی دارند».
این استاد دانشگاه در ادامه، در مورد تعزیهی ننیز توضیح میدهد:«بخش عمدهای از تعزیۀ ننیز، موسیقی آوازی است. موسیقی سازی هم دارد که در گذشته دهل و سرنا بوده؛ نِی را چند سال اخیر اضافه کردهاند و در گذشته فقط در تعزیۀ طفلان مسلم از آن استفاده میشد. اتفاق بدی که چند سال اخیر افتاد، حذف دهل و اضافه کردن موسیقی ضبطشده به تعزیه است که از موسیقی سریالهایی مثل امام علی و مختارنامه در تعزیه استفاده میکنند؛ البته با انتقادهایی که شد، تعزیهخوانها تغییراتی به وجود آوردند و نی را اضافه کردند؛ اما متأسفانه دهل که خیلی اصیل بود، تقریباً حذف شد. غیر از اینکه در تعزیه از دهل استفاده میشد، قبل از شروع آن هم بهعنوان اعلان و پیام دادن، دهل میزدند؛ به این ترتیب کسانی که در آبادی یا مزارع بودند و صدای دهل را میشنیدند، متوجه میشدند که مثلاً نیم ساعت دیگر تعزیه شروع میشود. اطلاعرسانی برای زمان و مکان تعزیه مراسم خاصی داشت؛ ابتدا دهل میزدند و بعد جوش میگرفتند؛ جوشی که در ننیز میگیرند با جاهای دیگر متفاوت است؛ در جاهای دیگر نمونۀ مشابهاش هست که آنها معمولاً سینه میزنند؛ اما جوش گرفتن در ننیز ریتم دارد و همراهش به جلو و عقب میپرند. جاهای دیگر نیمدایره درست میکنند اما اینجا در یک دایرۀ کاملاً بسته و حول محور عَلم اجرا میشود و ریتم پا دارد، چیزی شبیه رقص کُردی؛ ریتم پا و دست دارد، دایره بسته و باز میشود و در جهت عقربههای ساعت حرکت میکنند. جوش گرفتن در ننیز خیلی خاص است. دوست داشتم آن را هم در این مجموعه بیاورم که فرصت نشد».
وی در پاسخ به این سوال که:«هنوز هم آیین جوش گرفتن در ننیز اجرا میشود؟»، میگوید:«بله، خیلی هم روی آن تعصب دارند چون مختص ننیز است و زمانی اجرا میشود که جمعیت بهاندازۀ کافی آمده باشند؛ ننیز یک روستای بهشدت مهاجرخیز است؛ جوانها همه رفتهاند به شهر، اغلب هم بهخاطر تحصیلات رفتهاند و همانجا در شهرها ماندگار شدهاند؛ به همین دلیل در روزهای تاسوعا و عاشورا تا همۀ اهالی جمع نشوند، نمیتوانند جوش بگیرند. در گذشته ابتدا دهلنواز که با عنوان «طبال» شناخته شده حدود نیم ساعت بر ساز خود میکوبید بعد مردم شروع به جوش گرفتن میکردند و برای این کار حدود سی جوان توانمند دور هم جمع میشدند. توانایی بدنی برای انجام این کار مهم است چون حداقل ده دقیقه باید حرکات سنگین بدنی انجام دهند و فریاد بزنند؛ صدایشان هم باید خیلی بلند باشد؛ صدای جوش به آبادیهای دیگر میرسیده و به این ترتیب اعلام میکردند تعزیه دارد شروع میشود. بعد از جوش گرفتن، دقایقی نوحههای ذکری را میخواندند و مخاطب میدانسته که ده دقیقه بیشتر تا شروع تعزیه نمانده، بعد هم تعزیه با پیشخوانی شروع میشده. ضبط پیشخوانیهای ننیز هم جزو برنامههای بعدیام است».
وی سپس با بیان اینکه:«متأسفانه امروز نوحههای ذکری و پیشخوانیها را کمتر اجرا میکنند»، میگوید:«یک دلیلاش این است که کارکرد سنتی آن از بین رفته و امروز پروسۀ اطلاعرسانی پیش از تعزیه حذف شده و بلندگو و ضبطصوت جای آن را گرفته است؛ صدای یک مداح را پخش میکنند و مردم متوجه میشوند الآن تعزیه شروع میشود، یا پشت بلندگو اعلام میکنند. خوشبختانه در این میان، رسم جوشگرفتن بهخاطر جذابیتی که دارد حفظ شده است».
هنرهای آیینی مطلقاً نیاز به آموزش ندارند
او در بخش دیگری از صحبتهای خود، به آسیبهای مربوط به آموزش آیینهای عاشورایی اشاره میکند و میگوید:«معضل بزرگی که در حوزۀ آیینها و هنرهای سنتی و بهخصوص آیینهای عاشورایی داریم،«آموزش» است. آموزش در این حوزهها با آموزش هنرهای جدید ذاتاً متفاوت است و هر وقت دست به آموزش این هنرها و آیینها زدهاند، همهچیز را خراب کردهاند. هنرهای آیینی مطلقاً نیاز به آموزش ندارند. بچۀ سه، چهار ساله ابتدا در تعزیه نقش حضرت رقیه را بدون هیچ کلامی بازی میکند، بعد نقش سکینه را به او میدهند و کمکم خودش با دیدن اجرای دیگران آموزش میبیند تا میرسد به عباسخوانی و شمرخوانی. من نمیدانم کلاسهای آموزش تعزیه که در دو، سه دهۀ اخیر در کرمان برگزار میشود، چه چیزی را میخواهند آموزش دهند؟ خاطرم هست در اولین سوگوارۀ تعزیه در کرمان که یکی از ارگانهای هنری-مذهبی بانی آن بود، خبرنگاری از دبیر مراسم پرسید، هدف از برگزاری سوگواره چیست؟ ایشان هم خیلی راحت گفت هدف ما این است که تعزیۀ استان کرمان را به سمت تعزیۀ کلاسیک هدایت کنیم! این یعنی فاجعه؛ مثل این میماند که شما به حاج قربان سلیمانی بگویید اینها چیست که تو میخوانی؟ باید مثل شجریان بخوانی؛ حاج قربان سلیمانی اگر مثل شجریان بخواند که دیگر حاج قربان سلیمانی نیست. اگر تعزیهخوان ننیزی، تعزیۀ خوانسار را اجرا کرد دیگر تعزیه ننیز نیست. وقتی که فیلمی از تعزیۀ خوانسار میآورند و به تعزیهخوان هوتْکی، زنگیآبادی یا جوپاری نشان میدهند، آنها دیگر تعزیۀ اصیل خودشان را فراموش میکنند».
افضلیننیز میافزاید:«ما امروز چیزی به اسم تعزیۀ کرمان نداریم، در جاهایی مثل ننیز یک چیزهایی حفظ شده آن هم فقط موسیقی و شعر تعزیه، وگرنه اجرا واقعاً و اصلاً قابل دفاع نیست. قبلاً تعزیه به این شکل بود که در یک زمین مستطیلشکل، یک گوشه عباس و یک گوشه شمر میایستاده، وقتی میخواستند با هم بجنگند، سر شمشیر را روی زمین میگذاشتند، از کنار هم میگذشتند و صدایی از برخورد شمشیرها شنیده میشد و یکبار هم شمشیرها را بالا میگرفتند از بالای سرِ هم یک ضربه میزدند و این میشد یک جنگ کاملاً نمادین. اصلاً در تعزیۀ ننیز چیزی به اسم اجرا و نمایش نداشتیم و واقعیت این است که تعزیه برخلاف آنچه تصور میشود نمایش نیست، بیشتر موسیقی است و شعر. مثل مثلث متساویالساقینِ بلندی میماند که ضلع کوچکش نمایش و دو ضلع دیگرش شعر و موسیقی است. در تعزیۀ ننیز کسی که نقش حضرت زینب را میخوانده لباس خاصی نمیپوشیده، مینشسته و نهایتاً یک پارچۀ سفید یا سبز روی سرش میانداخته و از روی نسخهاش میخوانده؛ چیزی مانند «اجراخوانی» یا «نمایشنامهخوانی». کسانی که وسط میدان اجرا میکردند، شهادتخوانها مثل حضرت عباس و حر بودهاند بهعلاوۀ شمر؛ حتی ابن سعد هم مینشسته و حرکت نمایشی نداشته؛ ولی امروز تعزیه شده نمایش. از زمانی که دولت وارد ماجرای آیینها شد و خواست از تعزیه حمایت کند، کار را خراب کرد. قبلاً هم جایی گفتهام که تعزیه یک آیین کاملاً مردمی است، بگذارید مردمی بماند؛ حوزۀ هنری، ارشاد اسلامی و شهرداری اصلاً نباید در این ماجرا ورود کنند؛ بهخصوص اینکه بخواهند برای گروههای تعزیه سیاستگذاری هم بکنند؛ اینکه برای تشکیل گروه تعزیه باید از فلان اداره مجوز بگیرند اصلاً درست نیست یا کلاسهای آموزشی که برای تعزیه گذاشته میشود که البته بهقصد خدمت و حمایت است اما درواقع بیشتر آسیب میزند. یک جایی باید جلوی این روند گرفته شود».
او سپس تشریح میکند:«تعزیه دو بار در طول تاریخ آسیب جدی دید؛ یک بار در زمان قاجار همزمان با رونق آن که اوج آسیبها متوجه تعزیه شد و دیگری در دورۀ معاصر و هر دو آسیب را هم نمایش به تعزیه زده است؛ در دورۀ قاجار، وقتی ناصرالدینشاه به اروپا رفت و نمایشهای آنجا را دید، تعزیه متأثر از تئاترهای اروپایی شد و از آن زمان تجملات و دکور را به تعزیه وارد کردند؛ شیر، شتر و حتی فیل به آن اضافه شد. آن زمان شیر واقعی میآوردند بعدها تبدیل شد به شیرهای عروسکی امروز؛ از وقتیکه تعزیه تبدیل به یک نمایش و سیرک شد، دیگر وجهۀ تعزیهاش را از دست داد. آسیب به تعزیه در دوران معاصر از جشنهای شیراز شروع شد که وجه نمایشی تعزیه را پررنگ کردند و به آن آسیب زدند. امروز هم مثلاً اگر در کرمان بخواهند نشستی برای بررسی تعزیه برگزار کنند، اولین کسانی که دعوت میشوند مثلاً آقایان قراری و قدسولی و دیگرانی از عرصۀ تئاتر هستند در حالی که کسی فکر نمیکند میشود از اساتید موسیقی مانند فؤاد توحیدی یا پیروز ارجمند هم دعوت کرد؛ درواقع اصل تعزیه موسیقی است و نمایش بخش کوچکی از آن است برخلاف آنچه ما تعزیه را یک نمایش سنتی شناختهایم. متأسفانه نوحهها هم حالت نمایشی پیدا کرده، در مجلس روضه استیج میگذارند و مداح میرود بالای استیج و حرکات خاصی درمیآورد برای اینکه اشک مردم را دربیاورد؛ در صورتی که اگر مداح صدای خوش داشته باشد و مرثیهخوانی بداند، نیازی به این کارها نیست. یک مرثیهخوان قدیمی روی صندلی مینشیند و خیلی متین و سنگین ذکر مصیبت میکند ولی درست میخواند؛ موسیقیاش را رعایت میکند، شعرش اصالت دارد و روایتاش صحیح است، مردم هم عزاداری میکنند؛ نیازی هم به این برهنه شدنها و ادا و اطوارها ندارد».
او ادامه میدهد:«همه ناراحت و نگران این رویه هستند اما هیچ کاری هم انجام نمیدهند؛ خود منتقدان هم در این مجالس شرکت میکنند و نوحهخوان هم فکر میکند چقدر کارش خوب است! در گذشته ذاکر، اسم امام حسین را بدون کُنیه نمیآورد مثلاً میگفت حضرت اباعبداللهالحسین علیهالسلام؛ ولی امروز همان حسین را هم درست نمیگویند، میگویند سِین...! اینها از کجا آمده؟ توجیهشان این است که نسل جوان اینطور میپسندد؛ اما درواقع این نوحهخوانیهای جدید چنین فرهنگ غلطی را به جوانان تزریق میکند و ذائقۀ نسل جوان را تغییر میدهد؛ جوان و نوجوانی که اصلاً نمیداند موسیقی و نوحۀ خوب چیست، از کجا باید بداند که اصل نوحه چه بوده و چه باید باشد؟ فاجعه اینجاست که صداوسیمای ملی و مراکز اینچنینی هم با پخش این مداحیها درواقع از آنها حمایت میکنند و آن را اشاعه میدهند. ممکن است کار غلط مداح را در تلویزیون نشان ندهند ولی وقتی مداحی او و مجلسی که او در آن مداحی کرده را در تلویزیون نشان میدهند درواقع دارند او را تبلیغ میکنند؛ حاج فلان شناخته میشود و بعد میرود در فلان حسینیه کارهای عجیب و دور از شأن هم انجام میدهد. شاید یک راهکار برای مقابله با این شیوهها، ثبت و ضبط نوحههای اصیل و زنده نگهداشتن آنها باشد. به شرطی که موزهای هم نشود».
*این گفتوگو در ماهنامه سرمشق، سال چهارم، شماره سیوپنجم، مهرماه ۱۳۹۸ منتشر شده است.
نظر خود را بنویسید