فردایکرمان ـ اسما پورزنگیآبادی: دکتر «فرهاد احمدی» معمار پرآوازه و عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی تهران، صبح سهشنبه یازدهم شهریور، پس از ماهها مبارزه با بیماری سرطان و در سن 70 سالگی درگذشت. او از معماران شناختهشده، خالق آثاری برجسته و صاحب چندین جایزهی بینالمللی در حوزهی معماری بود که از جملهی آن، میتوان به حضور وی در بینال معماری نروژ به عنوان معمار منتخب آسیا اشاره کرد.
چهار سال پیش، دانشکده معماری دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرمان با همت دو تن از استادان این بخش؛ نیما جهانبین و رضا ناصری، و حمایت رئیس وقت دانشکده، از او دعوت کردند تا برای دانشجویانشان در موضوع «معماری و شهر، زمین و فرهنگ» سخنرانی کند.
زندهیاد احمدی در بخشی از سخنان خود در آن برنامه، شهر را آیینهی اجتماع دانست و گفت که شهرِ آشفته نشاندهندهی یک جامعهی آشفته است. او جامعهی بیریشه را محکوم به چنین بیسامانی دانست و ریشهی شهر را بافت کهن آن خواند. او با تاکید بر حفظ بافت کهن شهرها با طرح این سوال که چرا باید این بافت را حفظ کرد؟ چنین پاسخ داد: «چون ما هیچوقت پدربزرگ خود را نمیکُشیم».
این عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی همچنین از وجود مکتب کرمان در معماری خبر داد و در اینباره بیان کرد که؛ ما در کنار مکتب فارس و اصفهان و تهران، مکتب کرمان را هم داریم.
زندهیاد احمدی؛ با تاکید بر اینکه موقعیت شهری را نباید متراکم کنیم، از معماران نیز انتقاد و بیان کرد که ما هنوز به جایی نرسیدیم که یک اثر معماری ایرانی تمامعیار مربوط به دوران معاصر بسازیم و نباید بگوییم نمیشود! میشود چون ژاپن همین کار را کرده است ما اما فقط به دنبال کمیت هستیم نه کیفیت. من میگویم یک خانهی 50 متری بساز اما با کیفیت بساز!
فرهاد احمدی در سال 1370 نیز در کرمان حضور یافت و طرحی برای گود خشتمالها داد که آنجا را به یک فرهنگسرا تبدیل کنند. این طرح اما هیچوقت از روی کاغذ دورتر نرفت. این معمار در سخنرانی خود در خصوص طرح گود خشتمالها نیز توضیح داد و گفت که؛ من یک مونوگرافی از کرمان تهیه کردم که این مطالعه را حتی میراث فرهنگی کرمان هم ندارد اما دارد خاک میخورد.
آن روز و در حاشیهی این برنامه، با هماهنگی ناصری، فرصتی برای گفتوگو با فرهاد احمدی برایم فراهم شد. با تسلیت به جامعهی معماری ایران و کرمان برای فقدان این استاد بزرگ، یاد او را گرامی داشته و دیدگاههایش دربارهی کرمان را که در جریان این گفتوگو مطرح شد، بازنشر میدهیم.
آقای مهندس! شما 20 سال قبل در کرمان حضور داشتید و به نوعی با این شهر آشنایی دارید؛ میخواهم نظرتان را به عنوان یک معمار، دربارهی امروز شهر کرمان بدانم. آیا کرمان، شهری زیبا است؟ اگر پاسختان منفی است لطفا دلایل خود را عنوان بفرمایید.
من فرصت نکردم خیلی شهر را ببینم اما در سفری که از فرودگاه تا محل اقامتم داشتم، به نظرم رسید در شهر کرمان، رشد لجام گسیختهای دارد اتفاق میافتد که متناسب با ظرفیت سرزمینی شهر نیست. شهر باید متراکمتر باشد، جمعیت آن تعریف و مهاجرتها مدیریت شود تا آدمهایی که سرمایهی شهر هستند بمانند و از شهرهای درجه سه یا روستاها هم کسی مهاجرت نکند؛ باید بگویم کرمان دارای جذابیتهای منحصر بفردی است که مربوط به گذشته بوده و توسعهی آن در دههی پنجاه اتفاق افتاده است اما متاسفانه در سه دههی اخیر، نه کرمان، که همهی شهرهای ایران، الگویی که همهی دنیا دنبال میکند دنبال نکردند؛ وقتی مشکلاتی مثل رکود اقتصادی در جامعه داریم که جلوی رشد را میگیرد، موسسات آکادمیک و اتاق فکر جامعه باید در صدد مطالعه و یافتن راهحلهایی باشند که به محض اینکه رکود به پایان رسید، به آن جهت بدهند اما این اتفاق نیفتاد و ما همیشه در جنگ و گریز بودهایم. وقتی هم چیزی میگفتیم، پاسخ این بود که؛ چرا مداخله میکنید بگذارید مردم کارشان را بکنند! در نتیجه جامعه درست توسعه نیافت و در مقیاس کوچکتر، شهرهای ما زیبا نشد. شهر از تفکر آدمهایش، اهدافی که دارد و پولی که به آن تزریق میشود شکل میگیرد اینها باید با یکدیگر تعامل داشته باشند تا نتیجه مثبتی به وجود بیاید اما ما اینها را تجربه نکردیم هنوز هم نمیکنیم و در نتیجه رسیدهایم به نقطهای که همه، حتی خود مسوولین هم انتقاد میکنند اما هیچکس راهکاری نمیدهد و اصلا در این مسائل مهم، هیچ بحثی در مطبوعات و رسانهها صورت نمیگیرد که چطور این وضع را کنترل کنیم.
پس شما هم کرمان را شهر زیبایی نمیبینید. عمدهی نازیباییها در چه بخشهایی است؟
من اصلا کرمان را شهری پایدار نمیدانم.
شهر پایدار را چطور تعریف میکنید؟
شهری است که ورودی و خروجی آن عددی ثابت و با هم در تعادل باشد. شهری که آب آن را از جای دیگری میآورند، پول آن را از جایی دیگر و جمعیت هم از جای دیگری میآید، سیستم متحرکی دارد. نتیجهی این ناپایداری در مسائل اجتماعی میشود مثلا دزدی و اعتیاد یا در اقتصاد میشود سوءاستفاده و رانت و در شهر به توسعهای لجام گسیخته تبدیل میشود.
شما در سخنرانی خود در جمع دانشجویان؛ گفتید در کرمان گشتی زدهاید و در سخنانتان عنوان کردید که در شهر، کپر دیدهاید منظورتان چه بود؟
منظورم خانههای ضعیفی بود که در حاشیهی شهر ساخته شده است. در خود شهر هم حتی بسیاری از این ساختمانهای به ظاهر شیک، زاغه هستند. زاغههایی مدرن. دو تا آهن و یک تیغه زدن و با آن مثلا ساختمان ساختن که نمیتواند چهره شهری باشد. الان در معماری کرمان هرچه میبینید، پارازیت است. نه ارزش زیباشناسی دارد نه جذب طییعت میشود.
با این همه؛ مسوولین شهری ما وعده میدهند که شهر کرمان تبدیل به عروس شهرهای جنوبشرق کشور میشود.
این حرف فقط یک شوخی است. ببینید؛ گاهی مسوولان ما خیلی اهداف بلند نظرانهای دارند اما آدم نمیتواند به هدف والایی برسد بدون اینکه ابزار آن را تامین کند. هدف خیلی خوب است اما برای رسیدن به آن، باید تجهیز شوید. مسالهی مهم این است که متاسفانه، به آیندهی این بحرانی که الان در آن هستیم و آیندهی تاریک شهرها، توجه نمیشود.
برای اینکه شهر کرمان توسعه پیدا کند، فکر میکنید روی چه بخشی باید سرمایهگذاری کرد؟
ببینید؛ بعد از جنگ جهانی، فرانسه یک طرح بازسازی داشت اما هیچوقت در شهرهای خود مداخلهی کالبدی نکرد؛ فقط مساله اشتغال را با توجه به مسائل زیستمحیطی مطرح کرد. در مورد شهرهای ما هم مسالهی تولید خیلی جدی است. در کشور اما این مساله، فرعی به حساب میآید. هر دولتی برای اینکه بخواهد کاری انجام بدهد، سراغ صنعت ساختمان آمده است؛ شهرداریها هم تشویق میکنند، چون از محل ساخت و سازها، درآمد دارند اما نتیجه چه میشود؟ یک کومهی وسیع بزرگ با یکسری کارهایی که فقط شرایط به هم زدن شهر را دارد؛ یا مثل تهران از بس متراکم است، به انفجار میرسد یا مثل کرمان که آنقدر پراکنده هست، نمیتوان آن را مدیریت کرد. من فکر میکنم باید تولید و اشتغال از راه ساختمان را فراموش کنند. در اروپا، نسبت به جمعیت معماران خود، اصلا ساخت و ساز نمیکنند. چرا؟ چون 90 درصد معماران در حال بازسازی هستند. در ایران اما در دورهای، مثلا مسکن مهر مطرح میشود که فقط دید سیاسی داشت؛ در مقیاس وسیع، کمیت ایجاد شد اما این ساختمانها ارزش ماندگاری ندارد. در صورتی که عمر یک ساختمان لایتناهی است.
ستونهای تخت جمشید 2500 سال پابرجاست؛ خوب اگر درست بسازید، ساختمان تا ابدالدهر باقی میماند. من نمیدانم در شهرهای ما، یک سرمایه را چند بار میخواهند دور بریزند؟ نباید سرمایهها با سوءمدیریت و تصمیمگیریهای نادرست، معدوم کرد. من 30 سال کار میکنم اما مرتب دچار فشارهایی از طرف کارفرمایان دولتی هستم که ساختمانها به سمت نازل شدن برود! مصالح ارزانتر و زود جمع بشود و برود. وقتی هم به نتیجه نمیرسند، نومید شده و پول نمیدهند تا ساختمان رها و مستهلک میشود. این کار غلط است. الان اعراب همسایهی ما، با دلار کار میکنند، پیمانکار خارجی میآورند و بر اساس استانداردها، ساختمانهایی اصولی و ماندگار میسازند ما اینجا اما میخواهیم زود به نتیجه برسیم که نتیجه میشود مثل مسکن مهر که با آن وسعت، از لحاظ کیفیت و ماندگاری هیچ سرمایهای به کشور اضافه نکرد.
آقای مهندس! از سرنوشت طرحی که برای گودال خشتمالها دادید میگویید؟ چرا متوقف شد؟
من طرح را متوقف نکردم و نمیخواهم از اسامی نامی ببرم اما باید بگویم ما وقتی رییس و مدیر میشویم، خیلی بیشتر خوشمان بیاید با فولاد و شیشه ساختمان بسازیم. چون فکر میکنیم سمبل مدرنتیه است و فکر میکنیم با این ساختمانها، متجدد شدهایم تا اینکه بیاییم چهار خانه تاریخی را مرمت کنیم. از نطر من بافت تاریخی کرمان با جدارههایش، مثلا همین دو خیابانی که بازار را در بر گرفته، اگر در همهی سالهای گذشته که پول در کرمان فراوان بود چون در دولتها، کرمانیهای تاثیرگذاری داشتیم اگر این پول را به همین بخش هدایت کرده بودند، چنان زیبایی ایجاد میکرد که از راه توریست میتوانستید این شهر را اداره کنید.
نگفتید؛ دلیل توقف طرح چه بود؟
ما که به همراه فخرالدین انوار و بهشتی به شهرهای مختلف کشور میرفتیم تا مکانهایی به این منظور پیدا کنیم. به کرمان آمدیم که تنها جایی بود هم پول داشت و هم زمین. پیش آقای مرعشی، استاندار وقت کرمان آمدیم؛ باخبر شدیم میخواهند در کوههای صاحبالزمان کرمان تلهکابین و هتل پنج ستاره و چنین امکاناتی ایجاد کنند. سه میلیارد تومان هم پول داشتند؛ ما گفتیم طبیعت کرمان را دست نزنید و سراغ بافت تاریخی شهر بیایید؛ البته امروز صبح گشتی در کرمان زدم و دیدم که تمام باغهای پستهی اطراف کرمان به بسازوبفروشهای درجه سه تبدیل شده است! آن زمان، استاندار وقت کرمان در ابتدا پیشنهاد ما را نپذیرفت تا اینکه قانع شد و ما طرحی فرهنگی و تجاری دادیم که هیچگاه هم به مرحلهی اجرا نرسید. تحلیل دورادور من این است که این طرح خوشایند مدیران نبود یا اگر برای مدیران آن دوره خوشایند بود، آنقدر برایش انرژی نگذاشتند که دنبالش باشند. باید همتی مثل آنچه در ساخت دیوار برلین بود، وجود داشته باشد. ما برای توسعه نیاز به روشهای عملیاتی خیلی دردناک و پیچیده نیاز داریم. من کرمان و بافت تاریخی را بررسی کردم؛ بر اساس تجربهی تاریخی در بافت تاریخی، پروژهام را دادم. امروز هم بعد از 20 سال، از استراتژی طرحم دفاع میکنم و میگویم اگر پروژهی فرهنگسرا در گود خشتمالها ساخته بشود برای دیدن آن خیلیها به کرمان میآیند. طرح من در خود، بدنهی کهنسال کرمان را دارد، یک پارازیت و انگل نیست. الان اما داریم مرتب انگل به جان شهر میاندازیم.
شهرداری کرمان سرمایهگذار برای ساخت سیتیسنتر در گود خشتمالها آورده است. نظرتان در بارهی ساخت سیتیستر مدرن داخل بافت تاریخی چیست؟
من این سوال را مطرح میکنم که در مغازههایی که هست، چقدر کالای ایرانی وجود دارد؟ الان به سرای مشیر شیراز بروید، تمام کالاها را ببینید. چیست؟ در این مغازههایی که درست میکنند، میخواهند چه بکنند؟ اگر کرمان یک شهر تولیدی بود و این میزان تولید داشت، میگفتیم بله؛ سیتیسنتر اقتصادی است ولی ما جامعهای 100 درصد مصرفی هستیم. اگر بگوییم در حد این است که پروژهای فرهنگی برای شهر درست کنیم و مقداری کار اقتصادی هم انجام بدهد، بحثی است اما اینکه در 30 هزار متر زمین واحد تجاری بسازم بعد بفروشم چه بشود؟ 10 درصد درآمد آن هم بشود سهم شهرداری و 90 درصد سرمایهگذار. این تصمیمات، تنها شهر را نابود میکند و غلط است. ساخت واحد تجاری در شهر، حدی دارد و نمیشود آن را بیشتر کرد. در تبریز همین کار را کردند ولی شکست خوردند. بخواهید در کرمان آن را ادامه بدهید؛ میرسید به جایی که همه ورشکسته شوند. میرسید به جایی که آدمهایی از بالای همین ساختمانها خود را پایین بندازند، با این رویکرد غلط اقتصادی در شهر به جایی میرسید که جامعه منفجر شود. / الف
نظر خود را بنویسید