فردایکرمان – مینا قاسمی: «در دوران قرنطینه، دورهی تازهای در زندگی خودم شروع کرده بودم که متاسفانه با رفع موانع سخت شیوع اولیهی کرونا و برگشتن به کار، قطع شد! روحیهی من به گونهای است که میتوانم از ماندنِ در خانه لذت ببرم. آنقدر در زندگی شخصیام سرگرمی و علائق مرتبط با حرفهام دارم که میتوانم بهراحتی و بدون این که اذیت بشوم، حتی چهار روز هم از خانه بیرون نروم. خانه، برای من، مفهوم آرامش دارد. دوران قرنطینه و در خانه ماندن ناشی از آن، فرصتی برایم فراهم کرد تا دیوانهوار فیلم تماشا کرده و کتاب بخوانم». آرش شفیعیبافتی، فیلمساز و مدرس سینما، در حال حاضر، مقیم کانادا است. او در یک نیمهشب پاییزی به وقت ایران و در ساعت عصرانهی پائیزی تورنتو در پاسخ به پرسشهای من، دربارهی این که با وضعیت جدید زندگی، زیر سایهی کرونا، چه کرده و چه میکند، توضیحاتی داد.
از او، که سالهای زیادی را در کرمان به آموزش سینما پرداخته است و در حال حاضر در تورنتو بیشتر وقت خود را به فیلمسازی و آموزش فیلمنامهنویسی میگذارند، دربارهی حس و حال دوران قرنطینهاش پرسیدم. محور اصلی پرسش من، این بود که در خانه ماندنِ ناشی از کرونا، برای او چه پیامدهای شیرین یا تلخی به همراه داشته است. او در اینباره گفت: «در عین تلخیهایی که داشت، برای من تجربهی بسیار خوبی بود. یکی از شیرینترین پیامدهایش، این توفیق اجباری بود که بتوانم زمان بیشتری را با همسرم سپری کنم. در ایران، ما به اقتضای مسائل شغلیمان، زمان کوتاهی را با هم میگذراندیم. پس از پیوستن ایشان به من در تورنتو، بیماری کرونا در سطحی جهانی، فراگیر شد. و چنین شد که در دوران فراگیری این بیماری مهلک، ما توانستیم مدت بیشتری را در کنار هم سپری کنیم. و بر خلاف این باور عمومی که اگر زن و شوهر مدت زیادی در خانه کنار هم بمانند، دچار مشکل و معضل می شوند، ما همجواری مفید و لذتبخشی داشتیم».
او در پاسخ به پرسش من در مورد شیوهی زندگی اش در دوران شیوع کرونا چنین گفت: «کلا، آدمی هستم که نمی توانم بیکار بنشینم. کرونا در اوج سرمای زمستان تورنتو شایع شد و سرانجام، کار به قرنطینه کشید. من نود درصد دوران قرنطینه را در خانه و ده درصد باقی مانده را، به همراه همسرم، با رعایت پروتکلهای بهداشتی این ایام، برای پیادهروی و یا خرید مایحتاج زندگی، خارج از خانه گذراندیم. پس، ازاین منظر، دوران بدی نبود».
او در مورد جنبههای مثبت دیگر بیماری کرونا در زندگی شخصیاش، اضافه کرد: «دوران قرنطینه، فرصتی فراهم کرد تا بتوانم بیشتر کتاب خوانده، بیشتر فیلم تماشا کرده و بیشتر بنویسم. درواقع درقرنطینه، توانستم دورهی تازهای را شروع کنم که طبیعتا با برداشته شدن محدودیتهای وضع شده در فاز اول شیوعِ کرونا و با بازگشتن به کار وعادات پیشین، این دوران سازنده برای من، خیلی زود به پایان رسید».
او بیان کرد: «به لحاظ روحی، این توانایی را دارم که خیلی راحت، چهار روز در خانه بمانم. برای خود، سرگرمی های مفیدی دارم که در خانه ماندن، آزارم نمیدهد. ولی خب! میدانم که در خانهماندن عوارض منفی فراوانی هم دارد.در هوای کمتر آفتابی این سرزمین، بدن به طور طبیعی دچار کمبود ویتامین D میشود. حالا، وای به حال این که بخواهیم دراز مدت هم، درخانه بمانیم! عارضهی منفی دیگر دوران قرنطینه، معضل اضافهوزن است».
او چنین ادامه داد: «من از دورهی جوانی، وارد حرفهی سینما شدم. روز کاری و شبکاریهای پی در پی، خستگی و اضطراب فراوانی به همراه دارد. از این رو «خانه» برای من، مفهوم «محلی برای آرامش» را پیدا کرد. همین الان هم که دارم با شما صحبت میکنم و سر کار هستم بیتابم که زودتر به خانه رسیده، دوش گرفته، فیلم تماشا کرده و سپس بخوابم. از این رو است که خانه برای من، جایگاه امنی است. من میدانم که این دوران برای افرادی که عادت داشتند ساعتهای زیادی از روز را خارج از خانه سپری کنند، تا بدین جا، دوران دشواری بوده است. ولی من در دوران قرنطینهی کرونایی نشستم و دیوانهوار فیلم تماشا کردم. و حتی پیش آمد که چند قسمت از یک سریال را در طی یک روز تماشا کنم. و این، از جمله اتفاقات لذتبخش این دوران بود».
وی ابراز کرد: «اما آنچه که گفتم، پیامدهای دلپذیری بود که قرنطینهی ناشی از کرونا برای من به ارمغان آورد. کرونا بیماریای است که به راحتی، جان میستانَد. در مورد کرونا، داشتن هر باوری به جز این، سادهانگاری محض است. با ابتلاء به ویروس کوید-۱۹، افرادی که بیماریهای زمینهای نیز داشتند، رنج و درد زیادی را تحمل کرده و بسیاری از آنها، شوربختانه از میانِ ما رفتند. این بیماری، انسانهای بسیار نازنینی را در کشور ما قربانی کرد؛ کسانی مثل دکتر فریبرز رئیسدانا، استاد خسرو سینایی و بزرگان دیگری که آوردن اسمشان و نبودنشان هم قلبام را به درد میآورد. سالیان درازی باید سپری شود تا مام وطن، یک چنین نخبگانی را در بطن خود بپروراند. برای همین، واقعا، و ازصمیم قلب امیدوارم که هرچه زودتر،شرِّ این بیماری از سرِ جامعهی جهانی، کم شود. این بیماری هم یک شرّ، مثل سایر شرّهایی است که دلم میخواهد هرچه زودتر سایهی شوماش را از زندگی همهی ما بردارد. اما، با وجود همهی پلشتیهای این بیماری، من، هیچگاه، دوران قرنطینهاش را مانعی بر سر راه خلاقیتام ندیدم». /م
نظر خود را بنویسید