گروه فرهنگوهنر – تماشاخانه پارس کرمان، پنجشنبهی گذشته، میزبان کارگردان فیلم «ترومای سرخ»، اسماعیل میهندوست به همراه تدوینگر این فیلم، سمیرا غلامزاده بود که بعد از اکران آن، نشست نقد و بررسی این اثر به همراه گفتوگو با تماشاچیها برگزار شد. علیرضا فدایی کرمانی منتقد مهمان این نشست بود.
به گزارش خبرنگار فردای کرمان، ترومای سرخ روایتگر یک روز از زندگیِ شخصیِ «نگار» است که هرسال درست در روز سالگرد ازدواجش، باید خود را به قراری مهم برساند و فیلم در حالیکه تماما در فضای شهری تهران فیلمبرداری شده است، راویِ چگونگیِ وفای او به این عهد مهم است. بخشی از فیلم، چنانچه خود کارگردان نیز در نشست به آن اشاره کرد، ارجاعی مستقیم دارد به فیلم «لاک» اثر استیون نایت که نمونهی مشهور یک فیلم جادهای است. میهن دوست در طی نشست گفت که ایدهی فیلم لاک، نطفهی اولیهی ترومای سرخ را بنا کرد، اما او با اعمال تغییراتی که بیانگر فرهنگ ایرانی باشد و همچنین انتخاب قهرمانی متفاوت، تصمیم گرفت تا ترومای سرخ را از یک فیلم جادهای، به یک فیلم شهری تبدیل کند. در فیلم لاک، تام هاردی در طول مدت زمان یک شب تا سحر، در یک لوکیشن (ماشین)، نقش مردی را ایفا میکند که باید سر زمانی معین، به یک کار مهم برسد؛ کاری که ممکن است به قیمت متلاشی شدن زندگی شخصی او تمام شود و او در تمام مسیر، با تماسهایی که با افراد زندگیاش میگیرد، در پی سازمان دادن زندگی خود است و فیلم تا زمانی که این فرد به خط آخر خود نزدیک میشود، روایتگرِ مستقیمِ حالات اوست.
میهندوست اما در این نشست بیان کرد که فیلم شهری او یک خرق عادت است؛ او در اینباره گفت:«من قهرمان فیلم خود را یک زن برگزیدم. آن هم زنی که دو بار ازدواج کرده است و تمام موقعیتهایی که در فیلم نشان داده میشود را هم دارد. این، برخلاف الگوهای رایج افراطی در سینمای ماست. چراکه ما از یک طرف زنانی را میبینیم که به شکلی افراطی فقط در آشپزخانه هستند و از طرف دیگر، زنانی را میبینیم که آنها هم اتفاقا به شکلی افراطی، در پی فعالیتهای اجتماعی هستند و میخواهند به یک فعال اجتماعی تمامعیار تبدیل شوند. من اما میخواستم زنی را تصویر کنم که بین این دو تعادل برقرار کرده است و فیلم، بیانگر مصائب چنین زنانی است».
عمدا قالبشکنی کردم
وی افزود:«این فیلم، آن الگوی رایجی که کلیشهی ذهنی همه شده است و در مجموع سینمای بدنهی ما را تشکیل داده است را به چالش کشیده و این عمدی است. بله، من تعمدا یک پلان بسته را برای فیلمبرداری انتخاب کردم و از قبل هم این آگاهی را داشتم که ممکن است برای مخاطب کلافهکننده باشد ولی من در پی این تجربه بودم و تا آنجا که فکر میکردم درست است، کارم را ادامه دادم. ممکن است اینکه یک سوم فیلم دارد در ماشین میگذرد، نفس تماشاگر را بگیرد اما خب، این جور فیلمها که به نوعی قالبشکنی میکنند را، کسی به طور کل دوست ندارد و یا برعکس. باید مخاطب را هم در نظر داشت».
از بازیگران تئاتری استفاده کردم
همچنین باید اضافه کرد که در ترومای سرخ، بازیگران برجستهای چون مهتاب کرامتی، رضا کیانیان، ویشکا آسایش، باران کوثری و... ایفای نقش میکنند؛ اما این ایفای نقش متفاوتتر از فیلمهای دیگر است. آنها با صدای خود از پشت تلفن با شخصیت اصلی همراه هستند و هیچگاه خودشان ظاهر نمیشوند (به جز مهتاب کرامتی که با تماس تصویری روی موبایل ظاهر شد). میهندوست دلیل این نوع بازی گرفتن از بازیگران خود را توضیح داد و گفت:«در این فیلم فقط بچههای تئاتری بازی میکنند. کسانی که شما تا به حال آنها را ندیدهاید و هیچ ذهنیتی از آنان ندارید و در نقطه مقابل آن به تأسی از لحن رئالیستی فیلم، شخصیتهایی را داریم که در خودآگاه جمعیِ تماشاگر ایرانی حضور دارند و فقط صدای آنها را داریم که اتفاقا در این فیلم مجموعه نقشهایی که مثلا از آقای کیانیان یا باران کوثری دیدهایم، وجود دارند و انتخاب آنها تصادفی نیست. بدین معنی که اگر نقش کیانیان را پرویز پرستویی بازی میکرد، به طور کل داستان فیلم متفاوت میشد. میخواستم که عادت همیشگی در ذهن مخاطب را بشکنم».
فیلم شهری ساختن مصائب ویژه خودش را دارد
میهندوست همچنین در سخنان خود اذعان کرد که فیلمهای شهری ساختن در ایران بسیار سخت است. او در اینباره اظهار کرد:«در سینمای ایران ساختن یک فیلم شهری خیلی سخت است. چون مصائب ساختن یک فیلم شهری را خودِ فیلمساز باید حل بکند چراکه هیچکدام از ارگانهای شهر به فیلمساز مدد نمیرسانند. فیلمبرداری داخل ماشین آن هم قصهای که باید در یک نیمروز اتفاق بیافتد سختیهای ویژهی خودش را دارد. سفر شهری مدام در حرکت است، و متاسفانه همان عارضهای که گریبانگیر فیلمهای آپارتمانی شده، به فیلمهای شهری نیز سرایت کرده است. برای همین معتقدم فیلمساز یا نباید سراغ چنین موضوعی برود، یا اگر رفت باید درست و درمان آن را کار کند».
ترومای سرخ برایم تجربهای بکر بود
سمیرا غلامزاده نیز در اینباره گفت:«این شخصیتمحوری بودن فیلم کار را برای تدوین خیلی سختتر و نگرانکنندهتر کرده بود. اما خوشبختانه با تسلط آقای میهندوست بر روی چیدمان اجزای فیلم و همچنین توجه ویژه به جزئیات در روند پیشبرد داستان، این کار را به کاری خاص تبدیل کرد که تجربهی بکر و دوستداشتنیای را برایم رقم زد».
شهر میتواند به مثابهی یک شخصیت باشد
همچنین علیرضا فدایی کرمانی، به عنوان منتقد جلسه دربارهی ترومای سرخ گفت:«نکتهی مهم فیلمهای شهری این است که شهر در این نوع فیلمها علاوه بر اینکه خود هویت دارد، میتواند به شخصیتها نیز هویت و جان بدهد و خودِ شهر قادر است به مثابه یک شخصیت باشد. شهر میتواند بین کاراکتر و پرسوناژ بده بستان انجام دهد. در سینمای ما کمتر فیلمی دیده میشود که به طور کامل بتوان معنای فیلم شهری را به آن داد و در این زمینه هم فیلمسازان ما بسیار پرهیز کرده و میکنند که در چنین فضایی فیلم بسازند».
وی افزود:«ترومای سرخ به دور از تعاریف کلیشهای و دستمالی شدهی امروزی، به معنای واقعی در ستایش عشق است. عشقی که با شرایطِ کنونیِ انسانِ امروزی در جامعه تعریف میشود. این تعریف عشق در یک بستر خاص که قبلا در سینمای ما سابقه نداشته نکتهی قابل توجهی است. البته شاید اینها به عنوان ویژگیهای مهم این فیلم، برای مخاطب عام سختهضم باشد اما به جهت شیوهی روایت آن، بدون شک برای مخاطب جدی سینما، اثری قابل احترام است. آن هم در اوضاعی که مخاطبهای ما دارند به داستانهای سطحی عادت میکنند و سینمای ما محدود شده به چند ژانر کلیشهای».
گفتنی است، ترومای سرخ به داستان زن سرخپوش (یاقوت) ارجاعی مستقیم دارد. یاقوت لقب زنی است مجهول الهویه از اهالی تهران که حدوداً 2۰ سال، هر روز با لباس، کفش، کیف و جوراب قرمز رنگ در میدان فردوسی و اغلب ضلعِ شمال شرقی آن میایستاد و انتظار معشوق خود را میکشید. به گفتهی میهندوست که خود نیز او را دیده بود، او تا حدود سال 67 هر روز به این کار ادامه میداد تا اینکه دیگر به یکباره اثری از او یافت نشد و کسی هم از سرنوشت او خبر ندارد. میهندوست گفت تنها سندی که از او وجود دارد، صدایی است که نتیجه مصاحبهی او با مسعود بهنود است.
به گزارش فردای کرمان؛ اسماعیل میهندوست منتقد، نویسنده، کارگردان و مدرس دانشگاه دارای مدرک كارگردانی سينما از مجتمع آموزشی سینما (کارگاه تجربی فیلم-۱۳۷۰) است. برخورد خیلی نزدیک، نیلوفر، بتی، پونه و دیگران، توقف در لاس وگاس، جایزه و آبادگران بخشی از فیلمهای او در کارنامهی هنریاش هستند و سمیرا غلامزاده از سال ۷۶ فعالیت به عنوان دستیار کارگردان وبرنامهریز در مجموعهی درس الفبا را آغاز کرد و تجربهی منشی صحنه ودستیار کارگردان در فیلمها ومجموعههای مختلف را در کارنامهی خود دارد. تدوینگری را در سال ۷۹با سریال پس از باران شروع کرد و کفشهای جیرجیرکدار، همراز، تب سرد و گمگشته بخشی از آثار تدوینی او هستند.
نظر خود را بنویسید