فردایکرمان – مینا قاسمی: شاید کسی باور نمیکرد کرونایی که به نظر میرسید میتواند با دو، یا سه ماه در خانه ماندن و با برقراری قوانین سخت قرنطینه، بالاخره تسلیم شود و تا فصل پاییز فیصله پیدا کند، حالا طوری در جامعه جا خوش کرده است که برای بسیاری، انتظار کشیدن برای اتمام این بیماری بیمنطقی و بیهودگی به نظر میرسد.
علیرضا هاشمینژاد، هنرمند و پژوهشگر در گفتوگو با پایگاه خبری فردایکرمان، در تشریح تبعاتی که دوران کرونا و قرنطینه برای زندگی شخصی و حرفهایِ او داشته است، ضمن بیان این مطلب، توضیح داد که چگونه دیدن از دست رفتن قربانیان این ویروس بر روحیات او اثر منفی گذاشته و انجام برنامههای هنری او را مختل کرده است. او در این گفتوگو، ضمن بر شمردن عادات زندگی خود در گذشته، و تغییر شکل آنها در دوران کرونا، اثرات فضایی که این ویروس در جامعه ایجاد کرده را در برنامههای روزمرهاش از جمله تدریس در دانشگاه، انجام کارهای پژوهشی و پرداختن به امورات هنری، تشریح کرد و توضیح داد که این دورهی غمانگیز، چگونه عواطف و احساسات او را به نحوی در سلطهی خود گرفته که قادر نیست با حالی خوش به سراغ انجام کارهای هنری و پژوهشی خود برود. او گفت: «زمانی که کرونا وارد کشور شد، در کنار تمام مسائل و مشکلاتی که با خود آورده بود، وقتی شروع به قربانی گرفتن کرد و هر روز خبرهای مرگ و میر به گوش میرسید، واقعا بر من رنج وارد کرد. این تهدیدِ مدام که هم برای خودم و هم برای نزدیکان و عزیزانم وجود داشت، واقعا برایم عذابآور بود و این مسئله بر بخشی از کار من اثر خودش را گذاشت که متاسفانه در بخش کار عملی هنر هنوز هم ادامه دارد. خود من اما به علت برنامههای حرفهایام به خانه ماندن عادت دارم و قبل از کرونا هم، به جز اوقاتی که سر کار میرفتم باقی وقتم را در کتابخانهی خودم در منزل به کار مشغول بودم، اما حواشی این بیماری بیشتر اذیتم کرد، تا در خانه ماندن. وگرنه من تا قبل از کرونا هم چندان عادت به حضور در مجامع نداشتم و در خانه ماندن جزو عادات گذشتهی زندگی من به شمار میرفت. البته کرونا در ارتباطات عاطفی من تاثیرگذاشت. این که نمیتوانستم به راحتی نزدیکان و دوستانم را ببینم برایم سخت بود و اینکه خانوادهام ومردم از این شرایط در عذابند و عنقریب دچار آسیبهای روحی میشوند رنج اساسی من شد».
وی افزود: «در این شرایط ناخوشایند، نمیتوانستم بخشی از کارهایی را که در شرایط عادی انجام میدادم را مثل سابق پیش ببرم. من نمیدانم چطور برخی میگویند دوران قرنطینه و کرونا را به فرصت تبدیل کردیم! ممکن است شما وقت اضافه داشته باشید تا بتوانید کارهایتان را انجام بدهید، ولی من نمیتوانم بپذیرم چگونه کسی میتواند قرار گرفتن در چنین شرایط ناراحتکنندهای را به چشم یک فرصت ببیند؟ من از این زاویه به این جریان نگاه میکنم. برای من چنین فرصتی نبود. این شرایط روی عواطف و احساساتم تاثیر مخربی گذاشت به نحوی که بسیاری از کارهای من که نیاز به فراغت بال و خشنودی درونی داشت دستنخورده مانده است. واقعا نتوانستم. زیرا در حوزه فعالیت های هنری بر خلاف کارهای پژوهشی، احساسات انسان درگیر است. میخواستم تعدادی اثر برای یک نمایشگاه انجام دهم و رباعیاتی داشتم که قرار بود در قالب چلیپا آنها را بنویسم، ولی نتوانستم. نتوانستم آن حس و حالی که بتوانم کار را با اشتیاق و شعف درونی انجام دهم را به دست بیاورم. شما نخست باید تمرکز کنید، از این دنیای پر تلاطم فاصله بگیرید تا امکان کار بر روی اثر هنری و حتی پژوهشی که در هر حال نیاز به تفکر دارد را فراهم کنید. شاید پیش بیاید که شما بر اثر احساس درد یا غم یا در نوعی آشفتگی به کار هنری روی بیاورید، ولی در حالت عادی وقتی میخواهید کاری را انجام دهید و اثری را خلق کنید یا سفارشی را انجام بدهید، باید با یک حس خوشایند همراه باشد و اگر این حس نباشد، شاید شما نتوانید تمام توانایی خودتان را در آن اثر به کار بگیرید. شاید این شرایط بتواند باعث شود هنرمند در شرایط خلق یک کار بداهه قرارگیرد و هماهنگی با یک حس درونی که پر از غم و اندوه است باعث ایجاد یک حسی بشود و کاری را انجام دهید، ولی چنین شرایطی نمیتواند تداوم داشته باشد. زیرا آشفتگی یا غم فراق یا سرگشتگی ناشی از نوعی اندیشه و تخیل با غم اینکه اینکه شما هر روز میشنوید که مردم دارند از بین میروند، به ویژه اینکه میتوانست اینطور نباشد، نمیگذارد آن حس خوشایند که پشتوانهی تولید کار هنری است، در شما ایجاد شود».
نویسندهی اثر پژوهشی «از صفا تا شان» ادامه داد: «اما در این مدت انجام کارهای پژوهشیام را متوقف نکردم. از قدیم عادت داشتم در شرایط سخت، کار کنم، چون در این سالهای اخیر همیشه کار برایم مفهوم نجاتدهنده دارد و به من کمک میکند تا بتوانم مسائل و مشکلات را راحتتر در ذهنم حل یا به تعبیر بهتر تحمل کنم. در این دوران سه اثر را به سرانجام رساندم و خوشبختانه مراحل چاپ و انتشار آنها هم دارد انجام میشود. من در حوزه خوشنویسی چندان به تشکیلات بیرون از منزل نیاز نداشتم که در این دوران تعطیل شود. بنابراین در خانه بودم و باید بگویم این ماجرا قدری مرا به فکر فرو برد. از علائق همیشگی من مطالعهی فلسفه بوده است و در این دوره فرصتی دست داد که در مورد بسیاری از باورها و اندیشه های خود و آراء فلاسفه بازاندیشی کردم. در این مدت به حقایقی رسیدم و دیدگاههایم نسبت به بعضی مسائل تثیبت شد و در مورد برخی موضوعات هم دچار تردید، ناامیدی و شگفتی شدم. از علم ناباوری برخی طبقات مردم دچار شگفتی شدم. متوجه شدم که باورهای اساسی دینی در سنت مذهبی جامعۀ ما چندان حاکم نیست. از مهمترین دستورات دینی حفظ جان خود و انسانهای دیگر است که بسیاری با پرداختن به فرعیات و البته بیتردید بخش بسیاری از آنها با حسن نیت و احساس خوشایند و تنها به واسطهی تأثیر غلبۀ سنت، از این باور اساسی دین، که کمک به حفظ جان خویشان و هم وطنانشان هم هست، عدول کردند. به وضوح دیدیم که عادت انجام سنتها بر انجام عقلایی آنها چیره است. تظاهر نقش مهمی در اخلاق اجتماعی جامعهی ما دارد. در مجموع تصور میکنم در دوره کرونا تصور انسان از جایگاه علم، قدرت انسان و قدرت طبیعت و ...تغییر کرد».
این هنرمند خوشنویس در پاسخ به این پرسش که: «دوران کرونا بر زندگی روزمرهی شما با خود چه تغییراتی آورد؟»، اظهار کرد: «در یکی، دو ماه اول که شرایط سخت بود، چون بیمار قلبی هستم کمی فشار خون و ... از تعادل خارج شد که هرگز هم تا کنون به شرایط عادی برنگشته است. در انتظار پایان این ماجرا بودم، اصلا بیرون نمیرفتم و تمام خریدهایم را هم سفارش میدادم. ولی وقتی که این ماجرا تداوم پیدا کرد و در حال حاضر هم ادامه دارد، برای کارهای ضروری مجبورم که از خانه خارج شوم؛ چون در جامعهی ما اگر شما بخواهید از همهی امکانات از خدمات عمومی استفاده کنید هزینههای اضافی کمرشکنی خواهید داشت. از طرفی خریدهایی که خودم در آن حضور نداشتم، آزادی انتخاب و تشخیص کیفیت آنچه را که میخواستم را هم تا حدود زیادی از من سلب میکرد؛ بنابراین به این نتیجه رسیدم با وجود اینکه بیمارم و باید بیشتر از افراد عادی از خود مراقبت کنم؛ اما این شرایط به معنای آن نیست که خودم را حبس کنم. حالا هم از رفتن در ادارات و دفاتر و مجامع عمومی پرهیز میکنم؛ جاهایی که مجبورم توقف طولانی داشته باشم و احتمال انتقال ویروس بالا است نمیروم. ولی برای خرید که یک لحظه است گاهی میروم چیزی برمیدارم یا سفارش میدهم. به اضافهی اینکه دیدارهای هفتگی از مادرم یا خواهرانم را هم در فضای باز و البته کوتاه دارم. تدریس در دانشگاه هم که دیگر مجازی شده است و از این بابت چندان تفاوتی با قبل احساس نکردم. حالا هم مثل قبل مطالب را آماده و تدریس میکنم. اتفاقا در فضای مجازی و تدریس از منزل، آرامش بیشتری حاکم است و ارائهی مطالب از این نظر خیلی راحتتر شده است. همچنین کیفیت تولید محتوای دروس توسط استادان هم بالاتر رفته که از این نظر به نفع دانشجویان شده است. البته باز هم اینکه کلاس زنده نیست و بازخورد مطلبتان را به شکل زنده نمیبینید و دانشجویان حضور و فعالیت طبیعی خودشان را ندارند، خود یک اشکال بزرگ است، به خصوص در رشتهی هنر که درسهای کارگاهی هم دارند و از این نظر به آموزش لطمهای اساسی وارد شد. ولی این شیوهی تدریس نتوانست وقت من را زیاد بگیرد و تاثیر چندانی بر امورات طبیعی زندگی من بگذارد. اما آموزش مجازی هم گاهی واقعا خیلی سخت میشود و در مجموع در شرایط خوبی نیستیم. ولی چارهای نیست. باید تحمل کرد».
نویسندهی کتاب «سبکشناسی خوشنویسی قاجار» ادامه داد: «دیگر خودم را در شرایط انتظار برای تمام شدن این ماجرای کرونا قرار ندادم. پذیرفتم که شرایط زندگی در حال حاضر این است. از حالا به بعد ماسک به زندگی ما اضافه شده است و دیدارهای کم و فاصلهگذاریهای اجتماعی، جزئی از زندگی ما است. انسان باید بالاخره این شرایط جدید را برای خود تعریف کند، اگرچه دیگر از اتفاقات زندگی لذت گذشته را نخواهد برد، اما گریزی هم نیست. به نظر من، باید بپذیریم که این شرایط ممکن است سالها با ما همراه باشد. بنابراین من هم دیگر انتظار پایانِ این ماجرا را نمیکشم، چرا که خود انتظار هم با خود رنج و استرسی به فرداضافه میکند که هیچ ضرورتی ندارد آن را با خود داشته باشم. شاید امکان تحمل این شرایط برای من برمی گردد به روحیهی منفعل من در مواجهه با پدیدههای کلان هستی، از این نظر من تصور جبرگرایی نشود. این انفعال ناشی از نوعی رهایی است. انفعال فعال است و نه تن دادن ... ». /م
نظر خود را بنویسید