فردایکرمان ـ محمد لطیفکار: چون کرونا در حال جولان است، معمولا خیابانگردی نمیکنم؛ مگر اینکه یک کار بسیار ضروری داشته باشم. جنس کار من که عمدتا خواندن و نوشتن است، این اجازه را به من میدهد که زمان بیشتری در خانه باشم. اما امان از شرایط آنهایی که اجبارا باید در محیطهای آلوده حضور داشته و کار هم بکنند. نمونهی بارز آن، کادر پزشکی بیمارستانها هستند که هرچه دربارهی فداکاری آنها بگویم باز هم کم گفتهام. انگار در خط مقدم جبههی جنگ باشند. دعا میکنم خداوند سلامتی را از آنها نگیرد.
روزهایی که طراحی نشریه را در دست اقدام دارم حتی برای کارهای ضروری بیرون نمیروم. باید مراقب باشم کارم را بدون اشتباه انجام بدهم. اغراق نیست اگر بگویم در کار رسانه، گاهی اولین اشتباه میتواند آخرین و خطرناکترین اشتباه هم باشد. بنابراین در روزهای کرونایی به حکم ضرورت طراحی، دوری من از فضای کرونایی جامعه به حداکثر میرسد. و امروز هم از آن روزهاست!
یکی از همکارانم که در سطح شهر بود خبر داد شهر از همهی روزهای دیگر خلوتتر شده است. گویا محدودیتهای اعلام شده دارد اثر میگذارد. واقعیت هم چیزی جز این نیست. ما چقدر باید کشته بدهیم تا باور کنیم که با حرفهای تعارفآمیز و من بمیرم و توبمیری یا با ریش گرو گذاشتن مردم ماسک بزنند یا در خانههایشان بمانند؟! تجربه نشان داده این کار الزاماتی میخواهد تا فراهم نکنیم نمیشود، و تا حکمی و دستوری نباشد رعایت نمیشود. باید ساز و کار قانونی و پای تضمینهای اجرایی وسط بیاید تا شاید از این هرج و مرج مقابله با کرونا کاسته شود. متاسفانه اما نمیدانم چرا همیشه دیر عمل میکنیم و به قول معروف مدرسهمان دیر میشود!
+ عکسها هیچ ربطی به متن بالا ندارد. جز اینکه فکر کردم در این حال و هوا یکی از محرومیتهای مضاعف ما این است که نمیتوانیم در این وانفسای کرونا برویم و پاییز بسیار زیبای اطراف کرمان را تماشا کنیم.
زیبایی هزار رنگ پاییز، در واقع تماشاگهرازهای این جهان است. هزار حرف و نکتهی ناگفته دارد، اگر چشم و گوش باز بکنیم.
این تصویرها را چند روز پیش، بهطور گذرا گرفتم. حیفم آمد در این ایام پاییزی، آنها را در اینجا به یادگار نگذارم. اینجا پاییز خیره کنندهی جوپار است. پاییز به همان اندازه که از مرگ میگوید؛ از زندگی و گردش طبیعت هم خبر میدهد./ الف
نظر خود را بنویسید