فردای کرمان – پروین میرزاحسینی: «مریضی که به دستگاه ونتیلاتور وصل میشود خیلی کم پیش میآید از دستگاه جدا شود». این را میگوید و بغضش میترکد. او و همهی دیگر پرستاران، دارند روزهای سختی را میگذرانند؛ هم در زندگی شخصی و هم کاریشان. در بیمارستان، تعداد زیادی بیمار میبینند که باید علاوه بر درد بیماری، دستگاههای تنفسی را هم تحمل کنند که فشار زیادی به صورت آنها وارد میکند؛ در خانه، حسرت در آغوش کشیدن و بوسیدن فرزند و پدر و مادر را دارند، در خیابان، شلوغیها را میبینند و در اخبار، میشنوند عدهای هنوز به میهمانی و عروسی و مراسم ختم به یک اتفاق عادی نگاه میکنند نه عاملی برای داغدار و بیمار شدن.
در این روزهای کرونایی، اغلب پرستاران، به ناچار چند شیفت کار میکنند. میگوید:« برخی همکاران 19 ساعت در شبانهروز کار میکنند». این حجم بالای کار، با لباس و تجهیزات ویژه، آن هم در مبارزه با ویروسی چون کووید۱۹، چه بر سر پرستاران ما میآورد؟
دلم میخواست صدای گریهی اسما حسینزاده پرستار بخش عفونی بیمارستان افضلیپور را وقتی از بیماران کرونا صحبت میکرد را همهی مردم میشنیدند. او که 9 سال سابقهی کار دارد، میگوید از همان ابتدا، کارش را در بخش عفونی شروع کرده و به همین دلیل از روزهای اول شیوع کرونا هم با بیماران کرونایی در ارتباط بوده است.
خانم حسینزاده یک پسر کوچک 22 ماهه دارد که در این روزهای سخت و پرکار، وقتی از بیمارستان به خانه برمیگردد باید مسائل زیادی را رعایت کند تا خیالش راحت باشد فرزندش یا یکی از اعضای خانواده به بیماری دچار نمیشوند. میگوید در حسرت بوسیدن بدون دغدغهی پسرش است. او که خودش کرونا را تجربه کرده، حالا وقتی از حال بد بیماران کرونایی که در بخش عفونی بستری هستند حرف میزند، ناگهان بغضاش میترکد و اشکش جاری میشود.
گفتوگوی من با این پرستار پر تلاش و دلسوز را در ادامه بخوانید.
خانم حسینزاده، پرستاری را برای چه انتخاب کردید؟ شغل مورد علاقهتان بود یا یکی از انتخابهای دانشگاه؟
نه. از همان ابتدا به دلیل علاقه به پرستاری این رشته را در دانشگاه انتخاب کردم. هم در دانشگاه آزاد و هم دانشگاه ملی قبول شدم که برای ادامهی تحصیل دانشگاه ملی را انتخاب کردم.
با توجه به اینکه پرستار بخش عفونی بودید از همان روزهای اول با بیماری کرونا درگیر بودید. حال و هوای بیمارستان و پرسنل درمان در روزهای نخست شیوع بیماری چگونه بود؟
همه ترسیده بودیم و نمیدانستیم بیماری چه شکلی است و چهطور باید به بیماران مبتلا به آن رسیدگی کنیم. خبرهایی که از چین میرسید و آمار مرگومیرهای بیماران مبتلا به کرونا، باعث شده بود همه نگران باشیم و وضعیت زندگی همهی ما به هم ریخته بود. حتی پسرم که آن زمان 14 ماه داشت را خانهی مادرم گذاشتم و گفتم تا زمانی که وضعیت مشخص نشود، او را نمیبینم.
الان که حدود 9 ماه از شیوع کرونا گذشته، شرایط چگونه است؟
الان بیمارستان خیلی شلوغ شده و تعداد موارد بستری افزایش یافته است. قبلا فقط یک بخش عفونی در بیمارستان افضلیپور فعال بود اما الان پنج بخش دیگر هم اضافه شده تا بتوانیم به بیماران خدمات بدهیم. تعداد بیماران خیلی زیاد شده است.
با توجه به شناختی که پرستاران از بیماری پیدا کردهاند و تجربهی زیادی که در این ماهها به دست آوردهاند، برخورد شما با بیماری چه تغییری کرده است؟
الان آشنایی زیادی با بیماری پیدا کردیم و تقریبا همهی پرستاران یک بار به کرونا مبتلا شدند. ترس کمتری از کرونا داریم و با توجه به تجربهای که کسب کردیم میدانیم علائم بیماران و شرایط آنها چگونه است. بهتر میتوانیم برای پیشگیری موارد را رعایت کنیم و در نتیجه بهتر به بیماران رسیدگی میکنیم. میدانیم داروهای آنها چیست و به چه شکل باید استفاده شود. یاد گرفتیم که در مواقعی که بیمار دچار تنگینفس میشود باید چه کارهایی را انجام بدهیم و این باعث شده که بهتر بتوانیم به مریض خدمات بدهیم اما با این وجود بیماران زیادی داریم که بدحال میشوند.
روزی چند ساعت کار میکنید؟
چون فرزندم سن کمی دارد، به من شیفت ترکیبی نمیدهند و نهایتا 7 یا 8 ساعت در طول روز کار میکنم اما بعضی همکارانم گاهی 19 ساعت هم کار کردند. یعنی هم صبح در بیمارستان بودند و هم شب. تعداد بیماران زیاد شده، نیروی پرستاری کمتر است. تعدادی مرخصی استعلاجی میروند و یا بخش جدید که باز میشود در بخشها تقسیم میشوند و این باعث میشود پرستاران شیفت ترکیبی داشته باشند. صبح و شب سر کار هستند و 12 ساعت کار میکنند. وقتی پسرم دو ساله بشود من هم در شیفت ترکیبی قرار میگیرم.
شما خودتان هم به کرونا مبتلا شدید؟
بله. خردادماه مبتلا شدم. تست کرونای من منفی شد اما تمام علائم مثل تب، بدن درد، درگیری ریه، تنگی نفس و سرفه را داشتم. حس بویایی و چشاییام را هم کلا از دست دادم و الان هم که تا حدودی حس بویاییام برگشته همهی بوها را درهم حس میکنم.
با ابتلای شما هیچکدام از اعضای خانواده هم درگیر بیماری شدند؟
نه خوشبختانه. به محض اینکه علائم بیماری شروع شد خودم را جدا کردم، چون پدرم هم مشکل تنفسی دارند و اگر درگیر میشدند خیلی بد بود.
بیمارانی که بستری میشوند از نظر روحی چه وضعیتی دارند؟
خیلی نگران هستند و استرس دارند. گاهی فرد بیمار مراجعه میکند و با وجود اینکه اکسیژن خونش نرمال است و مشکل چندانی ندارد احساس میکند تنگینفس دارد، در نتیجه تعداد تنفسهایش زیاد میشود و ضربان قلبش بالا میرود. در این مواقع با آنها صحبت میکنیم تا آرام شوند و حتی از روانپزشک میخواهیم که با آنها صحبت کند. گاهی نیز یکسری دارو به آنها میدهیم تا از نظر روحی آرام بگیرند اما چون اخبار را دنبال میکنند استرس بیماری برای افراد خیلی زیاد است و این استرس کار درمان را دشوار میکند. تنگینفس آنها خیلی شدید میشود و تندتند نفس میکشند که این کار سیستم تنفسی آنها را خسته میکند.
چطوری با بیماران ارتباط میگیرید؟
سعی میکنیم با آنها حرف بزنیم و استرسشان را کاهش بدهیم. نهایت تلاشمان را میکنیم تا رابطهی بین ما و بیمار به نحو احسن انجام شود و اضطراب بیمار کمتر شود. این کار باعث میشود درمان بیمار راحتتر پیش برود و سریعتر خوب بشود. نهایت تلاشمان را به کار میبریم که بیمار شرایط روحی خوبی در بیمارستان داشته باشد.
فوت بیماران چه تاثیری روی شما و همکارانتان گذاشته است؟
شرایط روحی خوبی نداریم. وقتی بیمار جوانی شرایطش وخیم میشود و به آیسییو منتقل میشود تا چند روز ذهنمان درگیر است. بدحال شدن بیماران و فوت آنها سبب شده از نظر روحی خیلی آسیبپذیر شویم.
سختترین کاری که این روزها در بیمارستان انجام میدهید ؟
در بخش ما کم پیش آمده مریض اینتوبه (لولهگذاری تراشه) بشود و به آیسییو منتقل شود اما اکثر بیماران به دستگاه بایپپ وصل میشوند و این برای بیمار خیلی سخت است. این دستگاه تنفس بیمار را تنظیم میکند و اکسیژن با حجم بالا به فرد میرساند. بیمارانی که به بایپپ وصل میشوند درصد اکسیژن خونشان به زیر 85 میرسد و این زمانی است که ماسک رزروال هم برای بیمار تاثیری ندارد. زمانی که بیمار وارد بخش میشود اگر درصد اکسیژن خونش مشکل نداشته باشد با نازال به او اکسیژن میرسانیم، اگر پاسخی دریافت نکردیم ماسک اکسیژن میگذاریم. در مرحلهی بعد برای بیمار ماسک رزروال میگذاریم و در نهایت اگر باز هم میزان اکسیژن خون پایین باشد دستگاه بایپپ استفاده میکنیم. این دستگاه یک ماسک مثل ماسک تنفسی دارد اما باید کامل روی صورت فیکس شود و بندهای آن محکم روی صورت بسته شود. این ماسک یک لولهی خرطومی بلند دارد که به دستگاه وصل میشود و دستگاه به بیمار تنفس میدهد. تحمل این دستگاه و شرایط برای بیمار بسیار سخت است. چون این ماسک حتما باید به طور دائم روی صورت فیکس باشد و به گونهای باشد که از دو طرف ماسک اکسیژن بیرون نرود، صورت بیمار درد میگیرد، بینی آنها زخم میشود و برای بیمار بسیار سخت است اما ما با آنها صحبت میکنیم و دلداریشان میدهیم که بتوانند دستگاه را تحمل کنند. اگر نتوانند این دستگاه را تحمل کنند مجبور میشویم آنها را به دستگاه ونتیلاتور وصل کنیم. و این دیگر آخر راه است. مریضی که به دستگاه ونتیلاتور وصل میشود خیلی کم پیش میآید از دستگاه جدا شود. (بغضش میترکد و صدای گریهاش از پشت تلفن به گوش میرسد).
روزهای سختی را میگذرانید.
بله. روزهای خیلی سختی را میگذرانیم. در این چند ماه هنوز با خیال راحت پسرم را نبوسیدم. پدر و مادرم را نبوسیدم، سمتشان نرفتم و بغلشان نکردم. این سختیها را تحمل میکنیم تا خدا بخواهد و این بیماری تمام شود.
توصیهای به مردم دارید؟
عاجزانه از مردم تقاضا میکنیم که رعایت کنند. الان تعداد بیشتری ماسک میزنند اما خیابانها خیلی شلوغ است. مردم مهمانی میروند و این باعث میشود تعداد زیادی درگیر بیماری بشوند، الان هم آلودگی شهر خیلی زیاد است. فصل سرد آلودگی بیشتر میشود و تعداد بیشتری مبتلا خواهند شد. مردم باید سعی کنند در خانه بمانند، برای کارهای غیرضروری بیرون نروند، مهمانی نروند، عروسی نگیرند، در مراسم ختم شرکت نکنند. وقتی میبینم مردم به راحتی در مراسم شرکت میکنند ناامید میشوم.
و حرف آخر؟
از خانواده و همسرم تشکر میکنم. اگر حمایتها، پشتیبانی و دلگرمی آنها نبود، نمیتوانستم تحمل کنم. /پ
نظر خود را بنویسید