فردای کرمان – پروین میرزاحسینی: بیمارستان افضلیپور کرمان به عنوان اولین مرکز درمانی مرجع کرونا از روزهای نخست شیوع این بیماری پذیرای بیماران بود. اگر چه در ابتدا فقط یک بخش عفونی برای بستری بیماران مبتلا به کرونا در افضلیپور تدارک دیده شده بود اما به مرور زمان و افزایش تعداد مبتلایان، سایر بخشها نیز به بخش عفونی تبدیل شدند تا بتوانند بیماران بیشتری را پذیرش کنند و حتی چندین بخش آیسییو نیز راهاندازی شد.
کارکنان بیمارستان از پزشک و پرستار تا بهیاران و کارکنان بخش خدمات، همه به نوعی درگیر بیماران کرونایی بودند و تعداد زیادی از آنها و خانودههایشان نیز به کرونا مبتلا شدند.
هرچند این روزها با کاهش روند ابتلا و مرگومیر، از فشار کاری در بیمارستان تا حدودی کاسته شده اما سختی کار در روزهای کرونایی ادامه دارد و به گفتهی فریبا اسدیزاده، از نیروهای خدماتی بیمارستان افضلیپور، بعضی از خاطرات تلخ این دوران و صحنههای ناراحتکنندهی آن هرگز از ذهن کارکنان و کادر درمان پاک نخواهد شد.
خانم اسدیزاده که پنج سال سابقهی کار در بیمارستان افضلیپور را دارد، در ماههای اخیر در بسیاری از بخشها فعال بوده و کرونا را هم تجربه کرده است. او میگوید حجم بالای کار و فعالیت زیاد در بیمارستان با لباسهای محافظ شخصی و چند لایه ماسک از یک طرف و فشار و استرس بیماری و ترس از انتقال آن به اعضای خانواده از سوی دیگر شرایط کار را این روزها خیلی سخت کرده است.
او امیدوار است حالا که در این شرایط سخت پای کار ماندهاند و از جان و دل برای آسایش بیماران تلاش کردهاند؛ لااقل از حالت شرکتی خارج شوند و بیمارستان مستقیم با آنها قرارداد ببندد.
گفتوگو با او را در ادامه بخوانید.
خانم اسدیزاده، از زمان شیوع کرونا در کدام بخش مشغول بودید؟
به دلیل اینکه همکاران به کرونا مبتلا میشدند و بعضاً نمیتوانستند در محل کار حاضر شوند و یا تعدادی از همکاران به دلیل بیماری یا داشتن فرزند کوچک امکان کار در بخشهای عفونی و کرونا را نداشتند، در نتیجه، این مدت در بسیاری از بخشها فعال بودم و در بخشهای مختلفی کار کردم و اکنون هم در بخش مامایی مشغول به کار هستم.
پس مستقیم هم با بیماران کرونا در تماس بودید؟
بله. در هر صورت به دلیل اینکه بیمارستان افضلیپور مرکز کرونا است همهی بخشها درگیر بیماری کرونا هستند، اما مستقیم هم در بخش کرونا کار کردهام. الان در همهی بخشها بیمار کرونایی داریم گاهی مشکوک هستند که آنها را در ایزوله میگذارند و بعد از آنکه تست آنها مثبت میشود به بخش عفونی منتقل میشوند.
در بخش مامایی هم بیماری که به کرونا مبتلا بوده داشتید؟
بله، داشتیم و همچنان هم داریم. در بخش مامایی بخشی را به صورت ایزوله قرار دادند تا مادران بارداری که به کرونا مبتلا شدهاند و یا مشکوک به کرونا هستند در آن قسمت تحت مراقبت قرار گیرند.
خودتان هم به کرونا مبتلا شدهاید؟
بله، آبان ماه به بیماری کرونا مبتلا شدم. ابتدا با علائم درد عضلانی شروع شد و به مرور به دردها اضافه شد. بعد از تست مشخص شد به کرونا مبتلا شدهام. بعد از درگیر شدن من، یکی از فرزندانم کمی دچار سرماخوردگی شد و یکی هم تب کرد. همسرم هم پس از آن مبتلا شد و تست کرونای مادر همسرم هم مثبت شد. به دلیل اینکه طبقهی بالای منزل مادر همسرم زندگی میکنیم و به دلیل اینکه فرزندانم را در زمان کار به آنها میسپارم بچهها ناقل بودند و متاسفانه مادر همسرم نیز مبتلا شدند. خوشبختانه مشکلی پیش نیامد و بهبود پیدا کردیم.
روزهای نخست شیوع کرونا شرایط بیمارستان چطور بود و شما و همکارانتان آن زمان چه نگرانیهایی داشتید؟
آن زمان همکاران از نظر روحی شرایط مناسبی نداشتند و ابتلای تعدادی از کارکنان باعث شد شرایط روحی مناسبی وجود نداشته باشد. به مرور همکاران حفاظت فردی را بهتر انجام دادند و رسیدگی آنها بالاتر رفت و سعی کردند بیشتر رعایت کنند. شناخت از بیماری و راههای ابتلا به آن که افزایش یافت، شرایط بهتر شد گرچه هنوز نگرانی از ابتلا و یا انتقال بیماری به دیگران وجود دارد.
الان و با توجه به اینکه آمار پایین آمده است، اوضاعتان چگونه است؟
در حال حاضر مرگومیر در بیمارستان کمتر شده اما ما همچنان درگیر هستیم زیرا بسیاری از بخشهای بیمارستان بسته شد و بعد به عفونی و کرونا تبدیل شد. ما همچنان باید رعایت کنیم و درگیر بیماری هستیم.
شیوع بیماری کرونا چه تاثیری روی کار شما گذاشت؟
قبل از شیوع کرونا ما حفاظت فردی را رعایت میکردیم اما در حد استفاده از دستکش، عینک و یا یک ماسک معمولی و در جاهایی که بخش عفونی خاصی نبود شاید این موارد هم رعایت نمیشد اما از زمانی که کرونا آمد به ماسکهای ما چند لایه اضافه شد، مجبور شدیم لباسهای محافظ شخصی کامل استفاده کنیم و این با توجه به اینکه حجم کار نیز افزایش پیدا کرده بود، کار کردن را مشکل میکرد. بعضی همکاران وقتی لباسهای حفاظت شخصی را از تنشان بیرون میآوردند مانتو و لباس آنها از شدت فعالیت زیاد خیس شده بود. روزهای سختی را سپری کردیم. کار با لباسهای محافظ شخصی بسیار سخت است و در کنار آن رسیدگی به بیماران نیز میبایست بهتر از قبل انجام میشد.
در چنین شرایطی وقتی یکی از همکاران به دلیل ابتلا به بیماری نمیتوانست در محل کار حاضر شود، کار بقیهی کارکنان بیشتر میشد و به دلیل کمبود نیرو ساعات کاری اضافه میشد. لباسها باعث میشد فشار کاری افزایش یابد.
در کنار همهی اینها استرس و فشار عصبی نیز مضاعف است زیرا باید همیشه نگران این موضوع باشیم که مبادا کرونا را به خانواده منتقل کنیم. در بین همکاران کسانی هستند که باردار بودند یا بیماری زمینهای داشتند و یا در خانه همسرشان دچار بیماری زمینهای بود، و یا تعدادی مسن بودند که فشار کاری، فشار عصبی و استرس باعث میشد کار سخت پیش برود و با وجود رعایت زیاد بسیاری از ما بیماری را به خانوادههایمان منتقل کردیم.
شیوع کرونا با توجه به حرفه و شغل شما، چه تاثیری روی رابطهی شما و خانوادهتان گذاشت؟
از زمانی که شیوع بیماری افزایش پیدا کرد حتی ماهی یک بار هم به خانهی پدر و مادرم سر نزدم. اگر مجبور نبودم فرزندانم را هم به خانهی مادر همسرم نمیفرستادم تا ایشان هم بیمار نشوند اما چارهای نداشتم و متاسفانه بچهها بیماری را به مادر همسرم منتقل کردند.
هنوز متاسفانه تعدادی از مردم کرونا را جدی نگرفتهاند؛ چه توصیهای به آنها دارید؟
در بیمارستان طی این مدت صحنههای دلخراش زیادی دیدهایم به کسانی که بیرون از این محیط هستند و شاید هنوز کرونا را باور ندارند، توصیه میکنم این بیماری را جدی بگیرند. امیدوارم در این شرایط قرار نگیرند زیرا بعضی افراد تا زمانی که در این شرایط قرار نگیرند و این بیماری برای خودشان یا نزدیکانشان اتفاق نیفتد درک نمیکنند در حالی که کرونا یک خطر جدی است و میتواند جان ما و عزیزانمان را به خطر بیندازد.
چه خاطرهای از این دوران دارید که در ذهنتان مانده باشد؟
مرگومیر و از دست دادن جوانها خاطرات تلخی را برای من و همکارانم رقم زده است، مثل مرگ کودک ۱۱ سالهای که به دلیل کرونا جان خود را از دست داد. یکی دیگر از خاطرات تلخ من مربوط به زمانی است که خانمی برای زایمان به بخش مامایی آماده بود و متاسفانه در زمان زایمان تست ایشان مثبت بود و زمانی که نوزاد متولد شد، از دنیا رفت. روحیهی این مادر بسیار به هم ریخته بود و روز بسیار سختی برای من و همکارانم بود. این مادر منتظر بود بعد از 9 ماه فرزندش را در آغوش بگیرد اما متاسفانه نوزادش را از دست داد و آن روز روز بسیار بدی بود. این اتفاقات بسیار تاثیر منفی در روحیهی ما دارد، چند روز این اتفاق از خاطرم محو نمیشد و مدام به آن فکر میکردم، خیلی سخت بود. بعضی از این خاطرات برای همیشه در ذهن ما خواهد ماند و اثر منفی هم دارد. وقتی که با این اتفاقات روبهرو میشویم بر روحیهی ما تاثیر میگذارد و نمیتوانم این سختی را پشت در خانه بگذارم و وارد خانه بشوم در نتیجه با همان ذهن آشفته وارد خانه میشوم و شاید با فرزندانم و یا با همسرم خوب برخورد نکنم. این شرایط باعث شده تاثیر منفی زیادی بر روی خانوادههای ما هم داشته باشد.
این روزها چه آرزویی دارید؟
تنها آرزویی که من و بسیاری از همکاران داریم این است که ویروس منحوس کرونا از دنیا و جهان ریشهکن شود تا بتوانیم دوباره به آغوش گرم خانوادههایمان برگردیم. من آرزو دارم پدرم را در آغوش بگیرم و روی مادرم را ببوسم، در حالی که این کار هر روز من بود اما یک سال است که آنها را در آغوش نگرفتهام و آنها را نبوسیدهام و این خیلی برای من سخت است.
وقتی کرونا تمام شود اولین کاری که انجام میدهید چیست؟
اول اینکه از ته قلبم خدا را شاکر خواهم بود و شاید زمین خدا را ببوسم و سر به سجده بگذارم و بعد هم در بیمارستان جشن میگیریم.
و صحبتی اگر مانده...
امیدوارم مسئولین هم نگاهی به ما داشته باشند به عنوان نیروی شرکتی بیمارستان نیازمند توجه ویژهی آنها هستیم. حقوق و مزایای ما تا قبل از کرونا بعضا با تاخیر پرداخت میشد که الان خوشبختانه بهروز شده و به موقع پرداخت میشود اما انتظار داریم واسطهها از میان برداشته شود و مستقیم از طرف خود دانشگاه به کار گرفته شویم و قراردادی شویم. اگر در این شرایط سخت در حال کار هستیم و با جان خود و خانوادههایمان بازی میکنیم دوست داریم جاهای دیگر بزرگ دیده شویم و به چشم بیاییم. /پ
نظر خود را بنویسید