فردای کرمان – محمد لطیفکار: علیرضا هاشمینژاد هم هنرمند است در حوزهی خوشنویسی، هم مدرس دانشگاه است در زمینهی تاریخ هنر و هم پژوهشگری توانا در حوزهی فرهنگ و هنر و نسخهشناسی. به جز اینها، او در زمینهی چاپ و نشر و طراحی هم مسلط است. اهل کتاب و بلکه عاشق کتاب است، بهطوریکه بیشتر اوقات خود را صرف خواندن و نوشتن میکند.
در سه دههی اخیر از او دهها کتاب و مقالهی پژوهشی توسط ناشرهای مختلف منتشر شده و در سطح ملی چهرهی شناختهشدهای است. از پر کاری او همین بس که در همین سال کرونایی دستکم چهار جلد کتاب پژوهشی به بازار نشر روانه کرده و دهها سخنرانی و مقاله هم داشته است.
هاشمینژاد اما از شرایط خستگیآور محیطهای فرهنگی و علمی انتقاد میکند و میگوید: «جامعه، به ویژه سازمانهای مرتبط، متوجه اهمیت کار پژوهش نیستند» و بیاعتنایی میکنند.
با او در موضوع نگاهی گذرا به تالیفاتی که در یکسال اخیر به بازار نشر عرضه کرده، گفتوگو کردم. دامنهی بحث اما به مسائل دیگر حوزهی فرهنگوهنر و چالشهای مرتبط کشیده شد. این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
آقای هاشمینژاد، امسال با وجود شرایط کرونا، برای شما که فعال بودید خوب گذشت و چندین کار منتشر کردید. میخواهیم از کارهای شما بیشتر بدانیم. اگر موافقید اول از کتاب روضهالانوار شروع کنیم؟
بعضی از کارهایی که امسال منتشر کردم، شروعشان مربوط به سالهای گذشته بود، ولی بعضی از آثار را همین امسال شروع کردم. روضهالانوار ازجمله کارهایی بود که قبلا شروع شده بود و در ارتباط با برنامهی کنگرهی خواجوی کرمانی بود که در سالهای 91، 92 قرار بود برگزار شود. در آن برنامه که البته کلیت آن برگزار نشد، من تعهدی داده بودم که چند نسخهی مهم از آثار خواجو را منتشر کنم. طرح پیشنهادی خودم بود.
جلسهای که شما در آن این پیشنهاد را مطرح کردید، بانیاش ارشاد بود؟
بله، بانی آن جلسه ارشاد بود. انتشار سه نسخهی مهم آثار خواجو را مطرح کردم. یکی نسخهی قدیمی کتابت سال 750 هجری قمری (به خط محمدبن عمران کرمانی) با عنوان کلیات خواجوی کرمانی بود، که با همکاری دکتر محمود مدبری و حمایت وزارت ارشاد در سال 92 منتشر شد و در ارتباط با آن کنگره بود. نسخهی دوم، یکی از معروفترین نسخههای هنری آثار خواجو است که در کتابخانهی بریتانیا بود به نام مثنوی خواجو، که از کتابخانهی بریتانیا گرفتیم؛ با همکاری دانشگاه شهید باهنر، فرهنگستان هنر و حمایت شرکت مس منتشر کردیم. نسخهی سوم که از نفیسترین آثار هنری خواجو است همین روضهالانوار است که در سوالتان به آن اشاره کردید؛ میرعلی هروی از مهمترین خوشنویسان خط نستعلیق آن را کتابت کرده و به شکلی بسیار نفیس تهیه شده، و متعلق به اوایل دورهی صفویه میباشد، این نسخه در سال ۹۲۷ هجری قمری در هرات نوشته شده است، در حوزهی نفوذ مکتب تیموری و هرات. این نسخه هم در برنامه بود که سال 96 منتشر شود اما بیماری قلب من در این کار فاصله انداخت، که در نتیجه این اثر اوایل سال 99 به بازار آمد.
و شما در این آثار چه کارهایی انجام دادید؟
من در این آثار کارهای مربوط به نسخهشناسی را انجام دادم. نسخهشناسی دانشی است که با استفاده از آن نسخههای خطی قدیمی در ابعاد مختلف اعم از جنبههای هنری، زیباییشناسی، و شیوههای نگارشی نسخه و... معرفی میشود. نسخهشناس باید به حوزههای مختلف مرتبط به نسخهپردازی اعم از متن و فیزیک نسخه از خط، تزئینات، جلد، کاغذ، مهر و سایر نشانهها آشنا باشد.
کتاب روضهالانوار در میان این آثار چه اهمیتی دارد و قبلا هم بر روی این اثر کار شده است؟
روضهالانوار جزو یکی از پنج مثنوی خواجو است، یک متن بسیار مهم عرفانی است. این اثر یکی از آثار پرطرفدار خواجو است که همواره به عنوان بخشی از خمسه یا کلیات خواجو و یا به صورت نسخههای منفرد از روی آن آثاری تهیه شده است و به همین دلیل این متن در آن دوره به شکل تنها و منفرد از خمسه به دست یک خوشنویس بسیار توانا و با ویژگیهای هنری خاص نسخهپردازی میشود. نسخه دارای پنج نگارهی بسیار خوب است، تزئینات حاشیهای که در این نسخه به کار رفته به روش صنعت عکس است که یکی از نمونههای نادر این صنعت در تاریخ نسخهپردازی ما است. این نسخه جزو نفایس کاخ گلستان و تاریخ نسخهپردازی ایرانی محسوب میشود. به همین دلیل این نسخه را برای انتشار انتخاب کردم.
فارغ از تعهدی که برای انتشار آثار خواجو داشتید، اکنون از نظر شما خواجو تمام شده یا هنوز قصد دارید باز هم سراغ خواجو بروید؟
کاری که آن زمان به فکر آن بودم از این جهت اهمیت داشت که بالاخره وقتی که شما میخواهید یکی از ادیبان مهم کرمان را بشناسید، باید مهمترین نسخهها از آثار آن فرد برای محققان شناخته و بررسی شوند که برای تحقیقات مربوط به تصحیح و دیگر پژوهشها، این نسخ در دسترس پژوهشگران باشد. بنابراین یکی از اهداف چاپ نسخهبرگردان همین است. هدف دوم این است که این سه نسخه از جهات ویژگیهای هنری هم جزو اسناد مهم فرهنگ ایران محسوب میشوند که هرکدام یک بخشی از تاریخ هنر ما را در حوزهی نسخهپردازی معرفی میکنند و از این جهت اگر محققان نسخهشناس چنین نسخههایی را از جهت هنری و ادبی و متنی در اختیار دیگران قرار دهند، کار ارزشمندی است. البته این امر در کنگرهی خواجو، در آن کنگرهی به آن بزرگی، مغفول مانده بود و حتی یک نسخهی خوب از خواجو در نیامد. به هرحال وقتی که شما یک نسخه از اثر شاعری که در زمان حیاتش هم تهیه شده و احتمالا به نظر خودش هم رسیده باشد را در میآورید با وجوه مختلف نسخه در آن دورهی خاص آشنا میشوید. از نظر رسمالخط، شیوههای نگارش، دقت نظر، ویژگیهای هنری و... اینها همه به شناخت بهتر هنر و تاریخ هنر کمک میکند. نسخهی موزهی بریتانیا که اساسا یک نسخهی تعیینکننده در تاریخ هنر ایران است و در همهی دایرهالمعارفهای مهمی که در ارتباط با هنر ایران (چه داخلی و خارجی) به خصوص در مورد نقاشی وجود دارد، این نسخه به عنوان نقطهی عطفی در نگارگری و خوشنویسی معرفی میشود. این نسخه همیشه در تاریخهای هنر و کنکور هنر جزو سوالات است و از این بابت باید به شکلی خوب منتشر میشد. از این نسخه حرف زیاد زده میشد ولی هیچگاه دیده نشده بود و از آنجایی که این نسخه هیچگاه به صورت کامل منتشر نشده بود، به نام «همای و همایون» خواجو معروف بود؛ ولی سه تا از مثنویهای خواجو در آن نسخه است و فقط شامل همای و همایون نیست. بنابراین از این جهت، انتشار این نسخهها امری مهم بود.
آقای هاشمینژاد، من هر سه نسخه را دیدم و هر سه دارای کیفیت بالایی بودند. بازتاب انتشار این سه نسخه نزد مخاطبهایی که شما در نظر داشتید چگونه بود؟ اصلا خودتان راضی بودید؟
البته این هر سه نسخه میتوانستند با کیفیتهای بالاتری هم منتشر شوند، منتها با توجه به امکاناتی که وجود داشت، به هرحال خوب از آب درآمدند. هر سه نسخه، رنگی هستند و هزینههای هنگفتی طلب میکردند که اگر کمک وزارت ارشاد در آن دوره نبود، ما امکان انتشار کلیات خواجو را که یک نسخهی 800 صفحهای بود، به شیوهی رنگی نداشتیم. از این نسخه در چهاردهمین دورهی حامیان نسخ خطی هم تقدیر شد و من در آنجا جایزهی کشوری گرفتم. نسخهی دوم هم که بر آن نقدهای خوبی نوشته شد و هم اینکه بسیاری از اهل هنر که منتظر این نسخه بودند، نسخه به دستشان رسید. به هرحال این نسخه شناخته شده بود و مقالات بسیار زیادی در مورد آن نوشته شده بود، ولی با توجه به اینکه اصل نسخه را ندیده بودند بعضی جاها حتی در مقالات هم اشتباهاتی صورت گرفته بود که انتشار اصل نسخه به اصلاح آنها کمک کرد. (مثلا اینکه نسخهی همای و همایون به خط میرعلی تبریزی معروف فرزند حسن نوشته نشده بود که در بعضی مقالات به اشتباه ذکر شده بود. بعضی از نگارههای این نسخه هم اصلا دیده نشده بودند که خوشبختانه با انتشار نسخه دیده شدند. از همان ابتدای امر هم سعی بر این بود که این نسخهها به اندازهی ارزش آن با کیفیت خوب چاپ شوند که مخاطب نمونهی واقعیتری از نسخهها را در ابعاد اصلی ببیند، در خصوص نسخهی روضهالانوار مخاطب آگاه به خوشنویسی با تماشای ابعاد اصلی این نسخه یک توانایی ویژه از کتابت را کشف میکند که باورپذیر نیست. این نشان میدهد که توانایی خوشنویسی در آن دوره در چه حدی بوده است و از این جهت بسیار آموزنده است. و خوشبختانه ما توانستیم با حمایتی که از دانشگاه و فرهنگستان هنر و شرکت مس بهدست آوریم این دو نسخه را با کیفیت مقبولی منتشر کنیم.
شما به پیوند این کتاب با کرمان اشاره کردید؛ قبول دارم که سرچشمهی تولید اینها خواجوی کرمانی بوده است. اما این کتابها واقعا کجا تولید شدهاند؟ نگارگری و تذهیب این کتابها کجا صورت گرفته است؟
در مورد کلیات خواجو خوشنویس نسخه محمدبن عمران کرمانی است. البته اطلاعی نداریم که این نسخه در کرمان تولید شده است به نظر میرسد احتمالا در شیراز تولید شده است زیرا سبک تزیینات آن سبک دورهی آلاینجو در شیراز است. نسخهی دوم مربوط به کتابخانه بریتانیا در بغداد تهیه شده است و نسخهی سوم در هرات تهیه شده است.
سه مرکز مهم فرهنگی؟
بله، سه مرکز فرهنگی مهم که حامیان این هنرها بودهاند و مشخص است که با حمایت و اعطای مبالغ هنگفتی تهیه شدهاند.
اطلاع دارید که در آن مراکز فرهنگی هم کار شما دیده شده، یا در جریان انتشار این آثار قرار گرفتهاند؟
این هر سه نسخه در سطح ملی منتشر شدهاند و مرکز انتشار و پخش آنها هم کرمان نبوده است. با توجه به اینکه اساسا این نسخهها مخاطب خاص دارند چون برآمده از یک دانش ویژه هستند، به همین جهت از نظر تخصصی تاثیرگذار هستند. یکی از کارهایی که در این زمان صورت گرفته همین اهمیت ویژهای بوده که به یک شاعر محلی برای انتشار آثار برتر او انجام میگرفته است. از همین بابت در حوزهی تخصصی کار ما مورد توجه واقع شد. به خصوص نسخهی اول که از طرف وزارت ارشاد در اختیار بسیاری از محققان قرار گرفت و نسخهی دوم هم که در بازار مورد استقبال قرار گرفت. نسخهی سوم هم که امسال اردیبهشت منتشر شد، البته به دلیل شرایط خاص کرونا که حاکم شده، امکان معرفی ویژهای بدست نیامد.
آقای هاشمینژاد بعد از کتاب روضهالانوار، شما کتاب دیگری در شهریورماه منتشر کردید. کتابی در مورد قرآنهای ماهان. در مورد اهمیت این کار توضیح بدهید؟
نام این کتاب «گنجینۀ مصاحف ماهان» است که من از سال 82، 83 به طور حرفهای با این گنجینه آشنا شدم و پی به اهمیت این مجموعه بردم. در همان سالها در ارتباط با همایشی که در مورد قبه سبز قرار بود برگزار شود، یکی از نسخههای گنجینه را در سال ۸۵ معرفی کردم. از آن موقع همیشه قصد داشتم این مجموعه را معرفی کنم. در این سالها با توجه به تجاربی که کسب کردم و مشغولیتام در پژوهشکده فرهنگ اسلام و ایران در دانشگاه باهنر که باعث شد به کارهای پژوهشی به شکل تخصصی بپردازم، این موضوع را در قالب یک طرح داخلی مطرح کردم و با زحمت و مرارت زیاد توانستیم طرح را به جایی برسانیم که بتوانیم برای آن بودجهای بگیریم. در تمام این سالها روی این کتاب کارهایی انجام داده بودم، منتها به طور خاص از سال 98 با حمایت دکتر فدایی، استاندار وقت بودجهای به کار تعلق گرفت که این کار را منتشر کنیم که خوشبختانه توانستیم این مجموعه را با کمک دوستان منتشر سازیم. این کتاب اما متاسفانه هنوز هم از طرف میراث فرهنگی در اختیار مخاطبان عام و حتی در اختیار مختصصان قرار نگرفته است. البته تعداد معدودی را در اختیار دانشگاه قرار دادند که در اختیار برخی متخصصان و مراکز خارج از استان قرار گرفت.
به نظر میرسد پروندهی قرآنهای ماهان تازه برای شما باز شده است؛ درست فکر میکنم یا اینکه کار بر روی این قرآنها تمام شده است؟
قصد ما معرفی این مجموعه به پژوهشگران داخل و خارج از کشور بود زیرا از این گنجینه به طور دقیق اطلاعی در اختیار پژوهشگران نبود. البته بعضی از این نسخهها، نسخههایی بودند که جامعهی تخصصی نسخ قرآنی آنان را میشناختند و بعضیهایشان از نسخههای بسیار نادر و کمیاب در دنیا هستند. حدود چهار نسخه از اینها در نمایشگاهی که در سال 1326 شمسی در ایران برگزار شده شرکت داده شدند و آثار از اینجا به آن نمایشگاه برده شدهاند. نمایشگاهی که در آن بسیاری از نسخهشناسان معروف جهان هم حضور داشتهاند. دو نسخه از مجموعه در فهرستهای مهم جهانی هم به آنها اشاره شده است. اما این مجموعه بسیار مهم و گرانقدر که بسیار مهم است ما برسی و معرفی کردیم. منتها در میان باقی آثار کتابخانه، که به نظر من باید فهرستنویسی و معرفی شوند، ممکن است نسخ باارزشی وجود داشته باشد. اما در مورد قرآنها سعی کردیم به صورت کلی این آثار را معرفی کنیم که خوشبختانه کار هم به نسبت خوب درآمد و چون به دو زبان منتشر شده، قرار است در اختیار پژوهشگران خارج از کشور هم قرار بگیرد. اصلا کار با این هدف انجام شد که این مجموعهی کمنظیر قرآنی که در کرمان وجود دارد، با توجه به تعداد کم آثار، اما از نظر اهمیت بسیار مهم، به جهان معرفی شود که متاسفانه این اتفاق هنوز رخ نداده است. امیدوارم میراث فرهنگی تصمیم به این اقدام مهم بگیرد وگرنه بخش مهمی از اهداف ما محقق نشده است.
با توجه به اهمیتی که این قرآنها دارند، شما هیچ نگرانی در مورد نحوهی نگهداری آنها در محیط فعلی موزه که چندان مطلوب به نظر نمیرسد، ندارید؟
در این مورد دو مسئله وجود دارد. یکی اینکه اینجا یکی از مجموعههای تاریخدارِ ایران است که قدیمیترین اثری که به آن اهدا شده است، مربوط به سال 834 هجری است. بنابراین از این جهت اهمیت بسیاری دارد که به جز کتابخانهی آستان قدس و بعضی جاهای دیگر، ما کتابخانهای به این قدمت نداریم. این کتابخانه از زمان شاهنعمتاللهولی تشکیل شده است و بعد از وفات او آثار این کتابخانه از طرف پیروان او اهدا شدهاند و متاسفانه تعداد زیادی از این آثار هم احتمالا از این کتابخانه رفتهاند. تعدادی از این آثار که میدانیم رفته است، ردشان را در سفرنامهها که در مورد آنها ذکری به میان آمده گرفتهایم و تعدادی از آثار هم در طول تاریخ به مرور زمان از اینجا رفته است. بنابراین این کتابخانه از آن جهت که یک مجموعهی با قدمت تاریخی را در خود جای داده و به عنوان یک سنت همچنان تداوم داشته اهمیت دارد. علاوه برآن، آثاری در اینجا نگهداری میشود از جهت ارزش هنری و مادی مهم هستند.
مقصودم وضعیت بنای موزه و نحوهی نگهداری آثار است.
این آثار با توجه به شرایط خاص اقلیمی از نظر رطوبت و دما خوشبختانه آسیب چندانی ندیدهاند البته در شرایط طبیعی نگهداری میشوند. که از نظر حرفهای شرایط مساعدی نیست. ولی از جهت اینکه مورد سرقت واقع شدند بخشی از مجموعه ناقص شده و برخی هم در طول زمان از بین رفتهاند، مابقی به هیچوجه در شرایط مطلوب موزهای نیستند. البته سیل معروف ماهان هم به این مجموعه آسیب رسانده است. با توجه به وضعیتی که الان نسخهها دارند باید سریعتر به این نسخهها از جهت مرمتی و احیا رسیدگی شود که بتوانند به عنوان یک گنجینه محفوظ بمانند وگرنه از بین خواهند رفت. از نظر استحکام بنا، دما و رطوبت هم باید در شرایط باکیفیتتری این آثار نگهداری شوند.
آقای هاشمینژاد، شما اما بعد از کار بر روی قرآنهای ماهان، به سراغ موضوعی رفتید که با کتابهای قبلی شما کاملا متفاوت است. کتاب «سلطان قالی» که اخیرا منتشر شده است، یک نوع زندگینامهنویسی و تالیف تاریخی به شمار میآید. اگرچه شما پیشتر هم این کار را با نوشتن زندگی علیاکبر صنعتی نقاش و مجسمهساز تجربه نمودهاید، اما میخواهم بدانم چطور شد که به سراغ این موضوع رفتید؟ و اساسا باز هم چنین کارهایی را دنبال میکنید؟
در ادامهی کارهای پژوهشیام، به تاریخ هنر نیز پرداختهام. اگرچه تخصص من خوشنویسی است اما تاریخنگاری هنر را هم انجام دادهام. در مورد بعضی شخصیتهای کرمانی و فراتر از کرمان هم آثاری دارم. عمادالکتاب یکی از شخصیتهایی است که در مورد او نوشتهام. همچنین در مورد خانوادهی بیانی نوشتهام. در حال حاضر هم دارم روی شخصیت علینقی شیرازی کار میکنم. این کار در مراحل پایانیاش قرار دارد. یک طرح پژوهشی هم با عنوان کلیات تاریخ هنر کرمان در دانشگاه کار کردم. در مورد سلطان قالی اینکه چطور شد به این سمت رفتم خیلی مختصر بگویم؛ این پیشنهاد از طرف خانم ارجمند و آقای دکتر مقصودی مطرح شد و قرار هم بود که کار مشترک بنده و آقای دکتر مقصودی باشد که نشد با توجه به جایگاه ارجمند و اینکه اینگونه تکنگاریها به شناخت تاریخ هنر کرمان کمک می کند کار را پذیرفتم و خوشبختانه با کمک دوستان کار به سرانجام رسید. از جهت کلی یک نوع تاریخنگاری در حوزهی هنر است. محمد ارجمند هم از نظر اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی شخصیت تاثیرگذاری بود که برای خود من هم جذابیت داشت. این کار در راستای حوزهی فعالیت من که در ارتباط با تاریخنگاری هنر است ارزیابی میشود که احتمالا در حوزهی محلی و ملی هم یکی، دو کار دیگر نیز در دست تهیه دارم که به امید خدا ممکن است آنها هم به زودی منتشر شوند. ولی من با توجه به کارهای عمدهای که در حوزهی خوشنویسی کردهام، چندان به دنبال تاریخنگاری در هنر به این شکل که یک وجه مهمی از کارهای پژوهشی محسوب شود نیستم، اما به هرحال دست داد، من هم این تالیف را انجام دادم .
پس به طور کلی برای انجام این کار برنامهای ندارید؟
در حال حاضر دارم روی دو، سه کار دیگر در مورد طرح تاریخ هنر کرمان کارهایی انجام میدهم، ولی به عنوان شاخهی اصلی پژوهشهایم، کار اصلی من همان تحلیل و سبکشناسی و مبانی نظری مربوط به هنر خوشنویسی است.
در مورد طرح تاریخ هنر کرمان توضیح دهید. این طرح چه زمانی ارائه شده و اکنون کجای کار هستید؟
البته آن کار کلیتاش و مرحلهی اول آن انجام شده است.
کجا ارائه شده است؟
در دانشگاه شهید باهنر ارائه شده است. واقعیت این است که تاکنون دربارهی ابعاد مختلف تاریخ کرمان آثار خوبی منتشر نشده است. چه در مورد تاریخ هنر آن و چه در مورد تاریخ سیاسی و اقتصادیاش و چه اصلا در مورد تاریخ محض. شاید بهترین و جدیدترین تاریخ مربوط به وزیری است که آن هم مربوط به صد و خردهای سال پیش است، و دکتر باستانیپاریزی بر آن مقدمه و حاشیه نوشته است. سایر آثار، تاریخنگاریهای محلیاند که فقط بعضی از آنها قابل اتکا هستند. در مورد هنر وضع بدتر است. تقریبا هیچ اثری در مورد تاریخ هنر کرمان نداریم. مقالات مستقلی از اینطرف و آنطرف برخی از هنرها وجود دارد. بیشترین کار مربوط به تاریخ فرش کرمان است که در ذیل تاریخهایی است که در مورد فرش ایران نوشته شده است. ولی هیچکدام از این حوزهها بهدرستی در موردشان کار نشده است. طرح ما بر این اساس بود که ابتدا بنگریم به اینکه اساسا در مورد تاریخ هنر کرمان چه پژوهشهایی انجام شده است. (یعنی داشتههای ما چه هست؟)، و اینکه خلاء بیشتر در کدام حوزهها است و ما بر مبنای این شناخت مقدماتی بتوانیم یک کار اساسیتری در مورد تاریخ هنر کرمان انجام دهیم.
پس این کار در واقع یک نوع پیشطرح نیست؟
عنوان این طرح هست: کلیات تاریخ هنر کرمان. در واقع نقاط عطف، و بررسی کلی در مورد تاریخ هنر کرمان (بهخصوص هنرهای سنتی) تا پایان دورهی قاجار انجام شده است که یک نگاه کلان به تاریخ هنر کرمان در رشتههای نقاشی، سفال و... است.
این کار به صورت تیمی انجام میشود؟
کلیات هنر کرمان را بهتنهایی انجام دادم، اما در مراحل بعدی قرار است به صورت تیمی باشد.
و این کار هم باید در دانشگاه انجام شود، درست است؟
هنوز که مرحلهی دوم شروع نشده است، ولی به نظرم این کاری است که باید فراتر از دانشگاه انجام شود و باید نهادهای استانی درگیر آن شوند و حمایتی بکنند که کار به سرانجامی برسد.
چرا کارتان کُند پیش رفته است؟ به خاطر شرایط کرونایی کشور یا بهخاطر ضعفی است که در کل سیستم اداری وجود دارد؟
دربارهی این کار چند بار صحبت شده است، اما هنوز دانشگاه امکان سرمایهگذاری کلان را برای انجام این کار ندارد. در حد مطالعات مقدماتی حمایت کرده که ما انجام دادیم. ولی هنوز نتوانستهایم یک حمایت مالی متناسب با این کار را جلب کنیم.
در خصوص حمایت که اشاره کردید چهکسانی میتوانند مخاطب این سخن شما باشند؟
استانداری مهمترین ارگان است که باید حساسیت نشان بدهد. چراکه ما هیچ شناختی از حوزهی فرهنگی کرمان به لحاظ هنر آن، نداریم که از اهمیت بالایی هم برخوردار است. بالاخره نهادهایی مثل ارشاد، میراث فرهنگی و سازمانهای مرتبط میتوانند کمک کنند و دانشگاه هم به سهم خودش میتواند کمک کند تا یک تیمی تشکیل شود و این کار صورت بگیرد.
آقای هاشمینژاد، اطلاع دارم که شما هماکنون یک کتاب هم زیر چاپ دارید. در مورد این کتاب توضیح بدهید؟
بله، کتاب فراز و فرود نسخنویسی در ایران است که در آن سبکشناسی خط نسخ از سدهی چهارم تا چهاردهم را انجام دادهام و احتمالا تا آخر سال 99 به همراه یک کار دیگر به امید خدا منتشر خواهم کرد. کتاب نسخنویسی کار مفصلی است.
پیدایش نسخ از چه سالی بوده؟
از قرن چهارم هجری شروع شده است. این کتاب چند سال وقت مرا گرفته و خوشبختانه به اتمام رسیده و دست ناشر است. ناشر هم قول داده در بهمنماه حتما آن را منتشر میکند. این کتاب مفصلترین کتابی است که در ارتباط با یک خط در ایران برای اولین بار منتشر میشود.
ناشر کیست؟
مرکز طبع و نشر قرآن.
کتاب بعدی چطور؟
کتاب بعدی یک بخشی از قدیمیترین نسخهی خواجو است که در کتابخانهی بریتانیا بوده است. چند سال پیش خانم دکتر میهن، یکی از محققان ایرانی به صورت اتفاقی پی میبرد که این بخش از نسخهی اصلی جدا شده و به یک ترتیبی به کتابخانه منتقل شده است. یکی از مزایایی که انتشار آن اصل این نسخه در سال 92 بهوسیلهی ما داشت این بود که کمک به کشف این بخش گمشده کرد. با توجه به اینکه نسخهشناسی بخشی از این کار را من انجام داده بودم یک نشست تخصصی را با خانم میهن در موزهی ملک برگزار کردیم و چون آن بخش هنوز دیده نشده است و در کتابخانهی بریتانیا موجود بود و تقریبا 120 صفحه از کلیات خواجو است، با دانشگاه صحبت کردیم و قرار شد که تصویر آن نسخه از موزهی بریتانیا خریداری شود، و قرار است با نسخهشناسی مشترک من و خانم دکتر میهن از دانشگاه کمبریج این نسخه هم تا اواخر سال 99 منتشر شود.
پس مطالعاتش انجام شده است؟
بله.
ناشر کیست؟
دانشگاه شهید باهنر.
شما به جز آثاری که منتشر کردید، امسال تعدادی سخنرانی داشتید، و تعدادی مقاله هم چاپ کردید. در مورد این فعالیتها هم برایمان بگویید.
بخشی از آنها بهصورت روتین در همایشهای مختلفی که دعوت میشدم انجام شده است. چند مقاله هم نوشتم. ازجمله یکی از آنها در مجلهی بخارا چاپ شد که بخشی از کارهای پژوهشی قرآنهای ماهان و دربارهی نسخهی قراختایی که از ماهان به کتابخانهی خلیلی رفته بود. یک مقالهی مفصل هم در ارتباط با خمسه نظامی موزهی بریتانیا نوشتم. چند سخنرانی هم انجام دادم که مهمترین آن سخنرانی در همایش بینالمللی خوشنویسی راه ابریشم بود. این همایش با همکاری یونسکو برگزار شد که من یکی از سخنرانهای ایرانی بودم. اخیرا هم به عنوان دبیر علمی همایش بینالمللی کتابت قرآن انتخاب شدهام که قرار است با حضور 20 سخنران داخلی و خارجی مرحلهی مقدماتی آن در اسفندماه برگزار شود. این همایش اختصاص به تحولات کتابت قرآن در جهان اسلام دارد. محققان داخلی و خارجی قرار است در این دوره با عنوان خاص مکتبشناسی کتابت قرآن به این موضوع بپردازند. همایش به صورت مجازی برگزار میشود که در سال آینده در بهار احتمالا، مرحلهی نهایی آن بهصورت حضوری برگزار میشود. آنجا هم یک مقاله دارم و هم دبیر علمی همایش هستم.
شما علاوه بر تدریس در دانشگاه، کارهای تحقیقاتی و چاپ و انتشار کتاب را دنبال میکنید. برای سال آینده چه کارهایی برنامهریزی کردهاید؟
کارهایی که دارم بخشی از آنها مربوط به یکی، دو کتاب است که یکی از آنها کتاب مفصلی است به نام «نظریۀ خوشنویسی» که شامل مباحث نظری خوشنویسی مثل سبکشناسی، زیباییشناسی و ...به صورت مفصل است و یکی، دو کتاب دیگر هم دارم که اجازه بدهید وقتی به مرحلهی قابل طرح رسیدند در مورد آنها صحبت کنم. اگر خدا بخواهد دارم بازنشسته میشوم و امیدوارم از کارهای دولتی رها شوم. شرایط در حال حاضر برایم خیلی مساعد نیست، ولی اگر بازنشسته شوم احتمالا راحتتر بشوم.
در مورد کارهای دیگر؛ امسال موفق شدیم یکی از نسخههای ماهان را در کمیتهی حافظهی جهانی یونسکو به ثبت برسانیم. نسخهی ترکان خاتون در کمیتهی حافظهی جهانی یونسکو فهرست جمهوری اسلامی ثبت شد. در مقیاس ملی هم نسخهی ترکان خاتون و نسخهی ایلخانی (قرآن علوی حسینی) به عنوان اولین آثار منقول در سازمان میراث فرهنگی کرمان ثبت ملی شدند. که هر سه نسخه با معرفی من ثبت شدند.
آقای هاشمینژاد، اشارهای داشتید به اینکه از بازنشستگی استقبال میکنید. شما که تمام زندگیتان به پژوهش و مطالعه و تدریس میگذرد، مگر این نوع زندگی دانشگاهی با فعالیتهای پژوهشی شما تعارض دارد؟
تعارضی ندارد، ولی واقعیت را بخواهید همهی این کارها با سختیای انجام میشود که نباید اینطور باشد. یعنی با همهی این کارهایی که با علاقه انجام میدهم منتها در نهایت میبینم که جامعه، به ویژه سازمانهای مرتبط متوجه اهمیت کار پژوهش نیستند. خستگی پژوهشگران بیشتر از این ناحیه است. البته من خسته نمیشوم چون باور دارم بیشتر مشکلات جامعه از عدم شناخت دقیق است. به ویژه در حوزهی علوم انسانی که پایهی انسجام و قوت یک جامعه، فرهنگ آن است. تاریخ علم گواهی میدهد قوت جوامع از قوت فکر ناشی میشود و نه حتی از اقتصاد و قدرت نظامی، و ما غافلیم.
نظر خود را بنویسید