فردای کرمان – گروه فرهنگوهنر: دکتر «جمشید روستا»، استاد تاریخ و عضو هیات علمی دانشگاه شهید باهنر کرمان، کوششهای فراوانی صرف شناخت و معرفی تاریخ کرمان کرده، و تا به حال چندین اثر در بارهی کرمان منتشر کرده که تازهترین آن کتاب «قراختاییان از آغاز تا فرجام» است.
یادداشت یازدهم «هفتورنگ» به قلم «دکتر جمشید روستا» را، در ادامهی مجموعه یادداشتهایی که تاکنون به قلم دکتر عباس آذرانداز منتشر میکردیم، با مخاطبهای علاقهمند «فردای کرمان» به اشتراک میگذاریم. شایان ذکر است این یادداشتهای ارزشمند تاکنون در جایی منتشر نشده است.
پیشینهی تاریخی سرزمین وسیع کرمان (ایالتِ کرمان) و شهرِ کرمان (به اردشیر= بردسیر) بِهَم آمیخته و مخصوصاً همزمان با دوران ایران باستان و قرون نخستین اسلامی (تا پیش از دارالملک شدنِ شهرِ کرمان در قرن چهارم هجری) منابعِ مختلف تاریخی و جغرافیایی فقط از واژهی کرمان یاد کرده و منظورشان نیز کُلِ سرزمین کرمان است. از طرفِ دیگر تا قبل از دارالملک شدنِ شهر کرمان (بردسیر) در قرنِ چهارم هجری قمری، شهرهای دیگری همچون سیرجان، کرسینشینِ این ایالت بوده و مرکزیت داشتهاند. (ر.ک: یعقوبی 1356: 50؛ ابن خردادبه، 1370: 38؛ مقدسی، 1361: 685 ؛ ابن حوقل، 1366: 78؛ لسترنج، 1377: 322؛ بارتولد، 1377: 173). همین امر باعث شده اولاً از آن شهرها مطالب بیشتری در منابع مختلف ارائه گردد و ثانیاً نامِ شهر کرمان (بردسیر)، کمتر بر سر زبانها جاری شود. از همین رو اگر به دنبال پیشینهای از شهرِ کرمان در دوران ایرانِ باستان و حتی قرون نخستینِ اسلامی هستیم چاره و گریزی جز مطالعه و ذکر پیشینهی تاریخیِ ایالتِ کرمان نداریم. لذا طیِ این جستار، پیشینهی تاریخی ایالت و شهرِ کرمان (تا قبل از دارالملک شدن) به طورِ همزمان ارائه میگردد.
شهر(قلعۀ) جدیدِ کرمان (به اردشیر) همزمان با ورود اردشیر بابکان به این منطقه ساخته شد و با ورود اعراب به ایران، تحتِ نامِ بردسیر به حیات خود ادامه داد. طی قرنِ چهارم هجری قمری نیز ابن الیاس، بارویی جدیدتر در کنار باروی قدیمیِ اردشیر ساخت و شهری نو با ربضی سرسبز، شارستانی پر رونق و دارالحکومهای مستحکم را پایهریزی کرد. با این حال پیش از ورود اردشیر بابکان به ایالت کرمان، این ایالت از اعتبار و پیشینهی تاریخی قابل تأمّلی برخوردار بود. از سویی دیگر وجود قلعهدختر نشان از آن دارد که شهرِ کرمان نیز تاریخچهای قابل دفاع داشته است. ایالتِ کرمان به دلیل قرار گرفتن بر سر راههای شمالی، جنوبی و جنوب شرقی کشور و در واقع موقعیّت مناسب جغرافیایی، از قدیمالایّام همواره مورد توجّه حکومتگران ایران، بوده است. سلاطین و دولتمردان طی دورههای مختلف، بر آن بودند تا از این ایالت، هم به عنوان یک مرکز مهم اداری ـ نظامی استفاده نمایند و هم از موقعیّتهای تجاری و اقتصادی ـ که در اصل همانند یک چهارراه بازرگانی به شمار میرفته است ـ بهرهبرداری کنند. (ر.ک: پوراحمد،1370: 14-12). این موضوع مهم را میتوان با واکاوی تاریخ کرمان طی عهد ایران باستان و ایران اسلامی، مورد تبیین قرار داد. سرزمین کرمان، از قدیمیترین کانونهای مدنیّت و تمدّن در جهان به شمار میرود. کشف اشیاء گوناگون سفالی، سنگی و فلزّی از حدود هزارهی چهارم پیش از میلاد از تپهها و شهرهای باستانی این دیار، نمایانگر قدمت و شکوه تاریخی آن در طول حیات پر فراز و نشیبش است. امّا سابقهی تاریخی شهر کرمان را به هزارهی اول پیش از میلاد و به عصر هخامنشیان نسبت میدهند که قلعه دختر از آن دوران برپاست. (ر.ک: نجمی،1381: 8)
با بررسی کتیبههای برجای مانده از عهد هخامنشیان به این سو و همچنین متون تاریخی و آثار جغرافیایی گوناگون، میتوان دریافت که ایالتِ کرمان (کارمانیا)، در عهد حکومت هخامنشیان جزء ساتراپی چهاردهم به شمار میرفته و سرزمین وسیعی است که به قولِ صاحب کتاب آثارالبلاد و اخبارالعباد «شرقى آن به زمين مكران متصل است و غربى آن به ولايت فارس، شمالش خراسان است و جنوبش به درياى فارس منتهى مىشود.» (قزوینی، 1373: 303). بنا به قولِ ابن رسته این ایالت در قدیم، جزء اقلیم سوم قرار داشته است. (ابنرسته، 1365: 112 ). این ایالت از سمتِ سیرجان اندکی در خاک فارس داخل شده است و در طرف دریا قوسی دارد (ابن حوقل، 1366: 71؛ اصطخری،1340: 139).
همزمان با حکومتِ کورش کبیر، پس از تسخیر بابل توسّط قوای هخامنشی، نبونید پادشاه بابل اسیر شده و به امر کورش به کرمان تبعید گشت. در تاریخ ایران باستان آمده است: «كوروش، بابل را گرفت و امر كرد ديوارهاى بيرونى شهر را خراب كردند، زيرا گمان میكرد، كه شهر به ياغىگرى مايل است و گرفتن شهر مشكل. بعد او به طرف برسيپ راند و نبونيد را محاصره كرد. چون او نتوانست در مقابل محاصرين پا فشارد، تسليم شد. كوروش با او با رأفت رفتار كرده به كرمان تبعيدش كرد، تا در آنجا سكنى گزيند. نبونيد در آنجا تا آخر عمرش بزيست و در همانجا درگذشت.». (پیرنیا، 1375: 1/ 394). بنابراین، نام کرمان برای اوّلین بار و به صورت رسمی در عصر هخامنشی و کورش کبیر ثبت شده است. ظاهراً کرمان در این دوره از ولایات مهم تابع فارس محسوب میشده است.(ر.ک: باستانی پاریزی،2535 : 6).
همچنین گفته شده است که کورش پیش از مرگ، پسر بزرگ خود، کمبوجیه را به عنوان جانشین خود انتخاب کرده و حکومت کرمان را به همراه نواحی دیگری چون خوارزم و باختر و پارت به بردیا (تانيوك سارسس) فرزند کوچکترش سپرد. (ر.ک: پیرنیا ،1375: 1/ 454). سرپرسی سایکس، نیز بر این موضوع تأکید کرده و بر آن است که: «كمبوجيه، ارشد پسران كوروش و زوجهاش كاساندان بود و چون در زمان سلطنت پدرش متولد شده بلاكلام وارث دولت عظيم پدرش میگرديد و در حيات پدر هم به عنوان پادشاهى بابل شريک در سلطنت بود، اما كوروش تصريح نموده بود كه پسر دومش موسوم به برديا كه يونانیها او را سمرديس خواندهاند؛ بايد به حكومت خوارزم و پارت و كارمانيا (كرمان) ايالات شرقى مملكت باقى بماند.» (سایکس، 1336: 202)
با هجوم اسکندر مقدونی به ایران، هخامنشان از میان رفتند. آخرین خبر از کرمان در اواخر عهد هخامنشیان مربوط به سال 325ق.م و حملهی اسکندر مقدونی به کرمان و گذر از بلوچستان است. (ر.ک: باستانی پاریزی،2535: 8).
گذر اسکندر از صحرای کرمان و بلوچستان هم برای او و سپاهیانش مصیبت بار بود و هم برای اهالی کرمان. سفر وی از این صحرا حدود شصت روز طول کشید و یک ربع از سپاهش را در این راه پرمخاطره و بیآب و علف از دست داد. (ر.ک: همان، 10).
پس از مرگ اسکندر، کرمان به یکی از سردارانِ وی با نام تل پولم (Tlepoleme) واگذار شد و این سرزمین مدتها در تسلّط او بود. از دورهی سلوکیان، اطّلاعات چندانی در دست نیست و طبعاً کرمان نیز همانند سایر ایالات تابع بوده و به دولت سلوکی مالیات میپرداخته است. (ر.ک: پیرنیا، 1375: 3/ 1967. باستانی پاریزی،2535: 13).
اشکانیان که از سند تا فرات در قلمرو آنان بوده است، طبیعتاً کرمان را هم در تسلط داشتهاند امّا همانند همهی اسناد تاریخی مفقود مربوط به امپراتوری اشکانی، تاریخ کرمان نیز در این دوره ناشناخته است. تنها در اواخر عهد اشکانیان است که از نام دو حاکم کرمان سخن به میان آمده است که یکی بلاش و دیگری هفتواد است. (ر.ک: باستانی پاریزی،2535 :15).
در اواخر عهد اشکانی، فردی به نام اردشیر بابکان بر آنان شوریده و امپراتوری ساسانیان را بنیان نهاد. وی در اوّلین اقدام پس از جلوس بر سریر پادشاهی به کرمان حمله برده و حاکم اشکانی آنجا موسوم به بلاش و یا بنا بر برخی روایات، ولخش را شکست داده و اسیر کرد و يكى از فرزندان خود را والى كرمان نمود و این چنین ولایت کرمان را به قلمرو خویش افزود. (ر.ک: کریستنسن،1368: 135).
البتّه احمدعلیخان وزیری بر آن است که: «اردشیر بابکان، که سرسلسلهی پادشاهان و اوّل ساسانیان است؛ ملوکالطوایف را از ایران برانداخت و به کرمان آمده، مُلک از هفتواد، بستد و به طالع میزان، بنای این شهر عظیم را گذاشت که اکنون آثار حصار و خندق آن خارج شهر، باقی است و آن را موسوم به گواشیر نمود. در بعضی جاها آن را جواشیر مینویسند که معرّب همان گواشیر است. برخی گویند گواشیر مخفّف کوره اردشیر است چه کوره به معنی شهر است...» (وزیری، 1385: 103-102). آنچه اهمیّت دارد آن است که از این زمان به بعد شهر گواشیر یا همان بردسیر(کرمان امروزی)، رونقی روزافزون مییابد. هر چند این شهر در این زمان، به دارالملکِ کرمان تبدیل نمیشود، امّا روند رو به رشدی را طی قرون بعد داشته و سرانجام در قرن چهارم هجری و با ساخت قلعهای دیگر در کنارِ آن توسط ابنالیاس به دارالملک، مبدّل میگردد.
حکیم زجاجی – که از شاعران سدهی هفتم هجری و همزمان با حکومت ایلخانان بر ایران بوده است - در کتاب «همایوننامه»، به هنگام به نظم کشیدن دوران پادشاهی اردشیر بابکان، از فتحِ کرمان توسط وی، سخن به میان آورده است:
«كنون اندر اين نامه زيركان
سخن ز اردشير است و از بابكان
كه بابك بُد از نسل ساسان شير
كه بُد پور شاه جهان اردشير
بود بهمن از پشت اسفنديار
كه رستم بكشتش در آن گيرودار
ز استخر برخاست شاه اردشير
جوانى سرافراز بود و دلير
در آن بوم و بر دعوت آغاز كرد
در گنج بابك روان باز كرد
به لشكر درم داد بيش از شمار
وز آنجا برون شد پى كارزار
چو ز آن بوم سر سوى دشمن نهاد
به كين آتش اندر برهمن نهاد
به كرمان و شيراز دشمن نماند
كه منشور شمشير شه برنخواند»
(زجاجی، 1383: 2/995).
برخی از منابع، بر این عقیدهاند که هفتواد، آخرین فرمانروای اشکانی کرمان بوده است. طبری از وی با عنوان ابتنبود یاد نموده و میگوید که مردم او را تعظیم و پرستش میکردهاند. (ر.ک: طبری ،1375: 2/ 582).
برخی نیز برآنند که در اواخر عهد اشکانی از طریق مرزهای شرقی، دین بودایی به ایران نفوذ کرد و گسترش آن در کرمان، خشم اردشیر بابکان را برانگیخت. بنابراین وی برای نابودی کفّار و دفع آخرین حکمران اشکانی به کرمان تاخت. در این رابطه آمده است که هفتواد در سایهء کِرم، بسیار قدرتمند شد و گروه بسیاری جذب وی شدند و تمام ولایت کرمان را از تسلّط عامل اردشیر ساسانی بیرون کشید و خود حاکم کرمان گشت. هفتواد در شهر کرمان قلعهای بر بالای کوهی احداث نمود که هم اکنون به قلعهی دختر مشهور است. (ر.ک: وزیری،1385: 102).
همچنین از مسكوكات یافت شده از دورهی اشکانی مشخّص میشود كه پادشاهان دستنشانده اشكانى به نام خود سکّه میزدند که هفتواد نیز یکی از آنان بوده و سکّههایی از وی پیدا شده است. (ر.ک: پیرنیا، 1375: 3/ 2679).
در این هنگام، بر اساسِ افسانهای اردشیر در حال بازگشت از هندوستان این خبر را دریافت کرده و به جانب کرمان یورش برده است. اردشیر پس از عبور از بلوچستان، در بم با هفتواد برخورد کرده و بر او فاتح شده است. به نظر میرسد این فتح آنچنان برای اردشیر مهم بوده که بعدها به صورت افسانه در برخی از منابع بیان شده است تا بدینگونه ارزش و بزرگی این پیروزی اردشیر بر حاکم قدرتمند کرمان بر همگان روشن گردد. (ر.ک: وزیری، 1385: 264).
اردشیر برای تقویت بنیهی دفاعی و نظامی کرمان دستور داد که در کنار قلعهء قدیمی شهر (قلعهدختر) دومین قلعه را بنا نهاده که به نام خود او، به قلعهی اردشیر معروف گشت. ساسانیان در کرمان، آبادیهای زیادی ایجاد نمودهاند و هنوز هم برخی از شهرهای این ناحیه اسامی بنیانگزاران خود یعنی حکّام ساسانی را حفظ کردهاند مانند: بهاردشیر، بهرامجرد، بهجرد، نرماشیر و شهربابک. (ر.ک: نجمی،1381: 9).
بدین ترتیب، کرمان به فتح ساسانیان درآمد و به یکی از آبادترین و پررونقترین ایالات ایران، مبدّل گردید و شهرهای جدید در آن بنا شد. (وزیری، 1385: 103 و 272)
اهمیّت کرمان در عهد ساسانیان تا به حدّی بود که برخی از مقتدرترین شاهزادگان ساسانی، همچون بهرام، ولیعهد شاپور دوم، به حکومت این ایالت گماشته شده و ادارهء این سرزمین را برعهده داشتند. ابن مسکویه در این باره چنین بیان میدارد: « بهرام را كرمان شاه مىخواندهاند. زيرا شاپور، كرمان را به وى سپرده بود. روزهاى پادشاهى او ستوده گذشت. چه، مردم را نكو راه مىبرد و او را دوست مىداشتند.» (ابنمسکویه، 1369: 1/ 140).
آرتور کریستنسن، نویسندهی کتاب ایران در زمان ساسانیان، نیز بر این موضوع تأکید کرده و بر آن است که از قديمالايّام، عادت بر اين بود، كه پسران پادشاه به حكومت گماشته میشدهاند، به ویژه شاهزادگانى كه احتمال میرفت روزى بر تخت پادشاهی جلوس کنند، مجبور بودند با قبول فرمانفرمايى ايالات، خود را براى حرفهی پادشاهى، مهيّا كنند که کرمان یکی از ولایاتی بود که به این شاهزادگان سپرده میشد. به عنوان مثال بهرام چهارم (388-399م) در زمان ولیعهدی، حاکم کرمان بود و لقب کرمانشاه داشت. (ر.ک: کریستنسن، 1368: 155)
وی در هنگام ولایتعهدی خود در کرمان شهری نیز بنیاد نهاد. (ر.ک: طبری،1375: 2/ 607)
شاپور اوّل در کتیبهای در نقش رستم، قلمرو خود را اینگونه بیان میکند: «منم خداوندگار مزداپرست، شاپور شاهنشاه ایرانیان و غیر ایرانیان، امارات و ایالات امپراتوری ایران اینها هستند: پارس، پارت، خوزستان، میشان، آشور، آذیان، عربستان، آذرآبادگان (آذربایجان)، آرمینیا (ارمنستان)، سیگان، کرمان و سیستان». (ر.ک: دانشور،1389: 8).
در عهد شاپور دوم یا ذوالاکتاف، حدود پنج هزار خانواده عرب از نجد و بحرین به دستور او به کرمان منتقل شدند. در این زمان، شاپور، پسرش را ولیعهد کرده و به حکمرانی کرمان گماشت. کرمانشاه در عمارت و آبادانی کرمان و احداث باغ ها و حفر قنات و ساخت ابنیهء عالی کوشید. (ر.ک: نجمی،1381: 10)
کرمان در روزگار خسرو انوشیروان رو به رشد و آبادانی بیشتری نهاد. مالیات کرمان در این عهد شصت هزار درهم بوده است. (ر.ک:پوراحمد،1370: 64).
انوشیروان، فردی به نام آذرماهان را به امارت کرمان و مکران گماشت و این فرد نیز در عمارت قلمرو خویش بسیار تلاش نموده و به ثروت فراوانی دست یافت. آذرماهان چند شهر به نام خود در کرمان بنا نمود: یکی در چند کیلومتری کرمان و دو دیگر ماهان رفسنجان و ماهان بردسیر که این دو تصغیر شده و به صورت ماهانک و همچنین ماهان دشت آب که به صورت ماهونو ادا میشود. (ر.ک: وزیری،1385: 270).
از دیگر مسائل کرمان در عهد خسرو انوشیروان، سرکوب و مطیع ساختن قوم کوهستانی بارز در این ایالت بود. وی بازماندگان آنها را به قسمتهاى مختلف كشور منتقل ساخته و به آنها مساكن عطا كرد و به خدمت سربازى مجبور نمود.(ر.ک: کریستنسن،1368: 490).
آذرماهان، بیش از سیسال بر کرمان حکم راند و پس از مرگش، شهرک، حاکم کرمان شد. وی به دلیل آشوب های اواخر عهد ساسانی، کرمان را به برادر خویش فیروز سپرد و خود به نزد خسروپرویز در مدائن رفت. (ر.ک:خداوردی تاج آبادی،1386: 42)
پس از سلطنت خسروپرویز، ضعف و سقوط دولت ساسانی شدّت گرفت. پادشاهان پس از او سلطنت کوتاه و پرآشوبی داشتند. سرانجام یزدگرد، آخرین پادشاه ساسانی، با هجوم شدید اعراب به ایران مواجه گردید. (همانجا). یزدگرد، هنگام فرار از مقابل سپاهیان مسلمان، مدّتی را در کرمان اقامت گزید. در این هنگام، شهرک، والی کرمان به دستور پادشاه به سرداری سپاه ایران برای مقابله با اعراب انتخاب گشت اما در جنگ با آنان شکست خورد و به قتل رسید. یزدگرد پس از اطلاع از این واقعه، ماندن در کرمان را صلاح ندانسته و به خراسان رهسپار شد. به قول صاحبِ کتابِ تجاربالامم: «يزدگرد چون به سرزمين پارس رسيد، سالى چند در آن جا بماند و سپس به كرمان رفت و سالى چند نيز در كرمان بود. دهگان كرمان از وى چيزى خواسته بود؛ چون نپذيرفت دهگان وى را از سرزمين خويش براند.» (ابنمسکویه، 1369: 1/ 386).
منابع و مآخذ
-ابنحوقل، محمدبن حوقل، (1366) صورهالارض (برگزیده سفرنامهی ابنحوقل)، ترجمه و توضیح جعفر شعار، امیرکبیر.
-ابنخردادبه، عبیداللهبنعبدالله (1370) المسالک و الممالک، ترجمه حسین قرهچانلو، تهران: ناشر مترجم.
-ابنرسته، احمدبن عمربنرسته (1365) الاعلاق النفیسه، ترجمه و تعلیق حسین قرهچانلو، تهران: چاپخانه سپهر.
-ابنمسکویه، احمد بن علی (1369). تجاربالامم، ترجمه ابوالقاسم امامی و علینقی منزوی، تهران: سروش/توس.
-اصطخری، ابواسحق ابراهیم اصطخری (1340) المسالک و الممالک، ترجمه ایرج افشار، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
-بارتولد، و.و (1377). جغرافیای تاریخی ایران. ترجمه همایون صنعتیزاده، تهران: بنیاد موقوفات محمود افشار.
-باستانی پاریزی، محمدابراهیم (2535). وادی هفتواد بحثی در تاریخ اجتماعی و آثار تاریخی کرمان، تهران: انجمن آثار ملی.
-پوراحمد، احمد (1370). جغرافیا و ساختِ شهر کرمان، تهران: جهاد دانشگاهی.
-پیرنیا، حسن (1375). تاريخ ايران باستان، تهران: انتشارات مهتاب.
-خداوردی تاجآبادی، محمد (1386). تاریخ سیاسی و اجتماعی کرمان از ورود اسلام تا پایان آلبویه، کرمان: مرکز کرمانشناسی.
-دانشور، محمّد (1389). محلههای قدیمی شهرِ کرمان، کرمان: کرمانشناسی.
-زجاجى (1383). همايوننامه، تاريخ منظوم زجاجى. به تصحیح علی پیرنیا. تهران: نشر آثار.
-سایکس، سرپرسی (1336). ده هزار میل در ایران، ترجمه حسین سعادت نوری، تهران: لوحه.
-طبری، محمدبن جریر (1375). تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر.
-قزوینی، زکریابن محمدبن محمود (1373) . آثار البلاد واخبار العباد، ترجمه جهانگیرمیرزا وتصحیح میرهاشم محدث، تهران : امیرکبیر.
-کریستینسن، آرتور (1368). ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، تهران: صدای معاصر.
-لسترنج، گای (1377) جغرافیای تاریخی سرزمین های خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
-مقدسی، ابوعبدالله محمدبن احمد (1361) احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم. مترجم علینقی منزوی، تهران، شرکت مولفان و مترجمان ایران.
-نجمی، شمسالدین (1381). گاهشمار تاریخ کرمان، کرمان: مرکز کرمانشناسی.
-وزیری، احمدعلی خان (1385). تاریخ کرمان، به تصحیح و تحشیه باستانی پاریزی، ج1 ، چ 4، بیجا: علمی.
-یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب (ابن واضح) (1356) البلدان، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
نظر خود را بنویسید