فردای کرمان – پروین میرزاحسینی: مهندس رضا هاشمی از دانشجویان دههی 40 دانشکدهی معماری دانشگاه تهران است که سابقهی دوستی و آشناییاش با مرحوم مهندس میرحیدر، طراح و معمار بزرگ دانشگاه باهنر به سال 63 و زمانی که در معاونت شهرسازی و معماری وزارت مسکن و شهرسازی مشغول فعالیت بوده، برمیگردد.
او در مراسم چهلمین روز درگذشت مرحوم میرحیدر که روز یکشنبه ۲۵ مهرماه بهصورت مجازی برگزار شد با اشاره به سابقهی آشناییاش با این معمار برجستهی کشور به بخشهایی از ویژگیهای شخصیتی وی نیز پرداخت و «میرحیدر» را یکی از پاکترین دلها و نیکخواهترین چهرههای برجستهی شهرسازی و معماری کشور در درخشانترین بخش کارنامهی بعد از انقلاب وزارت مسکن و شهرسازی دانست.
به گزارش خبرنگار فردای کرمان، مهندس هاشمی با اشاره به منش و روش کار حرفهای مرحوم میرحیدر، بیان کرد: «آن چیزی که من در مرحوم میرحیدر دیده و شناختم و حال میتوانم تا آنجا که در حافظه دارم برای شما بازگو کنم، در واقع انعکاس همان علایق، ارزشها و آرزوهایی است که از نوجوانی در حال و هوای فرهنگی و سیاسی همان سالها، یعنی دههی 30، در من پرورانده شد و از زمان ورود به دانشکدهی معماری در سال 1341، با معماری و شهرسازی و بهطور کلی نقش مهندسی در جامعه پیوند خورد و من نمونهی بارز آنها را در گروه مهندسان پیرراز و بیش از همه در وجود شخص مهندس میرحیدر پیدا کردم که در آن شرایط دشوار بعد از انقلاب، جمع پیررازیها را دور هم نگه داشته بود».
وی افزود: «من در سال دوم دانشکده بودم که مرحوم شریعتزاده، پروژهی دیپلم بیرنگ و لعاب خود را به ژوری یا هیات قضاوت عرضه کرد که اگر کس دیگری غیر از او آن را ارائه کرده بود طور دیگری با او معامله میکردند. پروژهای که در مقایسه با عرف پروژهدیپلمهای آن دوره، تعداد برگهایش بسیار کم و از لحاظ جلوهفروشی یا به قول معمارها رندرینگ، خیلی کمکار بود. امکان داشت حمل بر کماعتنایی شریعتزاده به هیات داوران یا مثلا کمبها دادن به صلاحیت آنها بشود».
هاشمی خاطرنشان کرد :«اعضای هیات قضاوت به دلیل سوابق نمایان شریعتزاده در دوران تحصیل، همچنین مطالعه و شناخت عینی و غیرآکادمیک او از معماری مدرن اروپا، از بحث و مجادله با او پرهیز کردند؛ و در واقع بیشتر میخواستند با اجرای یک صورت ظاهری از قضاوت، اعطای امتیاز درجهی ممتاز به او را جزو امتیاز خود ثبت کنند».
وی گفت: «مضمون اجتماعی پروژه راجع به تعاونیهای روستایی هم در آن سالهایی که افکار سوسیالیستی خیلی جاذبه داشت معنای بیشتری به پروژه و طرز فکر شریعتزاده و نحوهی بیتکلف او ارائه میداد».
هاشمی ادامه داد: «از همان روز شریعتزاده برای عدهای از دانشجویان ازجمله من، به الگویی از نگاه اجتماعی و مردمی به معماری تبدیل شد. اما من غیر از بعضی از ساختمانهای مربوط به ماشینسازی و تراکتورسازی تبریز را که در سال 46 یا 47 که دانشجو بودم و به عنوان نمایندهی مشاورهی تهیهکنندهی طرح جامع تبریز به آن شهر رفتوآمد داشتم، موفق به دیدار آنها شده بودم، از کارهای شریعتزاده و مهندسین مشاوری که با همکاری مهندس منقح تاسیس کرده بودند، و آن موقع بنیان نام داشت، کار دیگری ندیده بودم».
وی یادآور شد: «مرحوم میرحیدر را هم نه آن موقع و نه تا سال 1363 که در معاونت شهرسازی و معماری وزارت مسکن و شهرسازی مسئولیت پیدا کردم، نمیشناختم».
وی افزود: «دورهی 13 سالهی 1363 تا 1376 که در وزارت مسکن و شهرسازی مسئولیت پیدا کردم برای من یک فرصت بسیار استثنائی بود که موفق شدم تقریبا در همهی رشتههای مهندسی و مطالعات شهری با برجستهترینهای هر رشته آشنا شوم. این 13 سال را از پربارترین دورههای زندگی خود به حساب میآورم که در درخشانترین بخش کارنامهی بعد از انقلاب وزارت مسکن و شهرسازی، نام من هم در کنار نام برجستهترین چهرههای شهرسازی و معماری کشور ثبت شده است. یکی از این چهرهها، و شاید پاکترین دلها و نیکخواهترین آنها، مرحوم مهندس میرحیدر بود».
هاشمی اظهار کرد: «یادم نمیآید مناسبت آشنایی ما چه بود، اما به نظرم در همان سال اول یا دوم مسئولیتم با ایشان آشنا شدم. من دنبال شریعتزاده میگشتم، ولی بعدا فهمیدم ستون خیمهی پیرراز و شخصیتی که در آن شرایط خاص ناآشنایی مسئولان با نهاد مهندس مشاور، و بدبینی نسبت به مشاوران ریشهدار قبل از انقلاب، مشاور پیرراز را از گردنههای روابط درون و بیرون حرفه عبور میدهد، شخص آقای مهندس میرحیدر است؛ فقط اوست که حوصله دارد حرفهای مسئولان تازهکار و ناآشنا را بشنود و صلاحیت خود و همکارانش را با سماجت در به انجام رساندن پروژهها به اثبات برساند».
وی ادامه داد: «مرحوم میرحیدر، هیچوقت به واسطهی بدخلقی کارفرماها از آنها قهر نکرد اما منت هم نکشید، ولی حیفش میآمد توانمندیهای بیبدیل دفترش در خلق اعتبار و افتخار برای کشور بلااستفاده بماند».
هاشمی یادآور شد: «دو دههی اول انقلاب برای حرفهی مهندسی یک دورهی تحویل و تحول بود که متاسفانه چون به ریاکاری آلوده شد، نتایج خوبی به بار نیاورد. انقلاب و خواست زیر و رو شدن همه چیز، مجالی به ارزیابی صحیح داراییهای فکری و معنوی کشور نداد، از طرفی هم فضای فرصتطلبی را برای آنهایی که زمینه را برای پر کردن جای خالی مشاوران ریشهدار قبل از انقلاب مناسب دیده بودند، باز کرد».
وی گفت: «اما تنها انقلاب ما در ایران نبود که چنین شرایطی را به وجود آورده بود، از 1968 که کاخ باشکوه مدرنیسم در غرب شکست برداشت و بازیگوشیهای پستمدرنیسم شروع شد، نئولیبرالها عذر دولت رفاه را خواستند، دانشگاهها بیاعتبار شدند و جوانان خود را از کارآموزی پیش استاد بینیاز دانستند، زمینهی تغییر شرایط در حال آماده شدن بود».
هاشمی بیان کرد: «انقلاب ما گرچه در واقع واکنشی در مقابل همهی این فروپاشیها بود، به دلیل وابستگی نظام دانشگاهی و حرفهای ما به نظام جهانی، هنوز نتوانسته خود را از تبعات آن آزاد کند».
وی افزود: «مهندس میرحیدر این تحولات را کاملا درک میکرد و تا زمانی که بیماری او را نیمه خانهنشین کند، در پروژههایی که مسئولیتش با او بود، نه تنها از رعایت هیچ استاندارد حرفهای کوتاه نیامد، بلکه کوشید همراه با پیشرفتهای جهانی سطح استانداردها را ارتقا ببخشد».
هاشمی یادآور شد: «تنها مدیریت حرفهای او بود که البته در سایهی حمایت مسئولان وقت وزارت مسکن و شهرسازی توانست بهترین نیروهای طراحی و اجرایی کشور را طوری هماهنگ کند، که ساختمان اجلاس سران در یک تلاش شبانهروزی در مدت 6 ماه، همزمان طراحی و اجرا شود و به بهرهبرداری برسد».
وی ادامه داد: «مسئولان اجرایی کشور ته دلشان به این اطمینان رسیدند که مهندس میرحیدر، بیشتر از خود آنها تلاش میکند اجرای هر پروژهی ملی را به افتخار و اعتباری برای کشور تبدیل کند».
هاشمی گفت: «کتابخانهی ملی پروژهای بود که چه قبل از انقلاب و چه قبل از اجرا و چه بعد از آن، خیلی دربارهی آن حرف زده شد و مسئولان را دربارهی طرح پیرراز دچار وسوسه و تردید کرد. جلساتی در وزارت مسکن و شهرسازی برگزار شد که هر کدام از معماران سرشناس کشور، طرح پیرراز را نقد کنند. رئیس وقت کتابخانه ملی هم در این جلسات حاضر میشد، مرحوم شریعتزاده هم با آن طبع آرام و مطمئن و فروتن خود بدون اینکه به طرح خود ببالد فقط آن را توضیح میداد، مسابقهای هم برگزار شد، آخر کار باز هم کارفرما جرات نکرد طرح دیگری غیر از طرح پیرراز را اجرا کند و طراحی و اجرای یکی از بزرگترین و شاید بزرگترین پروژهی معماری بعد از انقلاب را به مشاوری غیر از پیرراز بسپارد».
وی با بیان اینکه تجربهی طراحی و اجرای ساختمان فرهنگستانها درستی این اعتماد را نشان داد، گفت: «من مثل اکثر قریب به اتفاق دانشجویان معماری، از همان سالهای دوم و سوم دانشکده تا زمان فارغالتحصیلی در دفاتر مشاوران کار میکردم و آشنایی من با اولین طرحهای شهرسازی کشور، از همانجا شروع شد، اما ارزیابی درستی از سطح کار حرفهای مشاوران آن زمان غیر از درجهی شهرت آنها و پروژههایی که به نام آنها بود نداشتم».
هاشمی خاطرنشان کرد: «آن زمان بزرگترین پروژههای معماری کشور، توسط مشاور فرمانفرماییان انجام میشد، اما در بین مشاوران بعد از انقلاب صرف نظر از سلیقههای معماری، عملکرد پیرراز نشان داد که حرفهایترین آنها بود. در هر رشتهای باسوادترین و با تجربهترین مهندسان در پیرراز جمع شده بودند».
وی یادآور شد: «وقتی که ما اولین کمیتهی ملی تدوین مقررات ساختمانی ایران را در وزارت مسکن و شهرسازی تشکیل دادیم، در سه مبحث معماری، تاسیسات مکانیکی و تاسیسات برقی، به ترتیب مهندس میرحیدر، مرحوم مهندس منصف و مهندس قلیزاده که خداوند طول عمر به ایشان عطا کند، در این سه مبحث عضویت پیدا کردند که هر سه از همکاران مشاور پیرراز بودند».
هاشمی ادامه داد: «مرحوم میرحیدر بالاترین تخصص موجود در هر رشته را از هر جا که بود حتی از خارج از کشور به هر قیمتی که بود به همکاری دعوت میکرد. ایشان در هر فعالیتی که به رشد مهندسی کمک میکرد از همکاری و مشورت دادن مضایقه نمیکرد».
وی توضیح داد: «اولین جایزهی معماری را به نام جایزهی آبادی در وزارت مسکن و شهرسازی با کمک ایشان و مرحوم مهندس منصف و آقای مهندس قلیزاده از پیرراز به آقای مهندس طاهریبهبهانی که از همکاران مهندس منصف و مهندس قلیزاده در شرکت خانهسازی سابق بودند، راه انداختیم».
هاشمی بیان کرد: «اولین ضوابط ساختمانهای بلندمرتبه را به کمک همین گروه تدوین کردیم. در سفرهای متقابل مشاوران و پیمانکاران ایران و آلمان، برای باز کردن باب همکاریهای فنی و اقتصادی، که موانع سیاسی، مانع از ادامهی آن شد، مرحوم مهندس میرحیدر از پشتیبانان اصلی ما بود».
وی در پایان با اشاره به خاطرهای شخصی با مهندس میرحیدر خارج از ارتباطات حرفهای، گفت: «این خاطره وجه دیگری از شخصیت مهندس میرحیدر را بازگو میکند. در سال 80 بر حسب تصادف، با ایشان همسفر حج شدیم، هرچند همکاروان نبودیم. در کلاسهای آشنایی با مناسک شرکت میکردیم، باید قبل از تشرف وجوهات شرعی خود را پرداخت میکردیم. من در آن موقع مقلد آیتالله بهجت بودم، هر دو وجوهات خود را به نمایندهی ایشان در تهران پرداخت کردیم».
هاشمی افزود: «مهندس میرحیدر یک ایرانی مسلمان بیادعا و بیتظاهر بود. به همهچیز این کشور و این فرهنگ عشق میورزید و هر فرصتی که برای ایجاد عظمت و افتخاری برای کشور پیش میآمد، بیهیچ چشمداشتی پیشقدم میشد. از اینکه مسئول پروژهی توسعهی حرم حضرت معصومه(س) شد واقعا لذت میبرد. روحش شاد و یادش گرامی باد». /پ
نظر خود را بنویسید