فردایکرمان ـ اسما پورزنگیآبادی: بهمنماه سال 93 بود که مسئولان وقت، از استاندار و نمایندگان مجلس گرفته تا اعضای شورا و شهردار و فرماندار، راهی فلکهی مشتاق شهر کرمان شدند تا پروژهای را بهعنوان «شهر شش دروازه» برای بدنهسازی و جدارهسازی و زیباسازی و ساماندهی این میدان شروع کنند. از آن دم که این ایده مطرح شد تا زمانی که کلنگ شروع پروژه را بر زمین زدند، کارشناسان مستقل، نگران از سرنوشت این فلکه، بدبینی خود نسبت به این طرح را گوشزد میکردند و مثل همیشه، گوشی نبود که بشنود.
هفت سال گذشته و اکنون، شهروندان کرمانی در اطراف این میدان، سازهای زمخت را میبینند که نهتنها زیباییای را خلق نکرده بلکه گرهای بر مشکلات آنجا افزوده است. یادم است آن زمان یکی از مسئولان شهرداری به من که مخالفت کارشناسان را به او یادآور شدم؛ در دفاع از طرح، گفت: روزی میرسد که همهی مردم کرمان اینجا با این طاق و رواقها، سلفی میگیرند. گفتوگویی که با دکتر رضا ناصری، معمار و مدرس دانشگاه در ادامه میخوانید، فقط به این سوال پاسخ نمیدهد که چرا کسی آنجا سلفی نمیگیرد؛ بلکه فهرست بالابلندی از آشفتگیها و اشتباهاتی که رخ داده را پیش روی ما میگذارد.
آقای دکتر، لطفا در ابتدا بفرمایید از منظر معماری طرحی که اطراف فلکهی مشتاق (شهداء) بهعنوان بدنهسازی اجرا شده چه ایرادات و اشکالاتی دارد؟
مشکل اصلی این طرح، از همین عنوان «جدارهسازی میدان مشتاق» که به آن اختصاص دادند قابل کشف است. ماجرا از آنجا شروع شد که جدارهای در اطراف میدان بود و مقداری برای برخیها، نازیبا به نظر میآمد و آن را کسرشان شهر میدانستند. بنابراین، تصمیم گرفتند وضعیت جداره را تغییر دهند و نتیجه چیزی شد که میبینیم. در حالی که آن جداره «بنا به دلایلی» فرتوت و فرسوده شده بود و باید سعی میکردند دلایل را شناسایی و برطرف کنند تا جداره برگردد. این کار را نکردند و مهمترین مشکلات طرح از همین جا شروع شد. قبلا هم این مثال را دربارهی شهر کرمان به کار بردهام؛ شرایط طوری است که انگار کسی مبتلا به بیماری کبدی مزمن و کُشندهای است که حیات او را تهدید میکند و به دلیل آن بیماری، کک و مک هم در چهرهاش ظاهر شده است. به جای اینکه به دنبال درمان اساسی آن بیماری برود، فقط به فکر آرایش و پوشاندن کک و مکها باشد. کاری که در میدان مشتاق شد از این دست است.
حالا سازهای در اطراف این فلکه احداث شده است. خود این سازه از منظر معماری چه اشکالاتی دارد؟
اول اینکه این سازه، ضرورت وجودی کافی ندارد و این سوال مطرح است که چرا باید آن را ایجاد میکردیم؟ از نظر من، میشد در مشتاق، با روشهای دیگر عمل کرد. موضوع بعدی اینکه میدان مشتاق، از زمان شکلگیری قدمتی حدود یک قرن دارد و ساختمانهایی اطراف آن احداث شده که هم ارزشهای معمارانه و هم ارزشهایی از جنس خاطرات و اتفاقات و رویدادها دارد؛ این جداره اما تمام ارزشها را پشت خود پنهان کرده است. برخی از این ساختمانهایی که اطراف میدان هستند، ثبت ملی شدهاند و این جداره بیش از حد به آن نزدیک شده و در فاصلهی حدود نیم متری و یک متری آن ساخته شده است. ضمن اینکه سازه بسیار بزرگ و غولپیکر است و هیچ نسبتی با معماری طبیعی و باکیفیت ندارد. باید توجه داشته باشیم چه از لحاظ تاریخی و چه وضعیت معاصر، آنچه که معماری درجه یک و فاخر نام میگیرد، همبستگی و پیوند ویژهای با سازه و شیوهی ساخت آن دارد. یعنی اگر در جایی عمارتها و بناهای طاقیشکل میبینید، طاقها، ساختار و سازهی آن بنا هم هستند و پایداری بنا از طریق طاقها تامین میشود ولی در این معماری، یک اسکلت فولادی داریم که با فونداسیون ساخته شده و براساس مقاومت مصالح کار میکند و هرچه از آجرکاری و طاق و گنبد در آن وجود دارد، مجازی است و از طریق رابیتس و دوغاب و چسب آنجا نصب شده و هیچگونه اصالتی ندارند. خود سازهای که ساختار اصلی این بنا را تشکیل میدهد، خیلی باریک و لاغر و فولادی است ولی طراح، اطراف ستونها را قطور کرده و مابقی عناصر هم که مجازی هستند! آنچه که در نهایت دیده میشود، هیچ ارتباطی با معماری تاریخی ما ندارد. مسئلهی بعدی، کنسولها (برآمدگیها) است؛ هیچ فکری نشده که طاق و رواقها چهطور به جدارهی پشت متصل شوند، در حالی که طاق و رواقهایی که در میدان ارگ و سایر میادین مشابه وجود دارند، با ساختار پشت آن، پیوسته به هم ساخته شدهاند. میخواستهاند این سازه هم شبیه به آنها شود، ولی میبینیم که سازه، به جدارهی پشت ارتباطی ندارد. در این شرایط، تلاش کردهاند از طریق کنسولها و تیرهای طره که فقط از یکطرف به ستونها متصلند این اشکال را از بین ببرند. نتیجه شده این که یک طاق نصفه آنجا درست کردهاند؛ چیزی که واقعا عجیبالخلقه است! آرشیتکتها و استادان دانشگاه غیرکرمانی که این سازه را از نزدیک و یا تصاویر آن را دیدهاند، از این اشتباه شگفتزده شدهاند! اگر یک معمار تاریخی که در دوران صفویه زندگی میکرده امروز زنده شود و این سازه را ببیند، قطعا نمیتواند آن را تحلیل کند و دچار شوک عصبی و سکتهی مغزی میشود! مشکل بعدی این است که ستونها، جلوی درِ ورودی مغازهها ایجاد شده و این خطا، چند بار هم تکرار شده است. من واقعا نمیدانم چرا چنین سازهای باید اطراف میدان ساخته میشد؟ در جریان طرح اولیه، تمام بناهای تاریخی مهمی که در اطراف میدان هستند یا از میدان اتصال میگیرند؛ مثل مسجد جامع یا مقبره مشتاق یا ورودی خیابان زریسف را ندیده بودند و در طرح بعدی خواستند دید این بناها را باز کنند که در نتیجهی آن، رواقها بیش از حد تکهتکه و پارهپاره شده است! همچنین، سردرهایی طراحی کرده بودند که در ورودی خیابانها ساخته شود و یک مورد آن در ابتدای خیابان زریسف ایجاد شده است. نمیدانم آن بالا چی ساخته شده؟ دسترسی آن از طریق پلههایی است که تمام پیادهرو را گرفته است. در مجموع باید بگویم که طرح بسیار ناپخته و دستپاچه بوده و هیچیک از ملزوماتی که یک طرح معماریِ حتی ابتدایی باید رعایت کند، در آن دیده نشده است و در نهایت کاری بسیار پرهزینه و ناکارآمد و نازیبا انجام شده و روی دست شهر مانده است. باید ببینیم با آن چه باید بکنیم؟
در اظهاراتتان چند بار به بناهای تاریخیای اشاره کردید که پشت این سازه قرار گرفته و به آن کمتوجهی و بیتوجهی شده است. ولی آقای دکتر، این طرح، مورد تایید میراثفرهنگی بوده است. اغلب اوقات، وقتی چنین اختلاف نظرهایی پیش میآید، برخی میگویند کارشناسان مستقل میخواهند نظر شخصیشان را اعمال کنند؛ در حالی که میراث تایید کرده و نظر میراث ملاک است. ممکن است دربارهی صحبتهای شما هم چنین تفسیری صورت بگیرد. نظرتان در اینباره چیست؟
اینکه کاری که در میدان مشتاق انجام شده، از لحاظ تخصصی اشتباه است؛ آنقدر واضح و آشکار است که حتی نیاز نیست دربارهی آن بحث کنیم. اما اگر در آن مغلطه و مناقشه کنند قابل اثبات است و میتوان از مثلا 50 استاد نظرسنجی کرد. مسئله این نیست که این کار تایید میراث را دارد بلکه مسئله این است سازوکار اداری و بروکراسی عظیمی که ما درست کردیم چهطور عمل میکند که چنین اشتباهاتی که در کرمان بسیار هم پرشمار هستند از آن بیرون میآید؟ آنچه که گفتم، نظر شخصیام نیست بلکه در جایگاه متخصص دارم این تحلیل را ارائه میکنم. در فاصلهی نیم متری از بنای تاریخیای که جدارهی خیابان را تشکیل میداده، سازهای را برپا کردهاند و تمام دید به آن را گرفتهاند؛ دیگر جای بحثی میماند که این کار غلط بوده یا خیر؟ ضمن اینکه کارشناسان و مسئولان در وزارتخانهی میراثفرهنگی هم، بارها نظرات کارشناسان کرمان را رد کردهاند و بنده مستندات آن را در رسانهها از جمله رسانهی شما جمعآوری کردهام. دکتر طالبیان، معاون سابق میراث فرهنگی به صراحت گفته که این کار اشتباه بوده یا ببینید دکتر نظری مسئول ثبت در وزارتخانه چه نظری دادهاند؟ یک مثال دیگر، تداخل رمپ پل چهارراه امیرکبیر با سردر دانشکده فنی است که اظهارنظر کارشناسان وزارتخانه دربارهی آن در رسانهها هست که حتی دعوای حقوقی هم بابت آن مطرح کردهاند؛ برای چیزی که میراث کرمان میگوید مجوز دادهایم! یا مجتمع تجاری ساروجپارس از میراث کرمان مجوز دارد ولی در تهران مناقشه کردهاند یا زیرگذر جبلیه که خود معاون وقت میراث به رسانهی شما گفت که اشتباه بوده و بعد برای همین هم برکنار شد. یا دربارهی هتل بامکرمان هم شرایطی مشابه وجود دارد. این موارد، نه فقط مورد اختلاف کارشناسان مستقل است بلکه دیتاهای اداری وجود دارد که سازمان میراث در کرمان دارد مدام مرتکب اشتباه میشود. یک دلیل این است که مدیران بالادست، کارشناسان را آزاد نمیگذارند. در پروژهی میدان مشتاق، استانداری خود را کارفرما میدانست و میراثفرهنگی در سلسلهمراتب اداری پایینتر از استانداری است. اعمال فشار میکردند و نظر کارشناسی چندان در کار نبود. اینها، اشکالات ساختار اداری ماست که باید برای آن فکر کنیم نه که بگوییم کارشناسان اظهارنظر شخصی میکنند.
بهطور کلی، فلکهی مشتاق و محدودهی اطراف آن چه مسائل و چالشهایی دارد که باید برای آن چارهاندیشی شود و در این طرح اصلا به آن نپرداختند؟
مسئلهی اصلی میدان و منطقهی پیوسته به آن این است که از لحاظ اقتصادی افت کرده و آن حالت خودکار که یک فضای شهری پویا از لحاظ اقتصادی دارد که در جریان آن، کاربریها شکل میگیرد و نوسازی میشود و تغییر کاربریها رخ میدهد در میدان مشتاق رخ نداده و از این منظر، این محدوده نیازمند مداخله بود. در طرحی که اجرا کردند، این چالش دیده نشد و همچنان هم باقی است. مسئلهی بعدی، مربوط به حوزهی حملونقل عمومی است. میدان مشتاق یک گره بسیار مهم حملونقل عمومی در شهر است که هیچ فکری برای آن نشده؛ مدتی ایستگاههای اتوبوس را از میدان به ابتدای خیابانهای اطراف کوچ دادند اما مجدد آن را برگرداندند در حالی که باید برای آن فکری میشد. چالش بعدی میدان، تداخل نامناسب و تنشآلود حرکت سواره با سواره و سواره با پیاده است که اغتشاش اصلی میدان را تشکیل میدهد. در این محدوده، فضاهای عمدهی پیادهپذیری مثل بازار و مسجد و دیگر فضاهای گردشگری و تجاری را داریم. در عین حال، میدان، یک گره ترافیکی مهم نیز هست و حجم زیادی تردد در آن اتفاق میافتد؛ در نتیجهی این شرایط، تداخل نامناسبی در آن محدوده شکل میگیرد و اساس اغتشاش و آشفتگی از همین است که به حال خود رها شده و بدتر از قبل هم شده است. واقعیت این است که میدان و بافت پیوسته به آن، بخش مهمی از پیکرهی بافت تاریخی شهر است و باید برای دانهها و بافت ارزشمند این محدوده و معابر آن فکری میکردیم و سراغ روشهای مرمتی میرفتیم و جدارهها و کوچهها را بسامان و مرمت میکردیم که نکردیم. ضمن اینکه، به دلیل افت اقتصادی، در یک بازهی طولانیمدت، کاربریهای اطراف میدان تغییر پیدا کرده و کاربریهایی نازل آن را فراگرفته است. باید آن را ارتقا میدادیم و به سمت کاربریهای مرتبط با گردشگری هدایت میکردیم که برای این مسئله هم، هیچ کاری نکردیم. همچنین، میدان مسئلهی امنیت داشت و دارد؛ که به آن هم، توجهی نشده است. در میدان باید به این مسائل میپرداختند که همه باقی مانده و بدتر هم شده است.
حالا چه باید کرد؟ آیا راهی برای اصلاح آنچه در مشتاق رخ داده وجود دارد؟ پیشنهادتان چیست؟
راهکار که حتما وجود دارد. باید ابتدا بپذیریم به دلیل مداخلهای که شده، بخشی از کیفیت فضایی میدان را از دست دادهایم و اکنون یک سازهی نامطلوب در میدان وجود دارد و برای مدتی هم باقی خواهد ماند. حالا سوال این است که برای مداخله در این شرایط، چه باید کرد؟ معماری برای آن راهحل دارد و از دو جنبه پاسخ این سوال را میدهم؛ یکی تشریح فرایند اداری آن است. به نظر من، شهرداری ابتدا باید باور کند که پروژهی مشتاق، بعد از مجموعه اشتباهاتی که رخ داده، بسیار پیچیدهتر و دشوارتر از چیزی است که ممکن است در نگاه اول به نظر برسد و سپس، برای اصلاح آن، باید مجدد پروژهی موضعی و موضوعی تعریف کند و برای این کار، معمار شاخص هموزن این پروژه و در تراز آن را پیدا کند و از او کمک بگیرد. بایستی مطالعات کامل همهجانبهی ترافیکی و اجتماعی و میراثی در میدان مشتاق انجام شود و آرشیتکت براساس نتایج مطالعات، فضای میدان را بازطراحی کند؛ آن هم براساس تمام عناصری که وجود دارد و البته، شهرداری هم از ابتدا تا پایان کار، مقید به طرح بماند.
اما خودم بهعنوان معمار چه پیشنهادی دارم؟ باید بگویم چندین ماه بهصورت تیمی کاری مفصل روی میدان انجام دادهایم؛ آن هم زمانی که رواقها ساخته شده بود و پیشنهاداتم در دو گروه مداخلات کالبدی و غیرکالبدی تقسیمبندی میشود. در بخش کالبدی، باید رواق اطراف را اصلاح کنیم و کنسول پشت آن حتما حذف شود. کنسول ایراد بسیار مهم و زنندهای است و باید کامل حذف شود. همچنین، از آنجایی که میدان محل مکث و تجمع و مقصد شهری است، باید فضای میدان مشتاق این را القا کند و دربرگیرنده باشد و تمام معابر اطراف، باید ورودیهای میدان شوند نه خروجیهای آن. میتوانیم طاقرواقها را تا جایی ادامه دهیم که محیط دربرگیرندهای ایجاد شود و خروجی از میدان به حداقل برسد. ضمن اینکه نیاز است حتما بخشهای تاریخیتر و اصیلتر جدارهی پشت آن را مرمت کنیم و آنچه را که ارزش تاریخی ندارد، براساس الگوهای موجود تکمیل کنیم. درها باید اصلاح و چوبی شود ضمن اینکه امنیت آن نیز تامین شود. کوچهها و معابر متصل به میدان تا شعاع 500، 600 متری باید کفسازی و جدارهسازی شود. از بُعد ترافیکی، حتما باید برای تداخل پیاده و سواره در میدان، فکری اساسی بشود. ترافیک شرقی ـ غربی در میدان خیلی مهم است ولی جریان شمالی ـ جنوبی اهمیت چندانی ندارد. میدان را میتوانیم به سهراهی تبدیل کنیم که خیابان شریعتی تا زریسف ادامه پیدا کند و ناصریه به خیابانی فرضی متصل شود و در ادامه، بخش جنوبی میدان که بار اجتماعی و تاریخی و میراثی بیشتری دارد در اختیار پیاده قرار گیرد. برای دیگر مسائل ترافیکی هم باید اقدام شود.
در سطح غیرکالبدی ما باید نهادی مسئول شود که کاربریها و فعالیتها را در میدان تنوع بخشد و سطح آن را ارتقا دهد. برای مغازهها برنامهریزی و به تغییر کاربری تشویق شوند. محیط میدان نیز برای فعالیتهای مختلفی مثل برنامههای عزاداری یا برگزاری نمایشگاههای شهری و کنسرت موسیقی فعال شود و تنوع داشته باشد. فعالیتهای گردشگری و فرهنگی بیشتر در میدان مستقر شوند؛ این میدان مکان مناسبی برای تئاتریهاست. سینمایی در آن وجود دارد که میتواند به چرخهی فعالیت برگردد. دفاتر انجمنهای فرهنگی و روزنامهها و وکلا و معماران میتوانند به استقرار در این میدان، ترغیب و تشویق شوند؛ البته بعد از اینکه شان و آبروی معابر برگشت. اینها همه روشها و مبانیای دارد که متخصصان میتوانند آن را ارائه کنند. اگر 10، 15 درصد مداخله در میدان داشته باشیم، بعد از آن، جریان شکل گرفته، پیش میرود و به حیات خود ادامه میدهد.
آقای دکتر، کرمان را میتوانیم شهر پروژههای ناتمام بنامیم. حتی پروژههای اشتباه و طرحهای غلطی که شروع شده را به آخر نمیرسانند. شما با دغدغه و تجربهای که دربارهی شهر دارید، چهقدر امیدوارید که اکنون، طرح مسائلی مثل همین فلکهی مشتاق، منجر به آن شود که شهرداری برای حل این مشکلات ورود کند؟
ببینید، نکتهی اول این است که باید این موضوع را آسیبشناسی کنیم که چرا این همه پروژهی نیمهکاره، هم در بخش خصوصی و هم دولتی در شهر داریم که تکمیل نشده یا عملکردی که از آن انتظار میرفته را حتی در سطوح ابتدایی نتوانستهاند پاسخ دهند؟ من کانون این معضل را این میدانم که در تعریف پروژهها در کرمان، توهمی عمل میکنیم. اطلاعات و مطالعات و شناخت کافی از شهر نداریم و دستگاه عصبی و شناختی هم، برای شناسایی مشکلات نداریم و در شهری که پر از بحران و آسیب است، مدام طرحهای توسعهای تعریف میکنیم. بعد، این ایدهها که معمولا هم توهمی هستند، در مرحلهی برنامهریزی، بسیار شتابزده و در سطح نازلی از تخصص پیش میروند و در نتیجهی این شرایط، در اجرا گرفتار میشویم و کار سخت میشود؛ به برخی از سختیها تن میدهیم ولی بخشی از آن را رها میکنیم. از جایی به بعد، شکست خود را نشان میدهد و تا که شکست عریان شد، پروژه کاملا رها میشود. برعکس تمام آدرسهایی که مسئولان میدهند اصلا مشکل کرمان، بودجه و امکانات مالی نیست. در دورههایی که پول بیشتری داشتیم آسیب بیشتری به شهر زدهایم. مشکل ما این است که در ادارهی شهر، عقلانیت کافی به کار نمیگیریم. دستگاه عصبی مدیریتی شهر بسیار ابتدایی عمل میکند و حوصله و تحمل کار عمیق فکری را ندارد. در حوزهی مطالعات و پژوهش و شناخت هم که موضوع را کاملا رها کرده است. بدون شناخت کافی، وارد مداخله میشویم و نتیجه را داریم در جای جای شهر میبینیم. مدیریت شهری در کرمان بعد از صد سال سابقه، باید به این بلوغ و شعور رسیده باشد که مداخله در شهر کار بسیار پیچیدهای است و با همین پیچیدگی با آن برخورد کند. حل برخی مشکلات شهر کرمان از جمله بافت تاریخی تنها از دست متخصصان با تجربهی بینالمللی برمیآید. نباید اینها را به دست کارمندان جزء و شرکتهای خردی که انباشتی از تجربیات شکستخورده دارند سپرد. باید بپذیریم که این مسائل، پیچیده و دارای ابعاد متعددی هستند. باید آمادگی داشته باشیم که با همهی این ابعاد روبهرو شویم. متاسفانه اما الان هم هیچ نشانهای از این تعقل عمیق در شهر نمیبینم. این امید را دارم که بالاخره نوری نجاتبخش از گوشهای ظهور کند و وضعیت را تغییر دهد؛ ولی عجالتا فعلا نشانهای از آن نمیبینم. /الف
نظر خود را بنویسید