فردایکرمان ـ گروه جامعه: مهرداد یک زندانی محکوم به مرگ در زندان رجاییشهر است که در کنکور امسال، در مقطع کارشناسی ارشد، با رتبۀ ۴۲۲ قبول شده است. شاید بتوان او را متفاوتترین داوطلب کنکور امسال دانست.
او حدود دو سال قبل به اتهام قتل همکار همسرش دستگیر شد و به زندان افتاد و خیلی زود حکم قصاصش صادر شد. اما خانوادۀ مقتول او را به خاطر رضای خدا و آرامش روح پسرشان بخشیدند. چند روز بعد از این رضایت زندگیبخش، خبر نتایج کنکور هم اعلام شد و نام او در فهرست پذیرفتهشدگان یکی از دانشگاههای مطرح کشور قرار گرفت.
او در گفتوگو با روزنامه همشهری توضیح داده است: «وقتی حکم قصاصم صادر شد با خودم گفتم یا باید روزهایم را به بطالت و با خوردن قرص و خوابیدن بگذرانم تا روز اجرای حکم برسد یا به خدا توکل کنم و امیدم را از دست ندهم. گفتم اگر قرار باشد قصاص شوم بهتر است در این فرصت زندگی کنم. البته همسرم هم مشوق خوبی بود و مدام با من تماس میگرفت و مرا تشویق میکرد و به من امید میداد. هدفم این بود که تلاش کرده باشم و به نتیجهاش فکر نمیکردم، به مرگ فکر نمیکردم. در زندان دور تختم پرده کشیده بودم و تا ساعت سه صبح درس میخواندم. روز جمعهای که کنکور ارشد را دادم، فردا صبحش به قرنطینه رفتم تا برای اجرای حکم قصاص آماده شوم. به من میگفتند تو فردا میخواهی بروی قرنطینه برای اجرا، آن وقت کنکور ارشد میدهی، اما من گوش نمیکردم و تلاشم برایم مهمتر از سرنوشت بود».
به گزارش فردایکرمان، متن کامل این گفتوگو را به نقل از همشهری، در ادامه میخوانید.
*روزهای قرنطینه را چطور گذراندید؟
سخت بود، اینکه بدانی قرار است حکمت اجرا شود قابل توصیف نیست. اما من قرآن و نماز میخواندم و همین مسأله سختی آن لحظات را برایم کم کرده بود.
*چه شد که تصمیم گرفتی در آن شرایط درس بخوانی؟
من عاشق درس بودم. در دوران نوجوانی سر زمین کشاورزی کار میکردم و درس میخواندم. در جوانی و حتی زمانی که سرباز بودم به خاطر اینکه اوضاع مالی خانوادهام خوب نبود در کنار درس خواندن سر کار هم میرفتم و کمک خرج خانوادهام بودم. من در خانوادهای بزرگ شدم که ۶ فرزند دارند و اوضاعی مالی شان اصلا خوب نبود. من برای قبولی در کنکور لیسانس فقط ۴۰ روز درس خواندم و در رشته عمران قبول شدم، اما همیشه دلم می خواست ادامه تحصیل بدهم و زمانی که به زندان افتادم و با آن وضعیت مواجه شدم تصمیم گرفتم که باز هم درس بخوانم.
*چطور از شما امتحان گرفتند؟
مسئول امور فرهنگی زندان به سازمان سنجش اطلاع داد که داوطلبانی برای کنکور دارند. روز کنکور یک نماینده از سازمان سنجش به زندان آمد و همزمان با داوطلبان دیگر کنکور دادیم. در آن روز من بودم که رشته عمران سازه را میخواستم و دو نفر دیگر که دانشگاه پیام نور شرکت کردند.
*در این سالها فکر میکردی خانواده مقتول رضایت بدهند؟
به خانوادۀ اولیای دم حق میدادم که بخواهند مرا قصاص کنند. من همکار همسرم را به خاطر سوءتفاهم و ناخواسته به قتل رسانده بودم. اوایل ناامیدی بر من غلبه کرده بود تا اینکه خوابی دیدم. من به خاطر اتفاقاتی که افتاده بود دیگر نماز نمیخواندم و بعد از دیدن خواب دوباره نماز خواندم، اینبار حتی روزههای ۵ ماهه و ۳ ماهه نیز گرفتم. خواب دیدم در دادگاه هستم و همه از من سوال میپرسند. گیج بودم و نمیدانستم چکار کنم که شروع به خواندن آیتالکرسی کردم. از خواب که بیدار شدم در حال خواندن مابقی آیتالکرسی بودم. همان موقع قرآن را باز کردم و سورهای آمد که مفهومش این بود که وقتی خدا پشتیبان باشد به تو آسیب نمیرسد. بعد از آن حالم خوب شد و به زندگی برگشتم. البته خانوادهام بهخصوص همسرم خیلی برای گرفتن رضایت تلاش کردند.
*واکنش اولیای دم در رابطه با قبولی شما آن هم با رتبه ۴۲۲ در کنکور چه بود؟
فکر نمیکنم آنها چیزی از قبولی من بدانند. البته آنها برای قصاص آمده بودند ولی در میانۀ راه، طبق گفتۀ پدر مقتول، انگار حسی به دلش الهام میشود و وسط راه برمیگردد و میگوید میخواهم مهلت دهم. سه ماه مهلت داده و تنها شرطشان پرداخت دیه بود که آن هم برای خودشان نمیخواهند و میخواهند صرف امور خیریه کنند. هنوز مهلت سه ماهه اولیای دم تمام نشده بود که دیه فراهم شد و هفتۀ گذشته اولیای دم برگه رضایت خود را امضا کردند.
* شما تقریباً همزمان دو خبر خوب شنیدید نجات از کابوس مرگ و قبولی در دانشگاه. چه حسی داشتید؟
صدای خنده مهرداد در گوشی تلفن میپیچد و میگوید معجزه بود. معجزه. به خاطر مادر و پدرم که این همه زجر کشیدند، به خاطر همسرم و به خاطر اینکه آنها آرام گرفتند خیلی خوشحال شدم. نمیدانم من اسمش را میگذارم خوشحالی، شاید اسم دیگری داشته باشد. بعد هم خبر دوم دانشگاه که واقعا حالم را خوب کرد.
*کسی که سابقۀ کیفری دارد میتواند دانشگاه برود؟
زمانی که برای دانشگاه ثبتنام میکنیم هیچ مدرکی در رابطه با سوء پیشینه گرفته نمیشود. از سویی این امکان را فراهم کردند تا با درس خواندن شرایط فکری و روحی زندانیان تغییر کند؛ پس مانعی نباید وجود داشته باشد. قرار است بزودی از جنبه عمومی جرم محاکمه شوم. منتظر حکمی هستم که قضات برایم صادر میکنند. امیدوارم خدا اینجا هم به کمکم بیاید، من سعی کردم در مدت حبس توبه کنم، امیدوارم شرایط مجازاتم به گونهای باشد که بتوانم به دانشگاه بروم. زمانی که به خاطر قتل به زندان رفتم فکر کردم آخر خطم اما با معجزاتی که در زندگیام رخ داد متوجه شدم که خداوند همیشه هست و کمکم میکند. / الف
نظر خود را بنویسید