اسما پورزنگیآبادی ـ مدیرکل محترم میراث فرهنگی استان کرمان بهتازگی خبری از قنات جهانی شده گوهرریز جوپار داده و گفته است که پایگاه پژوهشی قنات گوهر ریز جوپار، در نزدیکی مظهر قنات و شش مقسم راهاندازی شده و «این پایگاه، گامی موثر در راستای مطالعه، تحقیق و پژوهش و معرفی این قنات است».
از سال 95 که این قنات به همراه دو قنات اکبرآباد و قاسمآباد در بم جهانی شدند؛ این، اولینبار است که خبری از قناتها میآید. اگرچه خبر هم محتوای چندان امیدبخشی ندارد که بتوان گفت دارند کاری اساسی در گوهرریز انجام میدهند؛ تنها در متن خبر آمده بافت تاریخی اطراف قنات جوپار در حال مرمت است! قناتی که حتی برگزاری مراسم معمولِ جشن ثبت جهانی شدن را هم از آن دریغ کردند. نمیخواهم از وضعیت این قنات شگفتانگیز بگویم و آن را مثلا با امروزِ قنات قصبهی گناباد مقایسه کنم که تنها با جستوجوی نامش در اینترنت دهها متن و ویدئو پیش چشم شما صف میکشد و گوهرریز را خیلی از مردم کرمان هم حتی نمیشناسند؛ اما میخواهم این نخستین خبر قنات جهانیمان را بهانهای قرار دهم برای مرور وضعیت سایتهای جهانیِ استان کرمان و از مقامات استان و مردم تقاضا کنم ارادهای شکل دهند تا بر این فرصتسوزی و بیمهری نسبت به این آثار، نقطهی پایانی بگذارند.
این روزها اخباری دربارهی برگزاری یک همایش هزار نفری در لوت مورد توجه قرار گرفته؛ افرادی از سراسر کشور که پس از یک فراخوان، نامنویسی کرده و بهدرستی؛ حضور در لوت را حق خود میدانند اما هیچ دستورالعملی وجود ندارد تا بگوید در چنین مواقعی، چگونه باید به نیاز این جمعیت هزار نفری در لوت پاسخ گفت؛ طوری که نه سیخ بسوزد و نه کباب. در واقع؛ هنوز تکلیف رفتوآمد در لوت معلوم نشده، از برنامهی جامع لوت خبری نیست، از مدیریت واحد لوت چه در سطح سه استان همسایه و چه در بین دستگاههای میراث و محیط زیست و منابع طبیعی خبری نیست، از اقدامات پژوهشی خبری نیست، از همایشها و برنامههایی برای معرفی این بیابان جهانی در سطح گسترده در داخل و خارج خبری نیست و صدها کار نکرده همچنان باقی مانده و تنها هنرمان این بوده که از بعد از ثبت جهانی شدن؛ حاشیهی لوت را پر از بومگردی کردهایم.
دربارهی میمند هم وضعیت چندان توفیری ندارد و مدتی پیش، یکی از افراد بومی و مطلع در گفتوگو با خود ما توضیح داد که این روستای صخرهای بینظیر از چه کمبودهای جدیای رنج میبرد تا جایی که حتی سرویس بهداشتی مناسب هم برای گردشگران نیست چه رسد به اینکه پولی برای مرمت کیچهها بگذارند و گوشی به شنیدن فریاد یاریخواهی بومیان که از دست گردشگران بلند است بسپارند. یادم هست سال گذشته که شهر یزد ثبت جهانی شد؛ خیلی از کرمانیها احساس سرخوردگی داشتند که چرا یزد «ها» و ما «نه»!؟ و با حسرت آرزو میکردند کاش کرمان جهانی بشود؛ اما میمند؛ این روستای جهانی که خودش به اندازهی یک شهر نیاز به برنامهریزی و کار دارد را کسی ندیده و نمیبیند.
علاوه بر این، ما روستای دارستان سیرجان را هم داریم که بهنام دهکدهی گلیم، جهانی شده است اما اخباری که از سیرجان میآید نشان میدهد این روستا هم هیچ تفاوتی با گذشتهای که جهانی نشده بود پیدا نکرده. اظهارات اخیر رئیس مرکز سیرجانشناسی نشان میدهد که میراث فرهنگی استان این جهانی شدن را هم فراموش کرده است. انگار فقط میخواهیم ناممان در یونسکو ثبت شود. هدفی دیگر وجود ندارد!
باغ شاهزاده ماهان که دیگر بنای جهانی ماست هم، کم مشکل و مسئله ندارد. از فضای سبز داخل باغ تا سرویسدهی آن گرفته تا وضعیت فضای اطراف باغ شازده که حتی هنوز معلوم نیست مسئولیتش با کیست؟ و دهها مشکل دیگر که این باغ و هر یک از دیگر سایتهای جهانی ما با آن دست به گریباناند. دربارهی ارگ بم هم اینکه بگوییم 15 سال از زلزله گذشته و هنوز بازسازی کامل نشده برایش کافی است. از دو قنات جهانیِ بم هم که اساسا هیچ خبری نیست.
یادم هست دو سال پیش و وقتی هیاهو و هیجان جهانی شدن این تعداد اثر، فضای استان را پر کرده بود؛ در یادداشتی ضمن یادآوری ارزش جهانی شدن آثار، از متولیان امر خواستم تا در این زمینه، در استان کرمان، یک برنامهای حرفهای در پیش بگیرند و هشدار دادم که ثبت آثار در یونسکو تبدیل به سوژهای برای سخنرانی کردن و یا حتی در ادامه، به وعدهای برای رای جمع کردن تبدیل نشود!
همه اذعان دارند مهجوریت و ناشناخته ماندن استان کرمان یکی از جفاهای بزرگی است که به آن روا داشته شده؛ وضعیتی که حتی ثبت آثار در یونسکوی سازمان ملل هم آن را تغییر نداد؛ آن زمان پیشنهاد دادم پژوهشکدهای قوی در حوزهی میراث فرهنگی استان کرمان راهاندازی شود تا دانشگاهیان و افراد صاحبنظر بیایند و دربارهی این آثار تحقیق و مطالعه انجام داده و نتایج را در اختیار جامعه قرار دهند تا این حوزه، تبدیل به محلی برای گفتوگو دربارهی تاریخ و فرهنگ و هویت این سرزمین شود. قرار نیست به این سایتهای بسیار ارزشمند فقط به دید دّکانی برای پول درآوردن و یا محلی برای خوشگذرانی نگاه کنیم اگرچه حتی از عهدهی همین یک کار ساده هم تاکنون آنطور که باید، برنیامدهایم! نه آن شد و نه این!
در یادداشتی که نوشتم؛ اهمیت مقولهی مدیریت در «ماهان و بم» را مورد تاکید قرار دادم و با یادآوری دو اثر ثبت جهانی در بخش ماهان (گویا پروندهی جهانی شدن آستانهی شاه نعمتالله ولی هم در حال تکمیل است) و سه اثر در بم یادآور شدم برای ماهان و بم؛ به برنامههایی کلان، منطبق بر ضوابط یونسکو و در راستای توسعهی پایدار نیاز است. آنجا نوشتم که شهرداری ماهان همطراز شهرداری کرمان و حتی بالاتر قرار گیرد، شهرداری بم هم. بروات و جوپار و میمند و دارستان، شهرداری و دهیاریها و شوراهایی متفاوت با دیگر مناطق استان داشته باشند. مدیرانی در این مناطق گمارده شوند که مفهوم جهانی بودن منطقهی خود را بهخوبی درک کرده و نسبت به آن احساس مسئولیت جدی داشته و آن را به مردم این مناطق هم منتقل کنند؛ از طریق آموزش و همچنین چشاندن طعم خوش درآمد حاصل از گردشگری. نوشتم در این روستاها و شهرها؛ همایشها و سمینارها و کنگرههای بینالمللی برای شناسایی و شرح اهمیت این آثار و چگونگی برخورد با آن و بهرهمندی از این فرصت برگزار شود و ردیفهای اول صندلیهای سالنهای همایش مردم محلی نشانده شوند.
نمیخواهم بگویم این پیشنهاداتی که دادم فاقد هرگونه خطا بوده و حتما باید اجرایی میشد اما اکنون پرسشم از مسئولین استان کرمان این است: انتهای این فرصتسوزی نسبت به موقعیت جهانی استان کجاست؟ اصلا انتها دارد؟
*تصویر مربوط به ورودی قنات گوهرریز جوپار است.
نظر خود را بنویسید