فردایکرمان ـ سیدمحمدعلی گلابزاده*: در خبرها آمده بود که خانم «آردرن» جوانترین نخست وزیر تاریخ نیوزیلند، پس از گذراندن یک دوره مسئولیت در چهل و سه سالگی اعلام کرده که به دلیل عدم توانایی و خستگی ناشی از این بار مسئولیت، کنارهگیری کرده و آن را به دیگری سپرده است. او که در سختترین شرایط کرونایی با تدبیرهای شایستة خود، موجب شد تا این کشور کمترین میزان مرگ و میر را داشته باشد و رویدادهایی چون تیراندازی به جمعی از مسلمانان این کشور و کشته شدن آنها و همدردی صمیمانة او با بازماندگان، چند حادثه طبیعی و ... را از سر گذرانده، به هنگام عرضة استعفای خود گفت: منصب نخست وزیری بزرگترین افتخار زندگی من بوده، امّا شما نمیتوانید و نباید این مسئولیت را بر عهده بگیرید، مگر اینکه از ظرفیت کاملی برخوردار باشید...
این تفکّر، آدمی را به تجدید نظر در این ضربالمثل معروف وا میدارد که «پشت سر هر مرد موفقی، یک زن موفق وجود دارد»، زیرا زنان بزرگ و نامداری هستند که پیشقراول مردان موفق و پیشاپیش کشوری موفق هستند، از جمله همین بانو، زنی که در سالهای جوانی و ابتدای میانسالی، با دارا بودن قریب شش سال تجربة کاری و حمایت و پشتیبانی همهجانبة مردم سرزمینش، همینکه احساس میکند، از توان و کارایی او کاسته شده است پرچم خود را بالا میبرد و با این استدلال که هستند افرادی توانمندتر از من تا هدایت این کشتی را عهدهدار شوند، استعفا میدهد و همة شهد و شیرینی قدرت را، یکباره، به دست نسیان و فراموشی میسپارد، تا تاریخ نام بزرگش را برای همیشه در پیشانی این کشور نقش بزند.
حالا این اندیشه و تفکر را با عملکرد معاضدالسلطنه ابوالحسن پیرنیا، حاکم کرمان در دهة اول 1300 شمسی مقایسه کنید که لغو حکم استانداری او، در تاریخ کرمان ماندگار شد.
ابوالحسن پیرنیا ( 1248 – 1318) یکبار در سال 1310 شمسی و بار دوم 1314 به حکومت کرمان رسید. استانداری او در این دوره با بسیاری بیماریها و مشکلات ناشی از کهولت سن و روزگار پیری همراه بود، بطوری که یک روز به دلیل فشار خون بالا، روز دیگر به خاطر درد کمر، دفعة بعد به انگیزة درد قلب و ... از حضور در استانداری خودداری میکرد و به این ترتیب همة کارهای شهر مانده و مسئولان و مردم، سرگردان بودند، با این همه آقای پیرنیا، گوشش به حرف هیچکس بدهکار نبود و نمیپذیرفت که دیگر کارآیی لازم برای ادارة دستگاه سیاسی کرمان را ندارد. سرانجام، مسئولین مملکتی به این نتیجه رسیدند که ایشان را احضار و محترمانه از این مسئولیت بر کنارش کنند.
جالب است که شادروان علیاصغر مشّاق، شاعر و معلم خط ـ که نگارنده نیز افتخار شاگردی او را داشتم ـ در مراسم تودیع پیرنیا این بیت را سروده و در حضور جمع ـ البته به عنوان یک شوخی ـ خوانده بود که:
ای خدا بعدِ سرِ پیرنیا کر بیا، کور بیا، پیر نیا!
اینک تفاوت خانم آردرن و مرحوم پیرنیا به خوبی روشن میشود. هم او ماندگار تاریخ کشورش خواهد شد، هم این یکی، ماندگار تاریخ کرمان، امّا « این کجا و آن کجا». نکتة مهم اینکه در مذهب و مکتب خانم نخست وزیرِ خود مستعفی، این دستورالعمل نیامده بود که « من عرف نفسه فقد عرّف ربّه» یعنی کسی که خود را بشناسد خدای خود را شناخته، با اینهمه او با مروری بر سرمایههای جسمی و روحی، دفتر خودشناسی را ورق میزند و میگوید: سیاستمداران هم آدمند و توان و قدرتی دارند، روزی میآیند و روزی که قادر به ادامة کار نبودند، آن را به دیگری میسپارند، برای من الان وقت واگذاری است.
تاریخ بیانگر این واقعیت است که صاحبان قدرت در عرصة ورزش، سیاست، اقتصاد و ... هرگاه که به موقع و با درک وضعیت خود و دریافت موقعیت وابسته به آن، کنار رفته و زمینه را به افرادی توانمندتر سپردهاند، عزت خویش و بالندگی پایگاه مربوط به خود را تضمین کردهاند، کما اینکه عکس موضوع نیز مصداق دارد.
کم نبودند بزرگانی که در این زمینه، تا آنجا پیش رفتند که طعم تلخ شکست را پذیرفتند و گذشتههای افتخارآمیز خود را از دست دادند، نمونهاش سیاستمداری چون ژنرال دوگل، به جای آنکه موفقیتهای بدست آمده در عرصة سیاست فرانسه را درک کند و به هنگام، عرصة سیاست را ترک کند، آن قدر ماند و ماند و ماند، تا اینکه سرانجام با شکست، از این صحنه کنار رفت. برخی بزرگان ورزش را نیز این گونه یافتیم.
و چنین است که شیخ اجل سعدی شیراز فرمود، آنچه نپاید، دلبستگی را نشاید و بزرگ دیگری از همین دیار یادآور شد که:
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود / ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
مهمتر اینکه، اگر تاریخ مسئولیتها از مهد تا لحد ادامه پیدا کند، در اینصورت، اصل جوانگرائی که همگان از آن دفاع میکنند چه میشود؟ / الف
* پژوهشگر تاریخ و رئیس مرکز کرمانشناسی
نظر خود را بنویسید