فردایکرمان ـ دکتر رضا ناصری*: «خیابان جمهوری اسلامی کرمان، بلواری ۹ کیلومتری است که در دوران پهلوی دوم ساخته شده و از جهات گوناگون ویژگیهای یک میراث ارزشمند را دارد. اما مدیریت شهری در دهههای اخیر با انبوهی از مداخلات ناموجه موجب تخریب و تضعیف آن شده است. در 10 سال اخیر هم افکار عمومی کرمانیها از بابت خشکیدگی و قطع درختان این خیابان در رنج است.
قبل از شروع بحث این توضیح لازم است که به جز داوریهای معمارانه و شهرشناختی، هر آنچه از محتوای تخصصهای دیگر در یادداشت درج شده است، جمعبندی و نقلقول از متخصصان و اساتید فاضل حوزههای مربوطه است.
آنچه میراث فاخر خیابان[1] جمهوری را به آشفتگی دچار کرده است، جدا از مابقی مسائل شهر کرمان نیست و همان است که در جایجای شهر انواع نابسامانیها را ایجاد کرده است؛ در واقع درد یکی است اما هر جا خودش را به شکلی نمایان میکند. عمدۀ مسائل کرمان مصائبی خودساخته هستند و شهرداری خودش به مشکلی برای شهر تبدیل شده که مدام باید مراقبش بود تا مبادا در گوشهای مشغول تخریب چیزی باشد.
مشکلات شهر کرمان به طور عمومی حاصل این کجتابیهاست[2]: بحران در مدنیت، فقدان اهلیت، خطای ترکیب، مدیریت انفعالی، پارتیالیزم و بخشینگری، امتناع از درک شهریت، فن سالاری، نووارگی مبتذل، تداوم ستیزی، حذف فرایندهای علمی و شناختی از تصمیمگیریها، تصمیمگیری فرادست مأبانه بر مبنای منویات شخصی، تشخیصگراییِ عرفی، تصمیمات خلقالساعه، فقدان متانت در اولویتبندی، وسوسۀ حل یکبارۀ مسائل، گرایش به فیل هوا کردن، سازهگرایی افراطی، بیتوجهی به راهحلهای نرم و فقدان چشمانداز.
علاوه بر اینها دو مسئلۀ دیگر هم وجود دارد که برای توجه دادن جداگانه و قدری به تفصیل شرح میدهم: یک، در شهرداری کرمان درکی از فرق میان جاده و خیابان، جادۀ دو طرفه و بلوار، زراعت صنعتی و منظر شهری، ساختمان و معماری، سازهها و شهر، فلکه و میدان، فضای باز و فضای شهری، مهندسی ترافیک و رفتار ترافیکی، ناکجا و جا، شهرنشین و شهروند، شهر-سازی و شهر-داری، رئیس ادارۀ شهرداری و شهردار و… وجود ندارد.
دو، کسی در مجموعۀ مدیریت شهری نیست که بداند کرمان «کجا»ست، پس ناگزیر آن را به مانند «هرکجا» اداره میکنند. حاصل ندانمکاری سالیانْ کرمان که همیشه «جایی» بوده است، تبدیل به «ناکجا» شده است. به همین اعتبار شهرداری کرمان امتناع دارد تا بفهمد که خیابان جمهوری کجاست. خیابان جمهوری که به حق «جایی» ست، جایی روشن و متمایز از سایر جاها، انگار کسی آن را به جا نمیآورد. در گفتار روزمره هم وقتی به شخصی برخورد میکنیم و نمیتوانیم او را به خاطر بیاوریم میگوییم ببخشید «بهجا» نیاوردم؛ و تا او را بهجا نیاوریم نمیتوانیم با او رفتاری متناسب و درخور شأن داشته باشیم. ما کرمان را و خیابان جمهوری را به جا نمیآوریم، نمیتوانیم بفهمیم که کجاست و احترام و رفتار در خورش چیست.
بیشتر از یک دهه است که مشغول تفکر، کار و مجادله دربارۀ شهر کرمان هستم و در این میان شاید به کمتر موضوعی به اندازۀ خیابان جمهوری پرداخته باشم. سال ۹۶ یادداشتی مفصل نوشتم که به تازگی دوباره در سایت فردای کرمان بازنشر شد، در چندین جلسۀ رسمی شرکت کردم و به دیدار متخصصان و استادان دانشگاه رشتههای موضوعه مانند معماری، کشاورزی و گیاهپزشکی رفتم. حاصلِ مشورتها و دقتهای فکری تخصصی، جلسات متعدد با شهردار وقت و تصویب دستهای از تصمیمات، قاعدتاً انتظار داشتم که آن چه برای خیابان جمهوری درست است و تا حد زیادی روشن شده بود، به اجرا در آید. اما در کمال ناباوری همه چیز بر روال عادتهای سابق پیش رفت و بدترین سناریوی ممکن در حال تحقق است.
خیابان جمهوری یک میراث معاصر شهری، یک منظر تاریخی شهری[3] و یک اثر فاخر معماری است. در باب ویژگیهای ممتازش پیش از این به تفصیل نوشتهام که از رسانۀ فردای کرمان درخواست دارم لینک دسترسی را به انتهای مطلب اضافه کنند. خیابان جمهوری جز معدود فضاهای شهری معاصر کرمان است که انتخاب اجزا و روابط میان اجزا خردمندی، پختگی و هنرمندی خالقش را عیان میکند. دست بردن در این اجزا رفته رفته به مرگ کلیت منجر میشود، چیزی که بسیار اتفاق افتاده و راه چندانی تا مرگ این میراث ارزشمند نمانده است.
در منظرِ شهری تاریخی باید تغییرات حداقلی و بنا به ضرورتهای غیرقابل چاره باشد. به طور کلی تداوم یک ضرورت برای تمام عرصههای شهر است؛ مدنیت دشمنی به قدرت نووارگی ندارد. فضای سبز و درختان خیابان جمهوری جزیی از حیات و شاخصۀ ممتاز آن هستند، قبلا توضیح دادهام که در انتخابشان چه خردمندی و ظرافتهایی در نظر بوده است. ما حق نداریم این میراث گرانبها را به منظری هرجایی، بیمعنا و بیهویت تبدیل کنیم و روابط میان درختان و سبزینگیها را با کلیت خیابان به هم بریزیم.
تصمیم برای خیابان جمهوری و از جمله تصمیم برای منظر سبز خیابان باید به دیسیپلین معماری[4] واگذار شود. خُرد کردن کلیت خیابان به اجزایش مانند درختان، راه، آسفالت، تقاطع، جدول، پیادهرو، جداره، تیر برق، روشنایی و... و سپردن هر یک به تکنسینی فنی، خیابان را تبدیل به این ناکجایی کرده که شاهدش هستیم. معماری به فراخور از مشاورههای تخصصی برای امور فنی استفاده میکند اما پروژه را به پدیدهای مهندسی تقلیل نمیدهد؛ تاریخ، معنا، سیاق اجتماعی، سویههای هنری، جنبههای میراثی، حسسرزمینی، خاطرات و حس تعلق را از مرکز توجه خارج نمیکند.
در قبال موضوع فضای سبز خیابان جمهوری، موضع شهرداری کرمان از یک طرف بهانههایی مانند تغییر اقلیم، اشتباه بودن کاشتن نارون در کرمان، ذکر عمر مفید پنجاه سال برای نارون، آفت زدگی و امثالهم است و از طرف دیگر به راحتی سخن از جایگزینی درختان نارون با گونهای دیگر میکنند و به شکلی مسئله را طرح میکند که انگار تنها چالش پیشرو انتخاب گونههای گیاهی مناسب جایگزینی است و منظورشان از مناسب هم فقط مقاوم در مقابل شرایط آب و هوایی است. من میپرسم، آیا تغییر اقلیم فقط برای کرمان رخ داده است؟ چرا هیچ شهری به این حد از ورشکستگی فضای سبز نرسیده است؟ نارون اگر گونهای اشتباه است چطور ۵۰ سال به این زیبایی جایجای این شهر را غنا بخشیده است؟ کدام یک از گونههایی که شهرداری در دو دهۀ اخیر در کرمان کاشته، به سرانجام رسیده و توانسته نیمی از قدمت، شادابی و رعنایی نارونها را به شهر بیاورد؟ در هیچ منبع علمی برای درخت نارون عمری ذکر نشده است و عمرش تابع کیفیت نگهداری است.
آفت زدگی اما حقیقت دارد ولی دلایل آن و ناکارامدی و اولویتبندیهای غلطی که آن را ایجاد کرده همواره پنهان میشود. آبیاری با آبی با شوری بسیار بالا، آبی مملو از مواد ضد حیات، دورههای آبیاری طولانی و تنشهای آبی متعدد، هرس غیرعلمی و خارج از فصل، سمپاشی غیراصولی و در موقع نامناسب، آلوده شدن خاک با آب نامناسب و کود دهی ناچیز و غیر کارشناسی، از دلایل ضعیف شدن نارونها و همهگیری آفت بین آنهاست. درختهای نارون حد فاصل میدان آزادی و چهارراه امام جمعه که به تازگی به تیغ سپرده شدند و بهانۀ این یادداشت هستند، جزو سالمترین و شادابترین نارونهای کل خیابان بودند که متاسفانه در جریان عملیات ساختمانی زیرگذر آزادی و در اثر قطع نگهداری و آبیاری به این روز افتادند.
اینکه مدیریت شهری و کارمندانش تصور میکنند ناورنهای کهنسال و آفت زده را میتوان با نهالهای جوان از هر گونهای جایگزین کرد، و این هم از نظر «اقتصاد مهندسی»! درست است و هم راه نهایی مبارزه با آفتی است که به نارونها حمله میکند، حاصل آن کجتابیهایی است که عرض کردم.
تعیین گونههای گیاهی مناسب برای کاشت در فضای شهری کرمان یک موضوع چند وجهی است که معمولاً به موضوعی فنشناختی و مربوط به رشتهی کشاورزی تقلیل داده شده است. در همان زمینه هم راهحل اصولی تأسیس باغ بوتانیکال و انجام تحقیقات طولانی توسط متخصص سطح یک است. اما متأسفانه شهرداری کرمان میخواهد با برگزاری یک جلسۀ دورهمی از استادان و متخصصان و به شکل تعریف خاطره و مشاهدات مسئله را جمع کند. واقعیت این است که در این سالها هر زمان هم متخصصی گذارش به شهرداری کرمان افتاده، به سرعت متوجه شده که این ساختار نه ارادهای برای انجام کار اصولی دارد و نه دستگاه عصبی متناسب با آن را. به همین دلیل راهحلهایی که توصیه شده، در حد و حدود فهمشان از توان این اداره بوده است. مثالش در موضوع همین خیابان کاشت نهالهای جایگزین به جای درختهای نارون بریده شده است که قریب به یک دهه است دارد انجام میشود و به جز بخش کوچکی همگی به شکست کشیده شده است. دلیلش این است که هیچ درختی روی ریشههای زنده یا مردۀ درختی دیگر رشد نمیکند، از طرف دیگر خاک رفیوژ میانی بیش از حد آلوده است و درخت نو پا قادر به رشد نیست. راه حل کاشت و پرورش درخت جدید در این خیابان این است که ریشههای درختهای قطع شده به طور کامل از خاک بیرون کشیده شود، خاکِ آلودۀ رفیوژ تا عمقی مناسب با خاک مساعد پر شود، سپس کاشت اتفاق بیفتد. در مرحلۀ مراقبت هم آبیاری منظم با آب شیرین، کود رسانی و سم دهی مناسب و کافی از ملزومات است. اما به همان دلیلی که عرض کردم، متخصصان از طرح آن سر باز میزدند و همواره به راه حلهای سردستی اکتفا میکردند. تنها زمانی که توانستم به کمک چند استاد فاضل راهحل اساسی را به تأیید شهردار وقت برسانیم، برای یک محدودۀ کوچک ـ بعد از بلوار هوانیروز ـ این عملیات به شکلی که توضیح دادم اتفاق افتاد، اما در مابقی نقاط نهالهایی داریم که هیچگاه از قامت دو سالگی خود فراتر نرفتند و اغلب خشک شدند. راه مطمئنتر البته همواره رجوع به دانایی تاریخی حاصل از سکونت هزاران ساله در این بوم و بر است که با انگهایی مانند کهنه، سنتی، غیر علمی و... از میدان به در شده است.
مخلص کلام اینکه ناورنها خود به خود یا در اثر کهولت، تغییر اقلیم و بهانههایی از این دست به خط پایان نرسیدند؛ بلکه به دلیل ناکارآمدی و اتلاف تمام منابع شهر در غیرهمسطح سازی یا پروژههایی مانند کرمان موزۀ توسعه یا صد هفته صد افتتاح، عملاً فضای سبز کرمان به حال خود رها شده است. یکی از مدیران مرتبط با فضای سبز شهرداری کرمان که اتفاقی در فصل کوددهی در پارک کوهستانی مشهد بوده، میگفت نصف کودی را که مشهدیها برای یک پارک استفاده میکنند ما برای کل شهر به کار نمیگیریم!
سوالی که باقی میماند این است که با فضای سبز رفیوژ میانی نسبتاً عریض خیابان، حالا و در شرایط پیشآمده، چه باید کرد؟ پاسخ این است: باید با اصلاح روشها و تخصیص منابع لازم از درختهای باقیمانده نگهداری کرد تا وارد روند بازپروری شوند. استفاده از هرس سنگین و سربرداری اصولی میتواند برای گروهی از درختان مورد استفاده قرار بگیرد و تا آخرین روز ممکن باید درختهای موجود نگهداری شوند. هر جا که نارونی یا ردیفی از نارونها قطع شده است، همانطور که توضیح دادم باید ریشهها خارج، خاک تعویض و دقیق سرجای درختان قبلی کاشت نهال انجام شود.
فرزانهای که این خیابان را طراحی کرده است، با ترکیب یک گونۀ درخت همیشه سبز و یک گونهی خزان دار، باعث شده تا همواره خیابان از سبزینگی جان بگیرد و توأمان شهروندان زیباییهای تغییر فصل را شاهد باشند. گونهای انتخاب شده که پاییزی رنگی و زیبا داشته باشد. جداکنندۀ میانی خیابان هم عرض ابعاد درخت نارون چتری در دوران بلوغ در نظر گرفته شده است، که اگر این عرض کمتر بود، سقف اتوبوسها و کامیونتها به شاخهها برخورد میکرد و اگر در این عرض زیاد گونۀ دیگری کشت میشد، تناسبات تا این اندازه دلبری نمیکرد. درخت نارون در پیوند با پیشینۀ درختِ شهری در کرمان و از همان جنس و از همان پالت رنگ و از همان حس و حال انتخاب شده است. گونهای است که انگار از ابتدا با این شهر همراه بوده است و چیزی تحمیلی و یا وصلهای بر شهر نیست. ابعاد برگها و بافت کلی نارون، تناسب ممتازی با مقیاسی دارد که معمار قصد داشته به خیابان بدهد. خیابان جمهوری یک میراث زنده و اصیل شهریست و باید با وسواس محافظت شود. البته از آخرین دستاوردهای علمی مانند اصلاحنژاد میتوان برای افزایش مقاومت نهالهای جایگزین استفاده کرد.
باید از کاشت هر نوع گونهی گیاهی دیگر در کنار یا بین ردیف نارونها خودداری شود تا منظر خیابان اصالتش را حفظ کند و به منظری هرجایی تبدیل نشود: همان خیابان جمهوری باقی بماند».
*معمار و مدرس دانشگاه
***برای مطالعۀ یادداشت پیشین رضا ناصری با عنوان: آفت نارونها فنسالاری است! اینجا را کلیک کنید.
[1]. استفاده از مفهوم خیابان به جای بلوار در این یادداشت تعمدی است.
[2] .یکایک موارد به دقت انتخاب و نگارش شده است.
[3]. The Historic Urban Landscape (HUL)
[4]. Urban landscape architecture
نظر خود را بنویسید