فردایکرمان ـ گروه جامعه: یک ماه پس از قطع شتابان نارونهای بلوار جمهوری شهر کرمان توسط شهرداری، مخالفتها با این اقدام ادامه دارد.
در تازهترین مورد، دکتر رضا ناصری ـ معمار و مدرس دانشگاه در یادداشتی با عنوان «بگذارید خیابان جمهوری، خیابان جمهوری بماند» با نقد عملکرد شهرداری و تاکید بر اینکه تصمیم برای خیابان جمهوری و از جمله تصمیم برای منظر سبز خیابان باید به دیسیپلین معماری واگذار شود، اعلام کرد: «فضای سبز و درختان خیابان جمهوری جزیی از حیات و شاخصۀ ممتاز آن هستند و ما حق نداریم این میراث گرانبها را به منظری هرجایی، بیمعنا و بیهویت تبدیل کنیم و روابط میان درختان و سبزینگیها را با کلیت خیابان به هم بریزیم».
وی در این یادداشت، اشارهای به یادداشت دیگری داشت که پیش از این، در هفتهنامه استقامت منتشر شده است. متن کامل آن را که در آذرماه سال 96 نوشته شد، در ادامه میخوانید.
1. بلوار جمهوری اسلامی به جز نقشهای شهری ویژهای که در سازمان فضایی شهر کرمان پیدا کرده دارای ویژگیهای کالبدی ممتازی است و آدرس معماری فهیم را میدهد که خالق آن است. خیابان جمهوری به دلایل فنی نیازمند عرضی زیاد بوده و معمار به کمک سه ردیف درخت این عرض را که پهنهای خالی و دلهرهآور بوده به بخشهایی با مقیاس انسانیتر تقسیم کرده است. ترکیب یک گونۀ درخت همیشه سبز و یک گونۀ خزاندار، باعث شده تا همواره خیابان از سبزینگی جان بگیرد و توأمان شهروندان زیباییهای تغییر فصل را در آن شاهد باشند. گونهای را انتخاب کرده که پاییزی رنگی و زیبا داشته باشد. جداکنندۀ میانی خیابان را هم عرض ابعاد درخت نارون چتری انتخابیاش، در دوران بلوغ، در نظر گرفته. اگر این عرض کمتر بود، سقف اتوبوسها و کامیونتها به شاخهها برخورد میکرد و اگر در این عرض زیاد گونۀ دیگری با فرم دیگری کشت میشد، عدم تناسب مانع میشد تا خیابان اینگونه دلبری کند. از تناسب ایجاد شده میان عرض معبر خیابان جمهوری و ارتفاع کاجهای دو سمتش، حد مشخصی از انتظام و تقیّد به سرعت در عابران ایجاد میشود. درخت کاج و نارون بلوار به درستی در پیوند با پیشینۀ درخت شهری در کرمان و از همان جنس و از همان پالت رنگ و از همان حس و حال انتخاب شده است. گونههایی هستند که انگار (عرض کردم انگار) از ابتدا با این شهر همراه بودهاند و چیزی تحمیلی و یا وصلهای بر شهر نیستند. ابعاد برگها و بافت کلی درختان انتخابی، تناسب ممتازی با مقیاسی دارد که معمار قصد داشته به خیابان جمهوری بدهد. دیوارهای آجری زیبا و معمارانۀ فخر و مدین را هم برای حصارکشی ادارات و موسسات، معماری کرده است و با وجود اینکه از آجر ماشینی ساخته شدهاند، در پیوستاری قابل قبول با پیشینۀ معماری و رنگ بندی کرمان است. معمار فهیم خیابان جمهوری برای روشنایی معبر هم پایه چراغی مناسب انتخاب کرده بود که منبع نور را از چتر درختان بیرون بیاورد و معبر را روشن کند. در حالی که حتما گوشۀ چشم امیدی هم به تأثیر این چراغها بر عمق نمایی خیابان داشته است.
بلوار جمهوری کرمان شاید هنوز ویژگیهای یک میراث ملی را نداشته باشد، اما جزیی از میراث معاصر شهر کرمان است. ما هم باید به مانند تهران و اصفهان در کنار فهرستهای آثار ثبتی ملی، فهرستی برای ثبت آثار با ارزش محلی ایجاد کنیم و برای حفظ ارزشهای نمادین شهرمان بیشتر بکوشیم. بلوار جمهوری چند اثر شاخص هم در طول طویل خود دارد که از جملۀ آنها ساختمان دانشگاه امام حسین، ساختمان بیمه، مهمانسرای جهانگردی، هتل پارس، دانشکده فنی و ساختمان سازمان میراث فرهنگی است.
2. سوال اساسی این است: آیا این همه را یک مهندس ترافیک یا یک مهندس عمران یا یک مهندس کشاورزی میتوانست ایجاد کند؟ پس چرا در نگهداری و تصمیم برای آیندۀ این خیابان فقط مهندسان اعمال نظر میکنند؟
درخت شهری و فضای سبز شهری مسئلهای فرهنگی و در دایرۀ اعمال نظر متخصصان معماری و شهرسازی است که توسط اصطلاحات علمی مانند معماری منظر شهری تشریح و بازشناسی میشود.
معماران به فراخور صورت مسئله، از مشاورۀ سایر متخصصان استفاده میکنند. مثلاً در طراحی بیمارستان پزشکان را طرف مشورت قرار میدهند، اما این بدان معنی نیست که طراحی بیمارستانها را به پزشکان بسپارند. درخت شهری یا هر گیاه شهری یکی از چند عنصری است که در ترکیب با عناصر دیگر توسط معماران برای سامان دهی و خلق فضا به کار گرفته میشود. مسئلۀ درخت و گیاه شهری اصلاً موضوع زراعت و باغبانی نیست و نمیتوان آن را به تنهایی با مبانی علمی و اقتصاد مهندسی سنجید و به مهندسان کشاورزی سپرد.
در موضوع ساماندهی به محیط مصنوع یعنی معماری (چه طراحی داخلی یک اتاق باشد یا برنامهریزی یک پهنۀ شهری) مهندسان و تکنسینها، ابزار دست معماران، و جامعهشناسان، روانشناسان و اقتصاد دانان محل مشورت معماران هستند، اما نهایتاً کسی که میتواند همۀ اینها را اهم و مهم کند و در شکل کالبدی فیزیکی محقق کند، معمار است. تنها به این دلیل که ساختمان، یک کولر آبی هم دارد، کلیت کار را به مهندس تأسیسات واگذار نمیکنند.
3. مسئلۀ شهرسازی، موضوعی موبوط به ساخت و ساز و مهندسی عمران نیست، مسئلۀ اقتصاد شهری، موضوع سوداگری و سود بیشتر و بیشتر نیست، مسئلۀ منظر شهری، موضوع طراحی گرافیک و بزک دوزک و زرق و برق نیست. مسئلۀ درخت و گیاه شهری، موضوع زراعت و باغبانی و مهندسی کشاورزی نیست. اینها همه روی هم بخش مهمی از فرهنگ جامعۀ امروز ما، بخش مهمی از هستی اجتماعی ما و بخش مهمی از هویت ما هستند که به جای اندیشورزان فرهنگ و معماری به دست مهندسان و فن سالاران و مشاطهها سپرده شده است. متاسفانه وظایف حوزۀ معماری که ساحتی کاملا مستقل با ادبیات، دستگاه معنایی و زیباییشناسی منحصر به خودش است، به چند تکه تقسیم کرده، بخشی را به نقاشان و گرافیستها، بخشی را به مهندسان سازه، بخشی را به مهندسان کشاورزی، بخشی را به فن سالاری ترافیک و مابقی را هم به سوداگران سپردهایم. جدیداً هم که به کلی از بیاهمیتی کالبد و فیزیک شهر سخن گفته میشود!
تخطئه و تخریب یک حوزۀ تخصصی تنها به زیان حرفهمندان آن حوزه تمام نخواهد شد بلکه دودش به چشم همۀ جامعه خواهد رفت.
4. درختان شهری بخش مهمی از هویت یک شهر و بخش مهمی از «حس سرزمینی» هر بومی هستند. نخل در کرمان به بیننده آدرس غلط میدهد، آدرس سرزمینی گرم و شرجی را میدهد، در حالی که کرمان نیست. گیاهان مردابی آدرس غلط میدهند و حس سرزمینی کرمان را مخدوش میکنند. کاشت بسیاری از گونههای درخت و درختچۀ فانتزی و بیش از حد تزیینی فرقی با ساختمانهایی با نماهای آلومینیوم قرمز و زرد ندارد، و مناسب کهن بومی مانند کرمان نیست. سپردن سرنوشت پدیداری فرهنگی به نام شهر به دست کسانی که از این جنس نبودند، باعث شد درختان اصیل این شهر که در هر منظر تاریخی به زیبایی تام با معماری خاکی و آسمان کبود کرمان ترکیب شدهاند، زشت انگاری شوند و با تفکراتی سخیف، قبرستانی و افسردگی زا خوانده شوند و با گونههایی بیدرکجا جایگزین شوند. از طرف دیگر حاکمیت سلیقۀ سطح پایین و غیرشهری، مانع از آن شد تا گونههای گیاهی مناسب که تداوم و تداعیکنندۀ همان نسبتهای تاریخی میان درخت و معماری باشند، به کرمان راه بیابند. ما امروز شاهد یک آشفتگی و عدم کارایی در شهر کرمان هستیم که بخشی هم به خاطر ترکیب و وضعیت عجیبی است که فضای سبز پیدا کرده است. انحلال سازمان پارکها و ادغامش در سازمان سیما و منظر شهری که در دستور کار وزارت کشور و البته شورای اسلامی شهر کرمان قرار گرفته است، میتواند بخشی از راه حل باشد. به شرطی که دوباره پستهای تخصصی به تخصصها و آدمهای اشتباه واگذار نشود.
5. یکی از مهمترین موضوعات در رابطه با شهریت یک شهر، مفهوم «ماندگاری فضا» ست. به طور ساده فضاهای شهر باید ماندگار باشد، یعنی هم از ابتدا به نیت باقی ماندن برای دهها و صدها سال ایجاد بشود و هم در ادامه مدام دست خوش تغییرات کلی نشود، تا از این طریق بتوانند رفته رفته با عواطف و خاطرات شهروندان پیوند بگیرند و در شکل دهی به هویت و معنابخشی به جامعه نقش ایفا کنند. به همین دلیل دهها سال است حتی صدای زنگ درب خانهها را در ادینبورگ ثابت نگه داشتهاند یا اتوبوسها و کیوسکهای تلفن لندن دههها قرمزند و رنگ عوض نمیکنند. این مسئله به قدری اهمیت دارد که ما را وادار کند خانهشهر را حتی با هزینههایی بیشتر مرمت کنیم تا بنایی نو بسازیم و نارونها را با سختی و هزینۀ بیشتر نگه داریم تا با نهال نو جایگزین کنیم.
6. قطع نارونها و آشفتگی فضای سبز بلوار جمهوری اسلامی و حتی شهر کرمان تنها حاصل دلایلی مانند کم آبی و آفت و تغییر اقلیم نیست، بلکه مؤثرتر از همه حاصل در هم ریختگی مدیریت شهری کرمان است. حاصل تقلیل پدیدههایی عموماً چند وجهی و فرهنگی به یک سری موضوعات فن شناختی تک ساحتی. حاصل عدم توانایی یا عمد در جابه جا کردن اولویتهای شهر. مدعای کمآبی را با ساخت دریاچۀ مصنوعی یا کاشت کمربند سبز یا فروش آب تفصیه فاضلاب کرمان به صنایع فولاد و مدعای کم پولی را با چراغ گسترانی به اسم نورپردازی در پای همین درختها مقایسه کنید.
7. فقط نارونهای کهنسال، آفتزده و رنجور نیستند، درختان نخل تزیینی، توتهای سه چهار ساله، زیتون تلخهای جدید کاشته شده، توتهای پا کوتاه و... در بسیاری نقاط وضعیتی به مراتب بدتر دارند.
8. با بریده شدن نارونها و دلایل اقامه شده، یاد تخریب خانهشهر و ادبیات مدافعان آن افتادم. در هر دو موضوع مهندسان زیاد سخن گفتند. گفته شد عمر اقتصادی نارونها به پایان رسیده، همین را در مورد خانهشهر هم میگفتند که هزینۀ مرمت بسیار بیشتر از ساخت بنایی جدید است. مدافعان تخریب خانهشهر وعدۀ خانهشهری مدرن، بزرگ، ایمن، باشکوه و نوساز میدادند، قطع کنندگان نارونها هم وعدۀ درختانی جوان و سرسبز و نو و نوار را میدهند. مدیران مصمم در تخریب خانهشهر خود را دارای شهامت انجام کار و حاضر به هزینه دادن در مقابل فشار رسانهها و افکار عمومی معرفی میکردند، قطع کنندگان نارونها هم همین حرفها را زدند!
9. دیوارهای زیبای فخر و مدینش را یکی یکی تخریب و با زشتی جایگزین کردیم، پایه چراغهای متناسب و کارآمدش را بریدیم و به جایش پایه چراغهای صورتی و بنفش با طرحی مهدکودکی جایگزین کردیم که منبع نور را لابهلای درختان کاج گرفتار کرد و به جای نورپردازی تنها توانست خیابان را سایهپردازی کند. کاجهای جلوی ساندویچیمان را قطع کردیم، هر جا که شد، ریتم کاجها را با کاشت گونههای درخت دیگر قطع کردهایم. بین نارونها توت کاشتیم! بین کاجها خرزهره کاشتیم که سمی است و برای کودکان خطرناک و برهم زنندۀ معماری خیابان. دو طرف نارونها تا جایی که توانستیم گیاه مردابی کاشتیم و گلدانهای زشت گذاشتیم. گیاهان مردابی حساسیت زایی که اساساً آفریده نشدهاند تا در یک محیط خشک پرزهایشان پرواز کند و آلرژی دستگاه تنفسی ایجاد کند. چسبیده به سردر زیبای دانشکده فنی، به تقلید از پارکهای ساحلی سنگ چینهای کاردستی درست کردیم و معماری بلوار را در هم ریختیم.
10. در بلوار جمهوری اسلامی ارزش نمادین زیادی جمع شده است. باید برای حفظ این ارزش و ورزیدنش بکوشیم. دیوارهای فخر و مدینش را حفظ کنیم و در جاهای تخریب شده برگردانیم. با پلسازی و تبلیغات محیطی بیرویه از قبیل سطل ماست و فلان با آبرویش بازی نکنیم. بناهای ارزشمند مجاورش را مرمت و حفظ کنیم. پیاده روهایش را معماری و روشن و مملو از شهروندان کنیم. از کاشت متنوع و بدون طراحی گونههای گیاهی، گذاشتن گلدان و به طور کلی دستکاری در معماریش پرهیز کنیم. نارونها و کاجهای سالم را به دقت مراقبت کنیم و با روشهای علمی و با هزینۀ مکفی در استمرار حیاطشان بکوشیم. نارونهایی که هیچ راه دیگری ندارند و به پایان خط رسیدهاند، به آرامی، چند عدد چند عدد، با نهالهای نارون از همین جنس و گونه ـ که البته شاید به روشهای علمی و اصلاحات ژنتیکی مقاومتتر هم باشند ـ جایگزین کنیم، آن هم به گونهای که حیات اجتماعی و نقش شهری بلوار برای چند نسل قطع نشود و قبل از انجام همۀ اینها مفصل با کارشناسان و مردم صحبت کنیم و آنها را همراه و همدل کنیم».
*برای مطالعۀ متن کامل یادداشت «بگذارید خیابان جمهوری، خیابان جمهوری بماند» اینجا را کلیک کنید. / الف
نظر خود را بنویسید