فردایکرمان ـ دکتر رضا ریاحیان*: «پس از انتشار خبری مبنی بر ثبت ملی فالوده یزدی در فهرست آثار ملی، موجی از اعتراض در بین اهالی کرمان ایجاد شد که با وجود ثبت فن و هنر تهیۀ فالوده کرمانی در سال 1395 چه ضرورتی دارد که این فن تهیۀ فالوده، امسال دوباره به اسم استان یزد نیز ثبت شود؟ برخی نیز میپرسیدند: چرا کرمانیها آن را زودتر ثبت نکردهاند؟ کارشناسان و مسئولین میراث فرهنگی کرمان را به باد انتقاد گرفتند و این موضوع به رسانههای رسمی نیز کشیده شد. به هر حال، اینکه مردمان هر استان از جمله کرمان به میراث ملموس و ناملموس خود اهمیت میدهند و در بعضی مواقع روی آن تعصب دارند در جای خود ستودنی است. ولی این نکته را نباید فراموش کرد که شرایط و ضوابط حفاظت، پاسداشت و احیاء میراث ملموس و ناملموس در کل جهان بر پایۀ سیاستگذاری کلان صورت گرفته و کشورهای عضو سازمانهای تاریخی فرهنگی از جمله یونسکو و کنوانسیونهای مرتبط به آن میبایست براساس همان اهداف تعیین شده با توجه به شرایط اقلیمی و قوانین موجود کشور خود عمل کنند. در یاداشتی مختصر به بررسی این موضوع میپردازم تا به فهمی روشن در خصوص شرایط و ضوابط ارزشهای میراث ملموس و ناملموس به منظور ثبت در فهرست آثار ملی و جهانی دست یابیم.
در نگاه کلی و برپایۀ ضوابط و مقررات کنوانسیون آثار تاریخی فرهنگی به دو گروه میراث ملموس (ابنیه، تپه، محوطه، بافت شهری و روستایی، آثار منقول) و ناملموس (آداب و رسوم، سنتها، باورها ، فرهنگ شفاهی، زبان و گویش و فن هنر تهیه و ساخت غذا و ابزار) دستهبندی میشوند و در این میان نیز آثار میراث ملموس نیز به دو زیرگروه منقول (اشیاء تاریخی فرهنگی) و غیرمنقول (بنا، تپه و محوطه) تقسیم میشوند. با این وجود شرایط حفاظت، پاسداشت و احیاء هر گروه از این آثار میراثی نسبت به یکدیگر متفاوت است به طوری که شاخص اصلی ثبت آثار میراث ملموس در فهرست جهانی منحصر بهفرد بودن آن در میان دیگر آثار جهان است که نشانشگر خلاقیت و بلوغ گروهی از مردم در تاریخ و تمدن دنیا است؛ به عنوان مثال ارگ بم، تخت جمشید، میدان نقشجهان اصفهان و غیره از آثار منحصر بهفرد در جهان هستند و هیچ مانندی ندارند. طبق ضوابط کشور ایران نیز هریک از آثار ملموس که تاریخ آن تا دوران زندیه باشد، شرایط ثبت در آثار ملی را دارند و آثار بعد از آن تاریخ میبایست شان ملی داشته باشند.
شاخص اصلی ثبت آثار ناملموس در فهرست جهانی اما، علاوه بر پویایی، فراگیر بودن در محدودۀ جغرافیایی نیز هست، به عبارتی هرچه یک سنت و آداب و رسوم در سرزمینهای مختلف با فرهنگهای مختلف در حال اجرا باشد شرایط مناسبی برای ثبت در فهرست جهانی را دارد که دلیل اصلی آن منسوخ نشدن آن میراث ناملموس است.
به عنوان مثال، احتمال اینکه آیین باستانی نوروز که در میان حدود 12 کشور فارسی زبان در حال اجرا است منسوخ شود کم است چرا که اقوام مختلفی در محدودۀ جغرافیایی متعددی درحال حفاظت، پاسداشت و احیاء آن هستند.
به هر حال، طبق ضوابط و مقررات کنوانسیونهای جهانی، منحصر بهفرد بودن آثار ملموس و پویایی و فراگیر بودن آثار ناملموس شاخص مهم در حفاظت، پاسداشت و احیاء محسوب میشود.
بر پایۀ توضیحات داده شده، نحوۀ مواجهه با آثار ملموس و ناملموس هر کشور از جمله ایران ابتدا میبایست در چارچوب کلی سیاستگذاریها و اهداف کنوانسیونهای جهانی صورت گیرد و سپس بر اساس ساختار اقلیمی کشور خود دستورالعمل مشخصی در خصوص ثبت آثار در فهرست ملی به منظور حفاظت، پاسداشت و احیاء تدوین کند.
آنچه از شواهد موجود استنتاج میشود نحوۀ مواجهۀ متولیان امر در ثبت آثار ملی از جمله میراث ناملموس کمی دچار نقص بوده و هنوز یک همگرایی بین صاحبنظران وجود ندارد که هر از گاهی ثبت یک اثر ناملموس مشابه در فهرست آثار ملی توسط یک محدودۀ جغرافیایی اعتراض دیگر مناطق را به دنبال دارد.
با بررسی صورت گرفته می توان اظهار داشت که کلیت و ساختار میراث ناملموس در کشور ایران یکی بوده و به دلیل تفاوت اقلیم و شیوۀ زندگی کمی در نحوه اجرا با هم متفاوت هستند. به عنوان مثال مراسم علم گردانی، چهل منبران، نخل گردانی، پخت نان و غذا، جشن و عروسی در تمامی مناطق ایران به یک شکل برگزار میشود و فقط در جزئیات تفاوتهایی وجود دارد. فن و تهیۀ نوشیدنیهای مخصوص تابستان که از جمله آنها میتوان به فالوده اشاره کرد نیز در اکثر نقاط ایران از قبیل کرمان، یزد و شیراز با یک شیوه است، به عبارتی مواد اصلی تهیۀ آن نشاسته است. همچنین هدف از تهیۀ آن نیز در تمامی مناطق برای بازیابی و محافظت سیستم بدن انسان در مقابل گرما است. تفاوت آنها در شکل ظاهری محصول نهایی است به طوری که فالوده شیرازی به صورت تکههای منجمدشدۀ نشاسته نمایان است اما فالوده کرمانی و یزدی به شکل نشاسته نیمهسخت مشهود است.
همچنین، در هر منطقه با توجه به ذائقۀ مردم محلی آن افزودنی به آن اضافه میشود. به طور مثال در یزد بیشتر گلاب و در کرمان بیشتر عرق نعناع اضافه میشود.
بنابراین، میتوان گفت یک فن و هنر تهیۀ فالودۀ ایرانی وجود دارد که دارای گونۀ کرمانی، یزدی و شیرازی است که بر پایه ضوابط جهانی برای پاسداشت و احیاء آن بهتر بود دیگر مناطق ایران نیز با توجه به اقلیم و شیوه زندگی خود این فالوده را تهیه کنند و به عبارتی، پویا و فراگیر باشد تا زمینۀ مناسبی برای ثبت در آثار جهانی را داشته باشد.
در پایان میتوان گفت اینکه گونههای مختلف از آثار ناملموس که در اکثر نقاط ایران با شکلهای ظاهری متفاوت وجود دارد یک مزیت و فرصت است. با ایجاد فضای تعصبهای محلی و اظهار نظرهای غیرکارشناسی ضررهای جبرانناپذیری به پاسداشت آثار ناملموس کشور وارد میشود. برای جلوگیری از این اتفاقات ضروری است دستورالعمل جدیدی با توجه شرایط روز جامعه توسط متولیان امر تدوین شود. تا از این به بعد شاهد اعتراضات و برخی اظهارنظرهای غیرکارشناسی نشویم و با همکاری و همدلی برای حفظ و پاسداشت میراث ناملموس کشور ایران تلاش کنیم. به امید روزهای خوب برای ایران فرهنگی یکپارچه».
*پژوهشگر و باستانشناس
نظر خود را بنویسید