فردایکرمان – محسن جلالپور: همایون صنعتیزاده یکی از آدمهای نازنین زمانۀ ماست. مردی که تخصصاش «گل» بود و کسبوکارش «گلاب».
۱۲ سال پیش در نخستین روزهای شهریورماه، خبری بد همچون آفت به «لالهزار» زد و جان از همایون گرفت. از آن روز تا امروز، گلاب لالهزار بوی غم میدهد. بوی تنهایی سرزمینی که باغبانش را از دست داده است.
همایون از پدر و مادری کرمانی در تهران زاده شد. 84 سال پر فراز و نشیب زندگی کرد و از خود یادگارهایی گرانبها به جا گذاشت. انتشارات فرانکلین، شرکت افست، چاپخانه ۲۵ شهریور، سازمان کتابهای جیبی، کاغذسازی پارس، کشت مروارید کیش و در نهایت گلاب زهرا، میراث ارزشمند او برای جامعۀ ایران هستند.
نمیدانم چه بر سر این تمدن ارزشمند آمده، اما بوی خوب گلاب زهرایش هنوز در کوه و دشت لالهزار کرمان میپیچد و باد در بوتههای گل محمدی نمیپیچد، مگر اینکه یاد همایون کند.
برای من، سرتاسر زندگی همایون صنعتیزاده درس و مشق و معرفت است. افسوس، زمانی که زنده بود، کمتر مجال بوییدن خاطرات و تجربۀ گرانقدرش را داشتم.
از میان دهها یاد و یادگاری او، کارخانۀ گلابگیریاش هنوز بوی زندگی میدهد. به برکت کارآفرینیاش، هیچکس در لالهزار بیکار نیست. اینجا مردم گل میکارند و عطر درو میکنند. چه کسبوکاری از این بهتر؟
روزی که همایون در اندیشهاش گل میکاشت، دوست و آشنا سرزنشاش میکردند که گل، بدعاقبت است. میپژمرد یا باد با خود میبرد. آنروزها در منطقۀ لالهزار، گل محمدی یافت نمیشد، اما بعد از آنکه گلهای اندیشۀ همایون شکفت، لالهزار، گلزار شد.
آنجا تا چشم کار میکند، باغ گل محمدی میبینی و بوی گلاب استنشاق میکنی. کارگاههای دیگری هم کنار گلاب زهرا دایر شده تا هیچکس از میراث همایون بیبهره نماند.
همایون، همسری داشت که تاج سرش بود. «شهیندخت سرلتی» بیش از سه دهه بر کارگاه گلابگیری صنعتیزاده مدیریت کرد و چرخش را چرخاند. چرخ روزگار اما او را پنج سال زودتر از همایون به دیار باقی فرستاد.
اگر اهل صفایید و بوی خوش دگرگونتان میکند، به لالهزار کرمان سفر کنید. لالهزار نه تنها شاهکاری در طبیعت ایران است که بوی همایون و شهیندخت را هم میدهد. جهان اگرچه بدون بعضی آدمها ظاهر خوبی ندارد، اما باد، بوی خوب بعضیها را در لالهزار زنده نگه داشته است.
*منبع: صفحه شخصی در تلگرام
نظر خود را بنویسید