فردایکرمان - اسما پورزنگیآبادی: تیرماه امسال خبر راهاندازی کتابفروشی «راوی» توسط مجتبی جباری در تهران خیلیها را به وجد آورد چرا که در کشور ما ورود یک شخصیت مشهور فوتبالی به حوزۀ کتاب و فرهنگ اتفاقی نادر بهحساب میآید! برای ما کرمانیها اما این اتفاق، عجیب و غیرمنتظره نبود چون پیش از این، ورود فعالان حوزههایی به جز فرهنگ و هنر به این بخش را دیده بودیم. نمیخوام امر بر خواننده القا شود که افراد زیادی این چنین کردهاند بنابراین میگویم که «فعالان» عنوان چندان درست و دقیقی نیست چون تعداد این افراد اندک است و حالا که دارم این یادداشت را مینویسم هرچه ذهنم را میکاوم، جز آقایان مهدی ایرانیکرمانی و محسن جلالپور کسی بهخاطرم نمیآید!
مهندس جلالپور را در کرمان و در ایران بیشتر بهعنوان یک بازرگان و فعال و کارشناس اقتصادی میشناسند. بهواسطۀ محتواهایی که بهطور منظم در صفحات شخصی خود در اینستاگرام و تلگرام منتشر میکند و با ارتباطات رسانهای خوبش، او را یک فعال اقتصادیِ اهل رسانه هم معرفی میکنند اما جلالپور با پشتیبانی از تولید و نشر سه جلد کتاب با نام «رواق زبرجد» و یک جلد کتاب با نام «کرمان در نگارخانۀ تاریخ» نشان داد که دغدغههایش به شکل معناداری فراتر از اقتصاد است. برای کسانی که این کتابها را نمیشناسند بگویم که در رواق زبرجدِ اول زندگینامه و شرحی از کوششها و کامرواییها و ناکامیهایی که «تلاشگران پیشرفت کرمان» طی یک قرنِ منتهی به سال 1400 خورشیدی از سر گذراندند و در رواق زبرجدِ دوم «پویندگان فرهنگوهنر کرمان» و در رواق زبرجدِ سوم «جویندگان علم، مبشران امید» معرفی شدهاند و البته، در هر سه جلد این کتاب جای زندگینامه و راهی که خودِ جلالپور پیموده خالی است. در این سه جلد کتاب ما با نسلی از هماستانیهای خود آشنا میشویم که در بالیدن این سرزمین سهم دارند؛ کسانی که پیش از این، بسیاری از طیفهای اجتماعی کرمان حتی نامی از آنها نشنیده بودند.
ارزش کاری که جلالپور انجام داده تنها به ورود یک فعال اقتصادی به حوزۀ کتاب و یادآوری مبشران امید و تلاشگران و پویندگان پیشرفت و فرهنگ کرمان نیست بلکه زمان و زمانهای که او چنین کرده نیز احترام و قدردانی نسبت به آنچه که انجام داده را صدچندان میکند؛ جلالپور در شرایطی دست به این کار زد که همچون دیگر فعالان صنعت پسته کرمان برای حفظ این میراث ارزشمند کشاورزی و محصول صادراتی ارزآور و اشتغال متکی به آن و کسبوکاری که پیرامون آن راهاندازی کردهاند هزار خون دل میخورد، با این وجود، در همین گرداب گرفتاریها آمده از جیبش هزینه کرده، وقت گذاشته و سه کتاب با بیش از ۱۲۰۰ صفحه تولید و به کتابخانۀ بسیاری از ما افزوده است. کتابهایی که کار گردآوری و پژوهش دو جلد را دکتر محمدمهدی ملکقاسمی و یک جلد آن را مجید نیکپور انجام داده است.
من فکر میکنم همۀ کسانی که در جغرافیایی چون کرمان در تلاشند تا خدمتی به جهان پیرامون خود داشته باشند اما شوربختانه در اغلب مواقع، از همان ابتدای کار، به واسطۀ کلی عوامل فرهنگی و اجتماعی و سیاسی و غیره، دلسردی و نومیدی بر روح و روانشان سایه میافکند لازم است این کتابها را در کتابخانهشان داشته باشند تا هر زمان خواستند دست از کوشش بردارند، پای صحبت این بزرگان بنشینند و به خاطر بیاورند که «بر این پیکان هستیسوز سامانساز، پری از جان بباید تا فرو ننشیند از پرواز» و جان و امید دوباره بگیرند.
کتاب نخست این مجموعه در سال 1400 منتشر شد و مهرماه امسال طی مراسمی از سه جلد این کتابها رونمایی شد.
هماکنون که در آستانۀ سال نو هستیم میخواهم ضمن یادآوری قدرشناسانه از آنچه که جلالپور و همراهانش انجام دادهاند، دو پیشنهاد را مطرح کنم؛ یکی اینکه از آقای جلالپور طلب کنم تا از این فعالیت خود دست برندارد و در کتابی هم دشواریها و شیرینیها و تجربههایی که خود ایشان در زندگی حرفهای و شغلیشان داشته و دارد بگوید و دوم اینکه دیگر افرادی که در حوزۀ اقتصاد فعال هستند از آنچه که جلالپور انجام داده الگو بگیرند و به کمک فرهنگ و هنر بیایند. نیاز نیست همه دربارۀ افراد موثر در تاریخ کرمان کتاب بنویسند. این اندازه میدانم که گاهی حمایت از یک هنرمند جوان که در یک رشته حرفی برای گفتن دارد اما پشتوپناهی ندارد یا حمایت از راهاندازی مثلا یک پلاتوی تئاتر، پشتیبانی از یک گروه هنری برای تولید یک اثر فاخر و تاثیرگذار، کمک به بقای کوششهای یک رسانۀ معتبر حتی اگر بنگاهی کوچک باشد، یاری رساندن به روشن ماندن چراغ یک کتابفروشی که بود و نبودش بر زندگی بسیاری از افراد تاثیرگذار است یا حمایت از احیای یک بنای کهنسال که برگی از تاریخ فرهنگ ما را در خود دارد و کارهایی مشابه اینها میتواند شعلۀ امید را در دل کسانی چون من و امثال من که کم هم نیستند زنده نگاه بدارد. یادکرد این اقدامات و تذکار پاسداشتی که نسبت به چنین کوششهای وجود دارد میتواند همواره موضوعی برای نوشتن و اندیشیدن باشد.
*منتشر شده در هفتهنامه استقامت / شماره 844
نظر خود را بنویسید