گروه فرهنگوهنر – جواد مجابی که حالا در حال سپری کردن ایام هشتاد سالگیِ خود است در مراسم جشن امضاء یکی از کتابهای خود(گفتن در عین نگفتن)، در کرمان، خلاصهای از تحولات ادبیات صد سالهی ایران را برشمرد و به بررسی تفاوت دورههای مختلف آن پرداخت. پس از آن قسمتهایی از تازهترین رمان خود تحت عنوان «دروازه» را قرائت کرد و در ادامه به سوالهای حاضران پاسخ داد.
بهگزارش فردایکرمان به نقل از استقامت، مراسم دیدار و گفتوگو با جواد مجابی شاعر، طنزپرداز، نویسنده و پژوهشگرِ حوزه ادبیات و هنرهای تجسمی، شامگاه چهارشنبه، 14 آذرماه به میزبانیِ کافهگالری آزاد، با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و هنر، و با استقبال عموم علاقهمندان برگزار شد.
جواد مجابی دربارهی ادبیات صد سالهی ایران با بیان اینکه ادبیات و هنر مدرنِ ایران از سال 1300 شمسی آغاز شد، گفت:«ما از دوران مشروطیت به طرف ادبیات نو و شعر نو حرکت کردیم؛ ولی در سال 1300 اولین نمونههای ادبیات و شعر نو ظهور پیدا کرد و آثاری خلق شد. در این زمان، ادبیات ایران به دو قسمت تقسیم شد: یکی دورهای که از سال 1300 تا 1360 را در برمیگیرد که ادبیات ما ساختی معین دارد، و یکی دورهای که از سال 1360 آغاز میشود و تا به امروز نیز ادامه دارد. ادبیاتی که نسبت به دورهی قبل نه بدتر بود و نه بهتر؛ بلکه ادبیاتی متفاوت بود. در ادبیات دورهی قبل، مسألهی وطن، آزادیخواهی، وطنخواهی و عدالتخواهی مطرح بود؛ بنابراین نویسندگان به تبع سیاستپیشگان در آثارشان عدالتجویی، مردمدوستی، آزادیخواهی و شهرنشینی را مطرح میکردند. به هرحال سال 1300 نیز مصادف بود با سال 1921 میلادی یعنی سالهای بعد از جنگ جهانی اول که به تدریج بر روی ملیگرایی ما هم تاثیر خودش را گذاشت».
وی ادامه داد:«از سال 1320 در ایران اما، اتفاق دیگری نیز بر موج شهرنشینی و مردمگراییِ ادبیات اضافه میشود: ادبیات مبارزهای. حزب توده وارد میشود و مبارزه طبقاتی، مبارزه با استعمار و استبداد را مطرح میکند و نوعی ادبیات ستیزهجو در کنار ادبیات قبلی زاده میشود. و به تدریج این نوع ادبیاتی که مبارزه طبقاتی، دفاع از حق مظلوم و شماتت ظالمان را طرح میکند یک ادبیات آرمانگرای ستیزهجوی عدالتخواه را وارد هنر ایران میکند. به طورکلی، مسألهی هویت ملی، و مسألهی جمعیت، به این معنا که فرد در ادبیات، در جمع حل میشود از بین میرود، یعنی دیگر «من» در کار نیست و به «ما» تبدیل میشود. مبارزه علیه ظلم و مبارزه علیه حکومت مطرح میشود. علاوه بر این، مسألهی هماهنگ شدن با جهان پیرامون مطرح میشود که میگوییم ما چیزی از هنر غرب کم نداریم و باید همتراز با آنها باشیم. به تدریج این نوع ادبیات، شکل نهایی را به خود میگیرد. اما این یک شمایل کلی است، ممکن است استثناهایی هم وجود داشته باشد».
به نسل آینده امید دارم
شاعر مجموعه شعر « فصلی برای تو» ادامه داد: «از سال 1360 به بعد، نوع نگاه به ادبیات هم عوض میشود. یعنی یک 10 سالی هنر و ادبیات تعطیل میشود تا اینکه در اول دههی 70 ما شروع میکنیم به اینکه حس کنیم که ادبیات و هنر باید دوباره راه بیفتند. از این دهه به بعد، ما با نوعی ادبیات مواجه هستیم که نسل جوان را پدید آورده و با ادبیات 60 سال پیش متفاوت است. این ادبیات دیگر به میراث قبلی تکیه نمیکند و به جای آنکه از شاعران و نویسندگان خودمان استفاده کند، از میراث جهانی تغذیه میکند. تجربهی آدمها زیاد شده و آدمها بیشتر با جهان معاصر ارتباط دارند».
این طنزپرداز خاطرنشان کرد:«تفاوت بعدی، هجوم ارتباطات و اطلاعات بود که باعث شد تا تقریبا ما به مسائل جهانی بیشتر از مسائل بومی اهمیت بدهیم و خود را همتراز با جهان بدانیم و بهتدریج از این زمان است که مسأله فرد اهمیت پیدا میکند. یعنی بچههای ما از اینکه ما همیشه در جمع حل شده بودیم، واکنش نشان میدادند و میگفتند: پس سرنوشت من و ایدههای من چه میشود؟ این تفکر بهشدت در ادبیات ما جا میافتد. یعنی آن ماگراییِ اجتماعی که قبلا وجود داشته تبدیل به منگرایی میشود. البته این تفکرِ توجه به فردیت و به درون توجه کردن خیلی مهم است اما کاش در درازمدت با مای اجتماعی تلفیق شود وگرنه ممکن است به یک نوع خودشیفتگی منجر شود که برای ادبیات و هنر خطرناک است. اما خب، هنرمندان ما امروز با اعتماد به نفس بیشتری کار میکنند».
نویسندهی « یادداشتهای آدم پرمدعا» تشریح کرد: «در این نسل نکتهی دیگری هم پدید آمد و آن پیدایش نیرومند جنبش زنان بود که بسیار مهم است. بعد از انقلاب زنان از گوشهی آشپزخانه به درون اجتماع پرتاب میشوند و در این زمان تعداد هنرمندان ما به طرز فوقالعادهای زیاد میشود. در دهه 70 فقط نیمی از گرافیستهای ما خانم بودند. این نکته بسیار مهم است و باید به آن توجه کنیم و روی آن سرپوش نگذاریم. در ادبیات و هنرها تعداد زیادی نویسنده زن داریم که سرآمد هستند و فوقالعادهاند».
مجابی در ادامه در بیان تفاوت نسل حاضر با نسل خودش، تصریح کرد:«نکتهی دیگر این نسل این است که این نسل مخالف جزمیت، قطعیت، خشونت و کینهتوزی است. با اینکه در جنگ تربیت شده است اما در بسیاری از آدمهای این نسل نوعی شوخطبعی، مدارا، آرامش طنزاندیش و جدی نگرفتنِ اوضاع وجود دارد. آدمهای این نسل اگر از دو گروه متخاصم باشند همدیگر را دست میاندازند ولی در نسل ما به کتککاری منجر میشد! این نشان میدهد که جامعه خودش دارد خودش را تصحیح میکند و این هم هیچ ربطی به دولتها ندارد. فرهنگی که 8، 9 هزار سال سابقه دارد، این فرهنگ خودش، خودش را اداره میکند. نیازی به این ندارد که چهار تا مدیر که آن بالا نشستهاند نقاشیاش را تایید کنند یا نکنند. دولت فقط باید کمک کند و در خدمت مردم باشد نه اینکه برای هنر تعیین تکلیف کند! در هیچ کجای دنیا دولتها نمیتوانند برای فرهنگ تعیین تکلیف کنند و به قول خودشان مهندسیِ فرهنگ نمیکنند. مردم هستند که فرهنگ را میسازند. مردم صاحبِ زباناند، صاحب فرهنگاند، صاحب هنر هستند و صاحب اندیشه. همه ما باید در خدمت این مردم باشیم و به هیچوجه حق تعیین تکلیف نداریم. این حرفها را زدم با امید از نسل آینده؛ نسلی که دارد خودش را به جهانشهر متصل میکند. جوان ایرانیای که هیچ خودش را از جوان آمریکایی کمتر نمیداند؛ حقوق و وظایف خودش را میشناسد».
مسئله محاصره انسان بین دو نیروی بزرگ
همچنین؛ این هنرمند و منتقد ادبیات در بخش دیگری از این مراسم به قرائت قسمتهایی از رمان تازهی خود تحت عنوان «دروازه» پرداخت و پیرامون اثرش توضیح داد:«سال 76 نوشتن این رمان را شروع کردم و مسأله رمان، دنیای سایبری و دنیای دیجیتال است. آن موقع تازه شروع کرده بودم با کامپیوتر کار کردن و برایم مسأله بود. انسانی که در این رمان است بین دو نیروی بزرگ در محاصره است. نیروی قدیمی که شیطان است و روی آدمها تاثیر مخرب دارد و نیروی تکنولوژی مدرن که باز هم بر روی انسان تاثیر میگذارد. به این فکر کردم که چگونه انسان فرزانه میتواند از چنبرهی این دو نیروی شدید خلاصی پیدا کند؛ که البته این بدان معنا نیست که تکنولوژی بد است، از تکنولوژی میتوان خوب استفاده کرد ولی اسیر تکنولوژی شدن مسأله اصلی است که صنعتی شدن و دنیای ماشین، در عین حالی که به رشد تمدن کمک کرده، بلاهایی هم سرش آورده است».
وی همچنین گفت: رمان «دروازه»ی من بعد از 21 سال توقیف، تازه دو، سه روزی است که درآمده است. دلیل توقیف این کتاب را هم نمیدانم. میگفتند باید 60 صفحه از این کتاب را برداری، من هم اسم کتاب را عوض کردم، گفتند حالا باید پنج صفحه برداری! هیچوقت نفهمیدم آخر این چه سانسوری است؟!»
برپایهی این گزارش، جواد مجابی در شاخههای مختلف ادبی اعم از شعر، طنز، داستان کوتاه، داستان کودکان، رمان؛ و شاخههای مختلف هنری اعم از نمایشنامه، پژوهش در حوزههای مختلف ادبی و هنرهای تجسمی، صفحه و کاست و گفتوگو با شخصیتهای هنری و ادبی، آثار عدیدهای را در کارنامهی خود دارد. وی همچنین حدود یازده سال در روزنامه اطلاعات به حرفهی روزنامهنگاری مشغول بوده است. این برنامه را کافهگالری آزاد برگزار کرد.
نظر خود را بنویسید