فردایکرمان - گروه جامعه: دانشگاه باهنر کرمان هفتۀ پیش، میزبان دکتر دره میرحیدر پژوهشگر نامدار جغرافیای سیاسی و استاد پیشکسوت دانشگاه تهران بود. او که حدود شصت سال پیش به همراه یک تیم تحقیقاتی باستانشناسی به کرمان سفر کرده، و به مدت هفت روز در منطقۀ مطالعاتی تل ابلیس بردسیر اقدام به پژوهش جغرافیایی نموده، موضوع سخنرانی خود را بازخوانی یک گزارش قدیمی اعلام کرد که در آن زمان در بردسیر انجام داده است.
این چهرۀ ماندگار جغرافیای ایران، که اکنون نود سال دارد، و همچنان روحیۀ پژوهشگری خود را حفظ کرده است، پیش از مراسم، به اتفاق دکتر هادی ویسی دانشیار جغرافیای سیاسی دانشگاه پیام نور برای مشاهدۀ محوطۀ باستانی تل ابلیس به بردسیر میرود تا از نزدیک بار دیگر در بارۀ این محیط اطلاعات لازم را کسب نماید.
دکتر میرحیدر خواهر زنده یاد مهندس محسن میرحیدر مسئول طرح معماری دانشگاه باهنر کرمان است. مهندس میرحیدر به خاطر همکاری ارزشمندش با روانشاد مهندس علیرضا افضلیپور در احداث بناهای دانشگاه کرمان، نقش بیبدیلی دارد، و از این رو حق بزرگی بر گردن مردم کرمان دارد.
وی در سخنرانیاش روز شنبه پنجم خردادماه در تالار اندیشۀ دانشکده ادبیات و علوم انسانی، با حضور ریاست دانشگاه و جمع زیادی از استادان و دانشجویان گفت: در شهریورماه سال ۴۵ در جریان کاوشهای تل ابلیس بردسیر با تیم تحقیقاتی پروفسور جوزف کالدول باستانشناس همکاری داشته است.

دکتر میرحیدر در ادامه از مطالعۀ درۀ جغرافیایی بردسیر که مورد نیاز تیم باستانشناسی بوده و او به ناچار در یک زمان محدود آن را انجام داده، سخن به میان آورد و افزود که در همان زمان متن فارسی این گزارش را در اختیار مجلۀ دانشکده ادبیات که در آن زمان مدیر داخلیاش دکتر باستانی پاریزی بوده است قرار دادم، و متن انگلیسی آن را برای انتشار به امریکا ارسال کردم
آنچه در ادامه میخوانید متن سخنرانی دکتر میرحیدر است که ایشان با لطف در اختیار خبرنگار فردای کرمان قرار داد. نظر علاقهمندان را به بازخوانی گزارش جغرافیای دره بردسیر و تلاش یک هیات باستانشناسی که قریب شصت سال پیش در تل ابلیس کاوش کرد، جلب میکنیم.
گفتنی است پیش از شروع مراسم، دکتر غضنفرپور و دکتر ویسی، هر کدام در معرفی این چهرۀ نامدار جغرافیای ایران سخنرانی کردند.
گزارشی متعلق به ۵۸ سال پیش
اجازه دهید قبل از هرچیز در مورد عنوان این سخنرانی که ممکن است برای برخی مبهم به نظر برسد توضیحی خدمتتان بدهم. در واقع این گزارشی است از مطالعه جغرافیایی دره بردسیرکه من در اولین سفرم به کرمان در سال 1345 انجام دادم. البته صحبت درباره جغرافیای کرمان در محفلی که جغرافیدانان و استادان محترم کرمانی حضور دارند به سان زیره به کرمان بردن است ولی چون این واقعه 58 سال پیش اتفاق افتاده زمانی که اکثر حضار در این جلسه هنوز به دنیا نیامده بودند شاید شنیدن آن خالی از لطف نباشد. فراتر از آن به نظر من شاید این گزارش که به صورت مقاله در مجله وزین دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در فروردین 1346 به چاپ رسیده زمینهای فراهم کند برای تدوین مقاله جدیدی از طرف شما جغرافیدانان جوان که وضع امروز را با آن مقایسه نمایید.
جوزف کالدول باستانشناسی برجسته بود
در شهریور سال 1345 شمسی پروفسور جوزف کالدول باستانشناس برجسته و خستگیناپذیر آمریکایی که در آن زمان در تهران بود قصد داشت در راس یک هیات تحقیقاتی بینالمللی برای انجام یک سلسله عملیات حفاری به تل ابلیس برود. از من هم دعوت کرد به عنوان مشاور جغرافیایی همراه هیات باشم. محل توقف گروه قرار بود در شهر مشیز یعنی بردسیر امروز و مدت آن دو ماه باشد. من به دلیل شروع ترم جدید در دانشگاه تهران نتوانستم بیش از 11 روز همراه گروه باشم و در این مدت سعی کردم یک مطالعه میدانی از وضع جغرافیایی دره بردسیر که تل ابلیس در آن قرار دارد انجام دهم. بعد از بازگشتم به تهران به تهیه این گزارش پرداختم که یک نسخه از آن هم به زبان انگلیسی در آمریکا به چاپ رسید.
در بخش اول صحبتم سعی میکنم یک مقدار به حواشی این رویداد مهم علمی بینالمللی بپردازم که به نظر من از دید جغرافیای سیاسی و اهمیت جایگاه بینالمللی ایران در آن زمان نیز مهم است و بعد در بخش دوم صحبتی درباره جغرافیای دره بردسیر در آن زمان که امروز جغرافیای تاریخی به حساب میآید بنمایم.
جوزف کالدول کی بود؟ یک دانشمند واقعی که عاشق حرفه اش بود و جان خود را هم فدای این علاقه کرد. در سال 1345 زمانی که سفر را شروع کردیم 50 ساله بود درحالی که خیلی شکستهتر از آن به نظر میرسید. چون از سن 20 سالگی به کار حفاری پرداخته بود و سی سال تجربه پشت سر داشت. ابتدا در ایالت جورجیا، سایت ساوانا که برای تز فوقلیسانش در دانشگاه شیکاگو بود، بعد حفاریهایی در ساحل شرقی آمریکا ولی از همه مهمتر علاقه زیادی به سفر به خاورنزدیک و خاورمیانه به ویژه ایران برای بازدید از سایتهای باستانشناسی داشت. اولین سفر وی به ایران در سال 1948 (1327 شمسی) یعنی 18 سال قبل از این سفر برای بازدید از تلقزیر در شرق اهواز صورت گرفت. دومین سفر وی همراه با همسرش شیلا که هم باستانشناس بود و هم مترجم در سال 42-43 شمسی انجام شد که به عنوان استاد فولبرایت به تدریس باستانشناسی در دانشگاه تهران و مردمشناسی در دانشگاه ملی ایران پرداخت. در این سفر بود که ضمن گشت و گذار در جنوب ایران با همسرش متوجه شدند که تل ابلیس میتواند یک سایت مهم برای حفاری و کشف ظهور تمدن باشد. آشنایی من با کالدول در همین سال صورت گرفت. چون من هم که تازه از آمریکا بازگشته بودم به عنوان استادیار عضو هیات علمی گروه جغرافیا در دانشگاه تهران بودم. این آشنایی باعث شد که در سفر سوم ایشان به ایران در 1345 از من هم دعوت کند که مشاور جغرافیایی گروه باشم. اتفاقا در این زمینه ایشان بینش درستی داشت چون جغرافیا به ویژه توپوگرافی سرزمینی میتواند راهنمای خوبی برای چرایی موجودیت و پراکندگی اکیومنهای پیش از تاریخ باشد.
برای شروع کار ایشان ظاهرا درخواستی به وزارت فرهنگ و هنر آن زمان داده بود تا اجازه حضور این هیات بینالمللی برای حفاری در ایران را بگیرد ولی وزارتخانه این اجازه را موکول به تصویب هیات وزیران کرده بود. خوشبختانه من از طریق موسسه جغرافیای دانشگاه تهران به متن این مصوبه هیات وزیران که به نظر من سند مهمی است دست پیدا کردم. اینک آن را با هم مرور میکنیم.

بنیاد ملی علم پشتیبان مالی بود
بعد از صدور رسمی این مجوز توسط دولت ایران کالدول با همکاری موزه ایالتی ایلینوی که در گذشته سمت مدیرعاملی آن را داشت به سازماندهی این هیات بینالمللی پرداخت ولی این بنیاد ملی علم بود که پشتیبانی مالی هیات را تقبل کرد.
کالدول در مقالهای که در سال 1968 (1347) در مجله مطالعات خاور نزدیک با عنوان تاریخ فرهنگ و سفالگری در فلات ایران نوشت ضمن تشکر از مهماننوازی دولت ایران اسامی اعضای این هیات را و اینکه از کدام موسسه و دانشگاه اعزام شدهاند ذکر کرده است:
کالدول باستانشناس از دانشگاه جورجیای آمریکا
دیوید چیس باستانشناس از موزه هنرهای زیبای مونت گمری
گیزا و آیرین فهروری باستانشناس مجار از دانشگاه لندن
محمد صراف باستانشناس از اداره کل باستانشناسی و فرهنگ عامه
دانیل اوت باستانشناس از دانشگاه شیکاگو
دره میرحیدر جغرافیدان از دانشگاه تهران
گری و والری هیوم باستانشناس از دانشگاه مینه سوتا – بمپور
و بالاخره یک تیم اعزامی متالورژیک تحت سرپرستی سیریل اسمیت از امآیتی که شامل تئودور ورتاین که مشاور موسسه اسمیتزونین بود و رادومیر پلنیر از آکادمی باستانشناسی چکوسلواکی و غلامحسین وثوقزاده زمینشناس که از بخش معدنکاری وزارت اقتصاد دعوت شده بود.
بعد از بازگشت هیات به آمریکا تعداد 6 کارشناس هم بقایای زیاگانی و گیاگانی که گروه همراه خود آورده بود مورد شناسایی قرار دادند.
تل ابلیس و اهمیت باستانشناسی آن
تل ابلیس در 18 کیلومتری شهر مشیز که امروز بردسیر نام دارد و خود در 72 کیلومتری جنوب غربی شهر کرمان واقع شده از محلهای بسیار نادری است که از نظر باستانشناسی شایان اهمیت فراوان میباشد. این تل که در زمان مطالعه هیات (1345) به شکل یک گودال بوده است در 30 سال پیش از آن یعنی در سال 1314 (1936) زمانی که اورال اشتاین انگلیسی برای اولینبار از آن بازدید نمود در حدود 11 متر ارتفاع داشته است. در طی این مدت مالکان و صاحبان نفوذ به برداشت از خاک تل که به علت دارا بودن مقدار زیادی فسفات حاصلخیز است اقدام نموده و ازآن به عنوان کود برای اراضی مزروعی خود استفاده مینمودند. این وضع تا سال 1342 ادامه داشته است تا اینکه طی یک بازدید از طرف نمایندگان باستانشناسی اداره مرکز از خاکبرداری تل شدیدا جلوگیری به عمل آمد.
دستاوردهای هیات طی دو ماه
کشف آثاری از قبیل بوتههای سفالین، ظروف سفالین، تیغههای ساخته شده از سنگ چخماق، خوشه گندم، آسیابهای سنگی و غیره، این آثار از نظر باستانشناسان حائز اهمیت فراوان میباشد و در نتیجه تحقیقاتی که با استفاده از روش کربن 14 برای تعیین تاریخ دقیق این آثار به عمل آمد معلوم شد که این محل در حدود 7000 سال پیش توسط مردمی صنعتگر و کشاورز مسکون بوده است. بقایای گندم سوخته شده نشانه وجود قدیمیترین جامعه کشاورز در مشرق ایران میباشد. وجود آسیابهای سنگی نشان میدهد که این مردم به کار آردکردن گندم نیز اقدام مینمودند. کشف بوتههای سفالین که در آنها نشانهای از قطعات مس وجود دارد معلوم میکند که در 6500 سال پیش در این محل با استفاده از چوب جنگلی پسته (بنه) در کورههای خود به ذوب فلز مس پرداخته و از آن در ساختن بعضی اشیاء استفاده مینمودند. موضوع جالب دیگر کشف یک نوع کاسههای سفالین لبه برگشته میباشد که از نوع کاسههای سفالین بینالنهرین میباشد و تاریخ آن را مربوط به 4800 سال پیش میدانند. این نشان میدهد که رابطهای بین این مردم و مردم بینالنهرین وجود داشته. از طرف دیگر چون نظیر همین سفال در 5000 سال پیش در تپه سیلک کاشان دیده شده بنابراین میان مردم تل ابلیس و تپه سیلک هم رابطه ای موجود بوده. نکته مهم این است که بنا بر تحقیقات اخیر باستانشناسی تل ابلیس بین سالهای 4500 قبل از میلاد تا 2800 قبل از میلاد توسط مردمی متمدن و صنعتگر مسکون بوده ولی هیچ آثاری و دلیلی نیست که این محل از آن تاریخ به بعد توسط قومی مسکون باشد. این موضوع از نظر جغرافیایی قابل مطالعه و شایان توجه است. حدسیات درباره امکان زلزله و سیل زیاد است ولی شواهدی بر مرگ دسته جمعی عدهای موجود نیست. بنابراین تنها جواب قابل قبول را میتوان در تغییر ناگهانی شرایط مساعد برای زیست و به خصوص نبودن آب پیدا کرد و در این مورد آثار یک بستر قدیمی که از طرف جنوب غربی به دره آب لالهزار متصل میگردد این فکر را به وجود میآورد که رود فعلی لالهزار که در 7 کیلومتری مغرب تل ابلیس جاری است سابقا از مشرق تل میگذشته و به طرف شمال شرقی جاری میگردیده است. بعدها در تاریخی که برای ما معلوم نیست در اثر پیدایش تپههای متحرک که امروز نیز در حوالی دره دیده میشوند این رودخانه تغییر مسیر داده و در مسیر فعلی خود به جریان افتاده است. ممکن است از همان زمان که رودخانه تغییر مسیر داده تل ابلیس هم اهمیت خود را از نظر یک ناحیه مسکونی از دست داده و به علت فقدان آب، مردم از سکونت در آن خودداری کردهاند.
نقش جغرافیا در مطالعات باستانشناسی
همانگونه که مشخص است در تمام طول دوران باستان، محیط و سرزمین همواره بر حضور انسان تقدم داشته و تنها وجود ظرفیتها و شرایط مناسب هر سرزمین بوده است که باعث جلب توجه گروههای انسانی و جذب آنها برای سکونت شده است. این امر باستانشناسان را موظف نموده در پژوهشهای خود قبل از پرداختن به سوابق قومی و تاریخی هر تمدن ابتدا به جغرافیای سرزمینی و نقش مولفههای مختلف جغرافیایی در روند حضور و سکونت و تداوم حیات شهروندان تمدن مورد تحقیق بپردازند.

جغرافیای دره بردسیر
وضع ناهمواریها: تل ابلیس در درهای قرار گرفته که با جهت شمال غربی جنوب شرقی در جنوب غربی شهر کرمان واقع شده است. این دره چون در زمان مطالعه شامل همه دهستانهای بخش بردسیر بوده است به این علت نام بردسیر به آن داده شده است. کف دره که در امتداد یک محور شمال غربی جنوب شرقی واقع شده دارای شیب ملایمی است که ارتفاع آن بین 1970 و 2300 متر از سطح دریا تغییر میکند ولی به طرف شمال و جنوب زمین به سرعت شیب گرفته و به پای کوههای شمالی و جنوبی متصل میگردد. کوههایی که از طرف شمال دره را محدود مینمایند عبارتند از کوه کله گاو که به صورت یک کوه منفرد و مشخص در شمال غربی قرار گرفته است. کوههای بال دراز و کله قرمز که در دنبال یکدیگر حد شمالی دره را مشخص مینمایند. مشرق کوه کله قرمز دره رود چاری کوه اخیر را از کوههای جوپار که حد شرقی دره را تعیین مینمایند جدا میکند. وجه تسمیه کوه کله قرمز مربوط به رنگ قرمز اکسید آهن در قله آن میباشد. کوههایی که از طرف جنوب دره بردسیر را احاطه کردهاند عبارتند از کوه هزار که ارتفاع قله آن به 4500 متر میرسد و مرتفعترین قله را در منطقه کرمان تشکیل میدهد. از طرف مغرب دره بردسیر توسط کوه پنج محدود میگردد. در پشت و به موازات کوههایی که پهلوی جنوبی دره بردسیر را تشکیل میدهند کوههای دیگری قرار دارند که چون از کوههای نامبرده مرتفعتر بوده و ضمنا منابع مهم آب دره بردسیر را هم در بر دارند قابل ذکر میباشند. این کوهها عبارتند از کوه شاه، کوه لالهزار و کوه بیدخان. کوه شاه منبع رود چاری را تشکیل میدهد.
از نظر آب و هوایی دره بردسیر به طور کلی دارای زمستانهای سرد و تابستانهای ملایم و معتدل است. از مشخصات هوای بردسیر اختلاف شدید درجه حرارت بین شب و روز در تمام فصول است. مثلا در زمان مطالعه بنابر اطلاعات گرفته شده از آرشیو کارخانه قند بردسیر اختلاف درجه حرارت بین شب و روز در حدود 30 درجه بوده است. بردسیر دارای آب و هوای خشک است و میزان باران سالیانه از 120 میلیمتر تجاوز نمیکند و فصل زمستان با بادهای شدید شنی همراه است.
از نظر پوشش نباتی، دره بردسیر به علت خشکی هوا و دخالت انسانی پوشش جنگلی سابق خود را از دست داده و فاقد پوشش ضخیم نباتی میباشد. به طوری که امروزه در جایی که قبلا از جنگل پوشیده بوده است تپههای خشک گز دیده میشود. فقط در دامنه کوههای جنوبی هنوز هم بعضی از انواع درختان پسته وحشی و بادام وحشی به طور پراکنده وجود دارد.
منابع آب در دره بردسیر عمدتا آبهای زیرزمینی است و طرز استفاده از این منابع توسط حفر قنات و چاههای پایابی میباشد. چاههای پایابی در مقایسه با چاههای عمیق به جهات مختلف مورد توجه زارعین میباشد و به همین دلیل تعداد چاههای عمیق در دره بردسیر بسیار کم است.
گذشته از منابع آبهای زیرزمینی وجود چند رود در دره بردسیر منابع آبهای سطحی را تشکیل میدهند. آب لالهزار که از به هم پیوستن دو شاخه مجزا تشکیل میشود از کوههای لالهزار و بیدخان سرچشمه گرفته و پس از عبور از دهات لالهزار و قلعه عسکر (شهرهای امروزی) به طرف شمال جاری میگردد. این رود در قسمت علیای خود دائمی است، ولی در قسمت وسطی در جایی که از نزدیکی مشیز میگذرد فقط در فصول زمستان و بهار دارای آب کمی در بستر میباشد و در تابستان کاملا خشک میگردد. در نزدیکی مشیز آب لالهزار به نام آب بخشها معروف است. بعد از آب لالهزار رود چاری از لحاظ اهمیت دومین رود دره بردسیر را تشکیل میدهد. این رود از کوهشاه سرچشمه گرفته و پس از دریافت دو شعبه رود خشک و رود تل به طرف شمال جاری میگردد. دو دهستان بزرگ قریهالعرب و بهرامجرد در کنار این رود قرار دارند.
این منابع آب هستند که چگونگی پراکندگی جمعیت در دره بردسیر را شکل میدهند. خشکی هوا و کمی باران سالیانه باعث شده که آبیاری از ضروریات کشاورزی گردد و چون کشاورزی نیز پایه معیشت و امرار معاش مردم این دره میباشد بنابراین وجود آب لازمه هر نوع اجتماع انسانی است. بنابراین مردم یا در نزدیکی رودخانهها و یا در نواحی که امکان حفر قنات زیاد است به سر میبرند. و به همین ترتیب علت پراکندگی جمعیت در دره بردسیر در اطراف چهار محور شمالی جنوبی روشن میگردد. سه منطقه مهم جمعیتی در اطراف سه بستر رودخانه است در حالی که محور چهارمی بر اساس رشته های متعدد قنات به وجود آمده است.
مطالب درباره آمار جمعیت و اقتصاد و وضعیت آموزش و پرورش طبیعتا مربوط به حدود 60 سال پیش است و به عنوان جغرافیای تاریخی مورد استناد است. مثلا در این مطالعه گفته شده جمعیت تمام بخش بردسیر در حدود 15000 نفر بوده و خود مشیز طبق آمار سال 1335 حدود 1100 نفر جمعیت داشته و 10 سال بعد در زمان مطالعه احتمالا دو برابر بوده است. در مشیز 2 دبستان پسرانه و یک درمانگاه وجود داشته و شامل ادارات بخشداری، دارایی، فرهنگ، کشاورزی و شهرداری بوده است. درحالی که امروز صحبت از جمعیت25000 نفری شهر بردسیر (مشیز سابق) و وجود دانشگاه آزاد اسلامی واحد بردسیر، پیام نور بردسیر و مرکز آموزش عالی کشاورزی بردسیر زیر نظر دانشگاه شهید باهنر کرمان میشود. در زمان مطالعه گفته شده خاک دره بردسیر به علت مساعدت خاصی که برای کشت چغندر قند دارد عامل مهم توسعه کشاورزی و صنعتی دره میباشد. چغندر قند تنها درآمد مهم زارعین این منطقه بوده، اساس توسعه صنعت تصفیه قند و شکر را در این منطقه تشکیل میدهد. این کارخانه از سال 1333 در 3 کیلومتری شمال شرقی مشیز تاسیس گردیده و بر سطح اراضی زیر کشت چغندر به علت وجود این کارخانه مرتب افزوده شده است ولی ظاهرا امروز موجودیت کارخانه وضع مشخصی ندارد.
نظر خود را بنویسید