فردایکرمان – گروه فرهنگوهنر: خانه هوشنگ مرادی کرمانی در مزایدهای از سوی شهرداری تهران به یک احیاگر بناهای تاریخی واگذار شده تا درهای این خانه با عنوان «خانهقصه» به روی مردم باز شود.
هوشنگ مرادی کرمانی بیش از ۲ دهه در خانهای در کوچهپسکوچههای محلۀ امامزاده یحیی (ع) در بافت تاریخی تهران در سهراه امینحضور زندگی کرده است؛ خانهای که به گفتۀ او بیش از ۸۰ سال از زمان ساخت آن میگذرد.
بهروز مرباغی، احیاگر خانه هوشنگ مرادیکرمانی تصمیم دارد تا پیش از پایان سال، خانه را سرپا کند.
12 مهرماه، جمعی از اهالی فرهنگ و هنر و تعدادی از دوستداران مرادیکرمانی از خانۀ قدیمی او بازدید کردند.
مرجان یشایایی خبرنگار روزنامه اعتماد که در این بازدید حضور داشته به همین مناسبت یادداشتی در اعتماد منتشر کرده که آن را در فردایکرمان بازنشر میدهیم:
به گزارش فردایکرمان به نقل از روزنامه اعتماد، یشایایی نوشت: پنجشنبه هفته گذشته، 12 مهرماه، اتفاقی مبارک مرا پرتاب کرد به اواخر دهۀ ۱۳۵۰ و دهۀ ۱۳۶۰ که «قصههای مجید» نوشته هوشنگ مرادیکرمانی محبوبترین مجموعه داستان در بین مردم بود.
مجید، شخصیت اول داستان، نوجوان کرمانی زبل و حاضرجواب، در واقع نماد نسل نوجوان و جوانی بود که داشت پوست میانداخت، خود را از مناسبات سنتی و کهنه میکند و پا به جهان مدرن میگذاشت و اعجاب مرادیکرمانی آنجا بود که پیش از بسیاری از مردم و صاحبنظران، زمانی که ادبیات غالب رسمی در کشور ما شب و روز حرفشنوی از بزرگتر و مناسبات سلسلهمراتبی را تبلیغ میکرد، آن پوستاندازی و سرکشی را دید و دربارهاش نوشت، با قلمی تا بخواهید شیرین و تا بخواهید تلخ.
مجید قصۀ مرادیکرمانی تا وقتی حرفی به دلش نمینشست، سر فرود نمیآورد. در چارچوبهای خشک نظام آموزشی کشور ما نمیگنجید و به قیمت انگشتنشان شدن در مدرسه و محله، با هر چیزی که نمیفهمید یا نمیپسندید، کلنجار میرفت.
هر داستان مجید که با ساخت سریال آن به کارگردانی زندهیاد کیومرث پوراحمد جاودانه شد، کند و کاوی بود در زندگی و احوالات روزمرۀ نوجوانی که با مادربزرگ خود زندگی و تلاش میکرد در جهان امروز راهی برای خود باز کند. بیش از 40 بار تجدید چاپ قصههای مجید خود گویای ماندگاری و استقبال این اثر برجسته است.
اما بگویم از آن اتفاق فرخنده: استاد مرادی کرمانی بیش از سه دهه با همسر و فرزندانش در خانهای کوچک و باصفا در دل محلۀ اودلاجان میزیسته. ایشان دربارۀ انتخاب این خانه میگوید: «من روستایی بودم و همیشه درخت را دوست داشتهام. درختی که در وسط حیاط آن خانه کوچک بود، باعث شد تا آن خانه را بخرم و ساکن اودلاجان شوم.»
حالا شهرداری تهران آن خانه را خریده و به مهندس بهروز مرباغی سپرده تا احیا و مرمت کند. قرار است آن خانه که به گفتۀ استاد کرمانی زایشگاه «قصههای مجید» بوده، بشود خانهقصه؛ کتابخانه و ماوایی برای همۀ دوستداران قصهها.
این خانۀ کوچک نقلی با یک کفدست حیاط از هر قصری گویاتر و زندهتر است، چراکه خانۀ خالق یکی از محبوبترین قصههای معاصر بوده است.
مرمت بناهای قدیمی تنها سرپا کردن آجر و خشت و سقف و دیوار و آراستن بنا نیست. این بناها نماد خاطره جمعی یک ملت هستند. مردم در این فضاها بزرگان و ادیبان و هنرمندانشان را به یاد میآورند، به یاد میآورند چه تاریخی داشتهاند، چه مراحلی را پشت سر گذاشتهاند و چرا خاکشان و مردمشان را دوست دارند.
تاریخ تنها ثبت رویدادهای خاص رسمی مانند تاریخ جنگها و ملاقاتهای سران و… نیست. یک ملت با حفظ خاطرات خود و با قصههای خود زنده میماند. تاریخ هر ملت یعنی زنده نگهداشتن خاطرۀ جمعی آن، زنده نگهداشتن گوشه و کنارهای زندگی روزمرۀ آنها، اینکه چطور دوستی یا دشمنی یا عشق ورزیدهاند یا باری را بر دوش کشیدهاند. قصهها پیکرۀ اصلی ادبیات ما را تشکیل میدهند، همان قصههایی که با آن خندیده و گریستهایم، رشد کرده و بالیدهایم. همان قصههایی که قرار است در خانهقصه محلۀ اودلاجان جاری و جاودانه شوند.
نظر خود را بنویسید