فردایکرمان - سیدمحمدعلی گلابزاده: برگزاری مراسم هنری «معراج قلم» با همکاری و همراهی معاونت فرهنگی شهرداری و انجمن خوشنویسان کرمان، برق امیدی در دیدگان اصحاب فرهنگ و هنر نشاند، همانها که روزگار خود را «به بین و مپرس» میدانند و آرزو دارند با تحریر خطی جلی و چشمنواز بر سپیدای کاغذ به نبرد «هفتخطها»یی بروند که زشتی، پلشتی، اختلاس و رسوایی را بر سواد سنگفرش راه نقش زدهاند.
گزینش این عنوان، بر اساس همین تفکر و اندیشه صورت گرفت، زیرا واژۀ «دژم» که اتفاقاً با «قلم» همقافیه هستند، لغت فارسی میانه و بیانگر حالت کسی است که از یک سو خشمگین و برافروخته و از سوی دیگر دلتنگ و افسرده حال و آرزومند است، شاید همان حالتی که شیخ اجل، سعدی شیراز از آن یاد میکرد و میگفت «هم تازه رویم؛ هم خجل، هم شادمان، هم تنگدل...». باری اصحاب هنر و ارباب فرهنگ در فضایی سرشار از شمیم خوش مهربانی، بزمی آراسته بودند که خاطرۀ آن ماندگار خواهد بود و صفای آن محفل ساده و بیتکلف، تمثیل این بیت معروف که:
«در خانۀ ما رونق اگر نیست صفا هست / جایی که صفا هست یقین نور خدا هست»
اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز، رسالت خود را از یاد نبرده و نشانههایی از همراهی و همکاری را به تماشا گذاشته بود و صد البته این «زحمت» نیز برای اهل ارشاد، «رحمت» به شمار میرود، چون متولی اصلی اموری از ایندست میباشد.
در کنار بزرگان داخلی مانند استاد اصفهانی تکیهزده بر عصا ـ استاد میرزایی، دست به کمر ـ استاد نوابزاده با قلبی خسته و بیمار و... جوانانی چون استاد محسنیراد و... دیده میشدند که این بخش از حال و هوای مجلس نیز، قابل توجه بود، زیرا بیانی از این حقیقت به شمار میرفت که پرچم هنر خوشنویسی هرگز بر زمین نخواهد ماند، آنگونه که با مرگ بزرگانی چون شهابالدین عبدالله مروارید و فرزندش محمد مؤمن ـ اسطورههای هنر خوشنویسی ـ و نیز حاج بنان مدنی و... این راه روشن ادامه یافت.
استادان مهمان این مراسم یکی استاد ملکزاده و دیگری دکتر سیدمجتبی حسینی معاونت پیشین هنری وزارت ارشاد و دبیر کنونی فرهنگستان هنر بودند. اگر چه استاد ملکزاده، خود پروردۀ دامان این دیار است و به یک اعتبار میزبان بود نه میهمان. همینجا یادآور شوم یکی از کسانی که سلسله جنبان هنر خوشنویسی معاصر به شمار میرود، استاد ملکزاده است که رشحات کلک او، روشنای دیدۀ هنر دوستان بوده و «شکسته» او شکستگان هنرخواه را استوار و راست قامت میسازد و تداوم این هنر را صلا میدهد بیگمان تاریخ خوشنویسی، نام او را بر پیشانی بلند خود رقم زده و همواره به وجودش مینازد.
دکتر حسینی نیز، از آن گروه مسئولین فرهنگی نیست که از سال مرگ سهراب سپهری بیخبر باشد! بلکه سبقۀ هنری او زمینهساز واگذاری مسئولیتهایی از ایندست شده است. او نیز از خوشنویسانی است که وقتی یادداشتی مینویسد و موضوعی را یادآور میشود، خواننده، اول از آن خط و نوشته، حظّ بصر میبرد، بعد به محتوای یاداشت توجه میکند.
این را هم عرض کنم که وقتی مجری محترم، گوشههایی از زندگی استاد ملکزاده را ـ که برگرفته از «بر این رواق زبرجد» بود ـ بازگو میکرد، کرمانیهای سن و سالدارِ مجلس، در محلۀ نشاط، پرسهای میزدند، رنجهای استاد احمد بهمنیار را مرور و اشعار حبسیه او را زیر لب زمزمه میکردند، زمانی که از شادروان «استاد علیاکبر پرنده غیبی» نام برد، بندۀ حقیر به یادم آمد که قریب شصت و پنج سال قبل، در خیابان شاه آن روز به عنوان شاگرد ایشان در تعطیلات تابستان، هم قلمها را میشستم و مغازۀ تابلوسازی را سر و سامان میدادم و هم در اوقاتی که استاد مشغول نوشتن تابلو بود، بغل دست ایشان میایستادم و چشم و دلم را به هنر او میسپردم و شب هنگام تمرین میکردم و اینگونه بود که مختصر خطی فرا گرفتم و بیست سال بعد از آن، از محضر استادانی چون: مؤدب و نوابزاده بهره بردم و سرانجام درجۀ عالی خوشنویسی را از انجمن خوشنویسان ایران دریافت کردم. البته بیان این نکته، نه از سر خودخواهی و ادعای هنرمندی بلکه به منظور ادای احترام به تعدادی از هنرمندانی است که حقی بزرگ بر ما دارند.
بخش پایانی مراسم، تجلیل از کسانی بود که بسی دود چراغ خوردند و محرومیتها تحمل کردند و از آلاف و اولوف زندگی گذشتند تا این راه پرفروغ، بیرهرو نماند. اقدامی که اگرچه برای استادانی چون: میرزایی، طیاری، مؤمنی و ابراهیمی و... چندان مهم نبود، اما بیگمان برای جوانانی چون: امراللهزاده، سلاجقه، مهسا سالاری، شجاع حیدری و امثال آنها که در آغاز راه هستند، حتماً تأثیرگزار است، هرچند که از آثار هنرمندان جوان چنین بر میآمد که یک شبه ره صد ساله رفتهاند.
و این خدمتگزار عرصۀ «کرمانشناسی» بر دستهایی بوسه میزنم که دستشان بوسهگاه قلم و دوات و مرکب، و شوقشان گسترش فرهنگ و هنر این دیار است، همان کرمانی که از هزاران سال پیش در عرصۀ هنرهای گوناگون مانند خط، نگارگری، هنر تآتر، طراحی نقشههای فرش و بافت آن ـ پتهدوزی، گلیمبافی و... خوش درخشیدند و آثاری از خود بر جای گذاشتند که سزاوار است او را «کرمان هنر آرا» لقب نهیم.
حسن ختام اینکه بهویژه در روزگاران کنونی که مسائل گوناگون ازجمله «اقتصادی و معشیتی» بر زندگی اکثر هنرمندان ما سایه افکنده، برپایی چنین محافل و مجالسی بسیار مغتنم است.
شاید به این ترتیب، دائم زیر لب زمزمه نکنند که:
«به خدا قدر تو را گوهریان نشناسند / لطف بنما و تن گوهریت را بتکان
هرچه کردند نشد نام تو تحریر کنند / خوش نویسا قلم جوهریت را بتکان».
نظر خود را بنویسید