فردایکرمان ـ اسما پورزنگیآبادی: کمتر از یک ماه میشود که دکتر محمدعلی طالبی استاندار کرمان شده است. او هنوز یک برنامۀ منسجم و روشن ارائه نکرده است که به ما نشان بدهد میخواهد در حوزههای متعدد در استان و برای استان چه بکند. بنابراین، فعلا براساس اظهارنظرهایی که در جلسات و مناسبتهای گوناگون از او میشنویم؛ از آنچه که قصد دارد انجام دهد باخبریم.
بنا به خبری که روابط عمومی استانداری کرمان منتشر کرده، استاندار هفتۀ گذشته در تهران جلسهای با اعضای انجمن حمایت از توسعه و آبادانی کرمان داشته و آنجا، در کنار مسائل مربوط به گردشگری و صنعت و کشاورزی و آموزش، از سه اولویت برای شهر کرمان نیز سخن گفته است: «طراحی و معماری شهری، توسعۀ مراکز تجاری مدرن و بهسازی فضای شهری». به نظر میآید این اولویتبندی چندان با دقت صورت نگرفته است. بر این باورم که اگر قرار باشد مواردی مانند «توسعۀ مراکز تجاری مدرن» در شهری که سرانۀ فضای تجاریاش سر به فلک گذاشته، اولویت باشد اما مثلا رفع فقر زیرساختهای فرهنگی و اجتماعی اولویت نباشد، همینجا باید بگویم که رویکرد استاندار دربارۀ شهر کرمان دلگرمکننده و امیدزا نیست و معتقدم ارزیابی شتابزدۀ اولویتهای استان و شهر کرمان ما را به بیراهه میبرد.
از شهر کرمان که حرف میزنیم از شهری میگوییم که هنوز یک موزۀ استاندارد مدرن ندارد! شهری که حتی یک کتابخانۀ عمومی مدرن و استاندارد ندارد! شهری که هنر تئاتر در آن پویا و پرجنبوجوش اما امکاناتِ در اختیارِ هنرمندانش اندک و محدود است. دیگر شاخههای هنری هم وضع بهتری ندارند. شهری که سینمای مدرن و استاندارد ندارد. شهری که یک شهربازی دارد که حتی برخی از شهربازیهای محلهای اصفهان از آن غنیترند! شهری که درخت و سبزینگی به حد کافی ندارد و آنچه که هست هم، به گفتۀ مسئولان شهرداری بهدلیل کمآبی و شوری آبِ در دسترس برای آبیاری، بیمار و رو به مرگ است.
شهری که چهار، پنج سال برخی از مسئولانش دویدند تا سهم فضای سبز تشنۀ آن را از پساب فاضلاب که به فولادبوتیا فروخته شده بگیرند و آخر سر روی کاغذ 50 لیتر بر ثانیه نصیباش شد که بینیاز به مقایسۀ آن با عدد و رقمها، میتوان متوجه شد که چقدر ناچیز است.
از کرمان که میگوییم از شهری حرف میزنیم که حتی وقتی شهرداریاش میخواهد یک جشنوارۀ نان برگزار کند، نمیتواند مکانی مناسب برای آن پیدا کند! بعد از کلی جستوجو و بررسی ـ بنا به ادعای شهردار ـ یکی از پارکها را برای برگزاری این رویداد انتخاب کردند و طی چند روز، چنان باری بر دوش مردم آن محله گذاشتند که باید مدام در جواب اعتراض و انتقاد شهروندان عذرخواهی میکردند. پیشبینی میکنم این ضعف بزرگ، چند ماه دیگر، خود استاندار را هم کلافه خواهد کرد آن زمان که بهدنبال پیدا کردن یک مکان مناسب برای برگزاری نمایشگاه صنایعدستی نوروزی میگردند و جای مناسبی نمییابند.
از کرمان میگوییم؛ شهری که تاریخی است اما میگویند دیگر بافت تاریخی ندارد و هشدار میدهند اگر با همین فرمان جلو برویم، مجموعۀ بازار تاریخی هم خاک میشود، از بس که به آن رسیدگی نمیشود و چالش و مسئله دارد.
شهری که بیش از هشت سال میشود که به اسم بهسازی و زیباسازی، سازهای در پیرامون فلکۀ مشتاق بهعنوان یکی از مهمترین نقاط شهری آن اجرا کردند و نتیجۀ کار آنقدر ناجور از آب درآمد که برخی متخصصان اسم آن را گذاشتند: «پروژۀ عبرتآموز»!
کاش استاندار اگر واقعا میخواهد برای شهر کرمان کاری بکند اول سری به فلکۀ مشتاق بزند و نه سرسری، بلکه با دقتِ نگاهِ یک خریدار، به آنچه بر سر گذر دور این فلکه آوردهاند بنگرد. حداقل فایدهاش این است که به سابقۀ این اتفاق رجوع خواهد کرد و تجربههای شکستخوردۀ اسلافاش را به چشم خواهد دید.
اگر استاندار به دیدار فلکۀ مشتاق رفت، بد نیست سراغی از ساروجپارس هم بگیرد و برای اینکه آنچه ساروجپارس بر سر این شهر آورده، به نقارهخانۀ میدان ارگ برود و اگر آنجا رفت، نگاهی از آن بالا بر سر بازار و فرسودگی لایههای پشتی آن بیاندازد و ببیند که چقدر هولناک است و بعد بگوید آیا همچنان معتقد است که اولویت این شهر احداث مراکز تجاری مدرن است؟
آرزو میکنم اگر استاندار به بازار تاریخی شهر رفت، سری به سرای سردار و کاروانسراهای هندوها و کوزهگران و حاجمهدی هم بزند و چند دقیقۀ دیگر هم وقت بگذارد و از بازار میدانقلعه خارج بشود و به بازار قلعهمحمود برود تا به چشم خودش مهجوری و بدبختیِ یک اثر درخشان معماری را ببیند. داستان احیای این بازار هم پندآموز است. بعد از حدود 15 سال وعده و وعید، هنوز نتوانستهاند این بازار را احیا کنند.
دلم میخواهد اگر استاندار به بازار تاریخی سر زد، گشتی هم در پیرامون بازار بزند. به کوچهپسکوچهها برود تا به چشم خودش ببیند چه بر سر این شهر آمده و زندگی در این مناطق چه کیفیتی دارد. اگر اینطور بشود میتوان امیدوار بود که استاندار توی مسیرش به خیابان گلبازخان و محلهای تاریخی که تکهپاره و محوش کردند هم سری بزند. حتما مثل خیلیهای دیگر برایش سوال خواهد شد چرا در دل بافت تاریخی و نزدیکی بازار، یک محله را اینطور تبدیل به خیابان و بیجان کردهاند؟
کاش اگر استاندار یک روزی به گلبازخان رفت، چند قدم دیگر پیادهروی کند و به حمام تهباغ لله هم سری بزند و اگر به این حمام رفت، به قبهسبز هم نگاهی بیاندازد و اگر به قبهسبز رفت، بخواهد تا ماجرای احیای این دانشگاه تاریخی را برایش بگویند و اگر پس از این، از آن آدمها بود که دریغگوی این شهر شد و نتوانست تاب بیاورد به خیابانهای اصلی شهر برگردد و ببینند که ماشینها چطور توی هم میلولند.
از کرمان میگوییم؛ شهری که 13 هزار هکتار، یکبار دیگر این عدد را تکرار کنیم 13 هزار هکتار وسعت دارد با 700، 800 هزار نفر جمعیت و تراکم حدود 55 نفر در هکتار، اما ترافیکی دارد که حتی برخی متخصصان غیرکرمانی را هم به حیرت انداخته است! این شهر پتوپهن با این جمعیت و این ترافیک سرسامآور؟ تراکم ترافیک در شهری که، نزدیک به یک دهه است بخش اعظم بودجههایش را صرف فولاد و بتن و سیمان ریختن در اینطرف و آنطرفش میکنند که پل و زیرگذر بسازند که ترافیکش را رفع کنند اما زیر همین پلها (مثلا پل چهارراه امیرکبیر) و اطراف زیرگذرش (آزادی) صفهایی از ترافیک شکل میگیرد.
بگذارید روی ترافیک این ابَرچالش شهر کرمان قدری توقف کنیم. سالهاست که چه شهرداران کرمان و چه کسانی که مشتاق بودهاند شهردار بشوند اما نتوانستهاند، در برنامههایی که به مردم میدهند توسعۀ حملونقل عمومی را تنها اکسیر گرهگشای ترافیک میدانند اما وقتی به کرسی شهرداری میرسند کار چندانی برای حملونقل عمومی نمیکنند و میگویند پول نداریم اتوبوس بخریم و از این حرفها. نتیجۀ این اهمالکاری نسبت به حملونقل عمومی پیش چشم همۀ ماست؛ اتوبوسهایی داریم که بیشترِ آنها کهنه و فرسوده هستند، بسیاری از مسیرها در شهر تحت پوشش اتوبوسرانی نیست چون شهرداری با کمبود اتوبوس مواجه است و در همین مسیرهایی هم که تحت پوشش دارند در ایام پیک، مثل فصل مدرسهها میبینیم که اتوبوسها چند برابر ظرفیت مسافر سوار میکنند. خلاصه آنکه آنقدر اتوبوسهای شهر کرمان بد سرویس میدهند که احدی حاضر نیست به هوای استفاده از آن، ماشین شخصیاش را توی پارکینگ خانهاش بگذارد.
اصلا این یک باور شده که زندگی توی شهر کرمان بدون ماشین شخصی از زندگی وسط بیابان لوت هم سختتر است! وضع تاکسیهای شهر هم که بهتر از اتوبوسها نیست. شهرداران میگویند پول نداریم اکسیر گرهگشای ترافیک را به جان شهر بنوشانیم اما ما میبینیم که پول دارند روگذرهای چند صد میلیاردی بسازند! و وقتی این تناقضات را میبینیم و کاری از دستمان برنمیآید، توسعۀ حملونقل عمومی شهر کرمان را در حد یک رویا دنبال میکنیم. یعنی میشود این رویا به حقیقت بپیوندد؟ پاسخ آن هرچه که باشد، به رویکرد استاندار جدید در شهر هم وابسته است.
شهر کرمان یعنی شهری که حتی منابع آبی پایدار که بتوان برای یک توسعۀ نه بلندمدت که میانمدت به آن اتکا کرد به اندازۀ کافی ندارد و چند سال است که برای رفع این مشکل، دستش را پیش این حوضۀ آبریز و آن دریا و فلان خط انتقال دراز کرده و همین را هم که به آن نمیدهند! جای دکتر فرهاد احمدی ـ معمار پرآوازه سبز و روانش شاد؛ حدود چهار سال پیش بود که به کرمان آمده بود. با او گفتوگویی دربارۀ شهر کرمان داشتم. اولین چیزی که گفت این بود: «من اصلا شهر کرمان را پایدار نمیبینم» و توضیح داد: «شهر پایدار شهری است که ورودی و خروجی آن عددی ثابت و با هم در تعادل باشد. شهری که آب آن را از جای دیگری میآورند، پول آن را از جایی دیگر و جمعیت هم از جای دیگری میآید، سیستم متحرکی دارد. نتیجۀ این ناپایداری در مسائل اجتماعی میشود مثلا دزدی و اعتیاد یا در اقتصاد میشود سوءاستفاده و رانت و در شهر به توسعهای لجام گسیخته تبدیل میشود».
او نیست که ببیند اما ما داریم میبینیم که آب این شهر را از جای دیگر هم نمیتوانند بیاورند، سرمایههایش هم که مدام کوچ و مهاجرت میکنند.
کرمان همان شهری است که در خیابانهایش و حتی بسیاری از کوچههایش بهندرت بچهها را میبینیم، بهندرت سالمندان را میبینیم، بهندرت دوچرخهسوار میبینیم بس که ناایمن و ضدپیادههاست. به هوای سروری خودروها، مدام در آن بزرگراه و خیابان و پل و زیرگذر ساختند. یعنی همان کارهایی که آن را دعوت از حضور بیشتر خودروها میدانند. بعد که خودروها آمدند، هم خودشان در صفهای ترافیک گیر افتادند، هم جای پارک برایشان از پیدا کردن سوزن در انبار کاه سختتر شد و هم جان پیادهها بهخطر افتاد. در این شهر، کسی در حد شوآف هم نمیتواند به کمپینهایی که دوچرخهسواری را ترویج میکنند بپیوندد! چه رسد به اینکه بخواهیم روی دوچرخه بهعنوان یک وسیلۀ جابهجایی در شهر حساب باز کنیم. آنقدر این شهر ناایمن است که با یک خطا، عابر و موتورسوار و دوچرخهسوار و حتی رانندۀ خودرو جان خود را از دست میدهد؛ شهری که قبرستان جدیدش حدود سه سال میشود که به بهرهبرداری رسیده اما هنوز مسیر دسترسی ایمن و استاندارد ندارد!
نمیدانم استاندار دقیقا قصد دارد برای شهر کرمان چه بکند، اما اگر درهمین زمستان پیش رو، بارندگی شدیدی در این شهر رخ بدهد و آبگرفتگی معابر زندگی شهروندان را قفل کند و سوژۀ رسانهها و شبکههای اجتماعی بشود یا اگر مثلا به نهادهایی بسپارد که دربارۀ فرونشست زمین و زلزله و آمادگی شهر دربارۀ بحرانهای طبیعی گزارشهای دقیقی تهیه و به او ارائه کنند آیا همچنان به مبلمان شهری بهعنوان یک اولویت مینگرد یا تغییر عقیده میدهد؟ این را اما میدانم فکر کردن به کرمان بدون چارهاندیشی برای چالشهای کلان آن که زیست شهروندان را از کیفیت و ظاهر زندگی را از رمق انداخته راه به جایی نمیبرد. آنچه که رفت تنها بخشی از فهرست بلندبالای مشکلات شهر کرمان است. شهری که «خانة شهر»ش که بر سر گذر هر روزۀ استاندار و معاونان استاندار و روبهروی اتاق شهردارش است همانقدر مهجور و بیپناه در آغوش مرگ غلتیده که خانۀ تاریخی «لطفی»اش که در پسکوچههای بازار تاریخی از نظرها دور مانده و با مرگ دست و پنجه نرم میکند.
برای این شهر چه باید کرد؟ پاسخ این پرسش در ذهن و زبان عدهای از متخصصان است، نه لزوما هرکسی که مدرک دانشگاهی مرتبط با شهر دارد. امیدوارم استاندار کرمان آنقدر خوشاقبال باشد که کارشناسان درست و کاربلد برای ورودش به مسائل و اولویتهای شهر به او مشاوره بدهند./ الف
نظر خود را بنویسید