فردایکرمان - سیدمحمدعلی گلابزاده*: دکتر مهدی بازرگان، مردی که «همۀ قبیلۀ او عالمان دین بودند» و خود نیز فرزانهای خدمتگزار، پس از نیمقرن عرضه خدمت پزشکی و اجتماعی، دیده از جهان فروبست و جمع یاران را تنها گذاشت. این پزشک دلآگاه، ویژگیهایی داشت که کمتر نمونه و نشانی از آن سراغ داریم. بهعنوان مثال، با همۀ دلبستگی به شهر و دیار خود کرمان، زندگی در غربت قم را برگزید تا از محضر آیتالله جوادی آملی استفاده کند.
این شوق و شور تا آنجا بود که هر وقت سخن از کمّ و کیف عمر به میان میآمد، چنان از لذت حضور و تلمّذ از مجلس درس و دیدار این عالم عارف یاد میکرد که گویی مرید است و دلبستۀ مرادی بزرگ و ورجاوند، مجتهد مجاهدی که کلامش جام جان او را از شور و دلدادگی لبریز میسازد.
دکتر بازرگان در سامراء زادگاه امام عصر(ع) به دنیا آمد. به همین دلیل نامش را مهدی گذاشتند و زمینۀ مضاعفی برای دینباوری و اسلامخواهی او بوجود آمد. زیرا از یکسو به خانوادهای تعلق داشت که جانمایۀ هستی آنان، احترام به ارزشهای اسلامی و دینی بود. چه کسی است که نداند که شادروان حاج شیخ ابوالقاسم هرندی، بزرگ خاندان هرندی و بازرگان، تا چه حد متشرّع و عامل به احکام اسلام بود، تا آنجا که جایگاه ویژۀ او در صف اول نماز جماعت، به امامت حضرت آیتالله صالحیکرمانی، همچنان در نظر و یاد بسیای از کرمانیها بر جای مانده است.
این وضعیت محیطی با اوضاع توارث و تولد ایشان در سامرا، دست به دست هم داده و از او طبیبی اسلامجو و معرفتخواه ساخته بود. با اینهمه دکتر بازرگان، نه مدرک طبابت خود را پشتوانۀ تجارت قرار داد و نه دین را دستاویز رانتخواری و زمینبازی و سوءاستفادههای آنچنانی ساخت. پاکی و صداقت و در کنار آن، عرضۀ خدمت صادقانه و دستگیری از نیازمندان جامعه و ایجاد امکانات بایسته و شایسته، بخش غالب شخصیت او را تشکیل میداد و برای رسیدن به این هدف متعالی، از هیچ تلاشی فروگذار نمیکرد، حتی آنجا که با تیر ناسپاسی نشانه میرفت.
وقتی برای کارکنان بدون مسکن بهداری دست به کار ساختن مجموعۀ هزار واحدی شهرک افضلیپور شد، دشواریهای گوناگون از کمبود اعتبار و مشکلات مالی گرفته تا نبودِ مصالح مناسب و گرفتاریهای ناشی از فقدان نیروی کار خبره، راه پیشرفت و اتمام سریع مجموعه را سّد کرده و دکتر را با کلاف سردرگمی مواجه ساخت.
یکی از سهامداران که تصور کرده بود این کُندی کار، ناشی از عدم پیگیری دکتر بازرگان است از ایشان به دادگاه شکایت کرده بود، فردای آن روز وقتی دکتر از این موضوع باخبر میشود، با مقداری مایحتاج اولیه، به دادگاه مراجعه کرده و درخواست میکند که او را به جرم یاد شده، زندان کنند تا اگر قرار است عقوبتی در میان باشد که حتماً هست، در این دنیا صورت گیرد و او را از عذاب دوزخ ناشی از این کوتاهی برهاند و شگفتا که او در حالی بر این امر تأکید میکند که قاضی نمیپذیرد و به او یادآور میشود که اجازه دهید، به موضوع رسیدگی کنیم، اگر گناه اخیر در مورد شما به اثبات رسید اقدام خواهیم کرد!
حالا این اخلاص و باور را با کسانی مقایسه کنید که با ظاهری آراسته و پیشانی پینهبسته، بیتالمال را حیف و میل میکنند، به زمینخواری و سوءاستفاده و رانتخواری میپردازند، و زمانی که طشت رسواییشان از بام فرو میافتد و کوس رسواییشان را بر سر هر بازار میزنند، به جای توبه و پوزشخواهی از خدا و خلق خدا، دست به کار میشوند تا حکمی در مورد آنها صادر نشود و رقمی از ارقام نجومی سوءاستفادههایشان را کم نکند. آری، هر دو جانسوزند، امّا این کجا و آن کجا؟!
ازجمله ویژگیهای دکتر بازرگان، برخورداری از «قولاً لیّنا» و زبانی نرم و گفتاری شیرین و سخنان تأثیرگذار بود، آنگونه که معمولاً درخواستهای او بیپاسخ نمیماند. امّا او از این امتیاز خداداد، برای انجام مقاصد شخصی استفاده نمیکرد. بلکه درخواستهای خیرخواهانه و مردمی را به نتیجه میرساند، از جمله در جریان احیاء بیمارستان شفا بهعنوان یک مرکز درمانی تخصصی و فوقتخصص، این شیوه را به کار گرفت و با جلب و جذب کمکهای مردمی و استفاده از منابع دولتی، این بیمارستان را از «آسایشگاه مسلولین» به چنین مرکز مجهزی تغییر داد و تکامل بخشید.
در یک مورد شاهد بودم که وقتی اعتباری را از مقام مسئولی طلب کرد و او با پرداختی اندک موافقت نمود، دکتر بازرگان با همان روحیۀ مردمی و خیرخواهانه گفت: آقای رئیس، این مبلغ در حدّ «خلال دندان» است، بر این مبلغ بیفزایید و مطمئن باشید که خداوند در سایهسار دعای دردمندانی که با تکمیل بیمارستان و تجهیز آن، سلامت خود را باز مییابند، شما را از جایگاه رفیعی برخوردار خواهد ساخت و سریر بهشت را ارزانیتان خواهد داشت.
باری دکتر بازرگان، در جوار امامین عسکریین(ع) دیده به جهان گشود و در سرزمینی که به عطر وجود حضرت معصومه علیهاالسلام آغشته است دیده از جهان فرو بست و در آرامگاه ابدی خود منزل گزید، امّا بین این دو زمان، کارنامهای از خود بر جای گذاشت که با صدها مهرِ هزار آفرین زیب و زیور یافته است.
او مصداق بارز این کلام منظوم حضرت مولانا بود که:
«خنک آن قماربازی که بباخت هر چه بودش/ بنماند هیچش الاّ هوس قمار دیگر»
دکتر بازرگان، رسالت بازرگانی خود را هم به انجام رساند، البته به مصداق این کلام آسمانی که: انالله اشتری منالمؤمنین ... زیرا او از هیچ چیز در این معامله دریغ نکرد و ثابت نمود که: هرکه باران باشد، روی چشم همۀ پنجرهها جا دارد.
خوشا دکتر بازرگان و همتایان او که صدایشان اینگونه در گوش زمان طنینانداز است.
«بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی / در سینههای مردم عارف مزار ماست»
* رئیس پژوهشکده بنیاد ایرانشناسی
نظر خود را بنویسید