فردایکرمان - سیدمحمدعلی گلابزاده*: یکسال از خاموشی معلم فرزانهای گذشت که درسش زمزمۀ محبتی بود و حتی شاگردان کلاسگریز نیز، محفل او را گرامی میداشتند، چراکه سخنش از دل برمیخاست و لاجرم بر دل مینشست. شادروان «احمد نشاط» نامی با مسمّا داشت و این زبانزد را تداعی میکرد که الاسماء تنزل منالسماء زیرا کلاس درس او به راستی نشاطآور بود.
این توفیق را داشتم که شصتوچند سال پیش، در دبیرستان پهلوی آن روز و امام امروز، بهعنوان شاگرد این معلم فرزانه، در کلاسهای درس او حضور پیدا کنم. او دبیر تاریخ ما بود. همان درسی که سرانجام شوقی در من به وجود آورد تا دامن آن را رها نکنم و قریب پنجاه سال از عمر خود را در این رهگذر صرف نمایم.
بیتردید یکی از انگیزههای این گرایش، همان شیرینی و جذّابیت کلام او در بیان رویدادهای تاریخی بود. هنوز یادم نمیرود، روزی که داستان حسنک وزیر را برایمان تعریف میکرد، گویی خودش در لحظه لحظۀ این حوادث حضور داشته است.
این تعریف و تدریس آنقدر دلچسب بود که شبهایی چند با مرور وقایع این ستم بزرگ و پایداری شیرزنی چون مادر حسنک، بهخواب میرفتیم: و حسنک را به سوی دار بردند، رسنها آویختند، فرمان دادند که سنگ بزنید، کسی سنگ نزد و همه اشک اندوه میریختند. به مشتی رند زر دادند که سنگ بزنند، حسنک خود مرده بود و جلاد بیجهت طناب بر گردنش انداخت.
در همین کلاس درس بود که بچهها چنان آرام و ساکت به درس آقای نشاط گوش میدادند که بهقول یکی از همکلاسیها «کسی موچش در نمیآمد». یکی از بچهها پرسید: «آقا اجازه؟ چطور سلطان محمود، حسنک را به وزارت برگزید و از دانش او استفاده کرد، اما پسرش سلطان مسعود، این موقعیت مناسب را از دست داد و حسنک را به بهانۀ بیهودۀ قرمطی بودن به دار آویخت؟». آقای نشاط گفت، چون او فرزند ناخلفی بود و از پدرش درس زندگی نیاموخت. به قول خودش خواست تلافی روی کار آوردن محمد را از سر حسنک درآورد، غافل از اینکه دست انتقام الهی از آستین روزگار بیرون میآید و بر سر او همان میآورد که او بر سر حسنک آورد، زیرا دیری نپایید که خود او نیز با اسفبارترین وجه ممکن به دست سپاهیان خودش کشته شد.
در اینجا مرحوم نشاط، لختی سکوت کرد و با نگاهی شگرف به بچهها گفت: «اولاً یادتون باشد اگر پدرتون از انسانیت و کمال برخورداره، راه اونو دنبال کنید، چراکه مسیر روشن زندگی همانست، نکتۀ دیگر اینکه یادتون نره هر بدی به کسی بکنید، سرانجام روزی دامن شما را میگیرد و سیه روزی را برایتان رقم خواهد زد».
باری از این سخنان پندآموز معلم فرهیختهام، شادروان نشاط بیش از شش دهه میگذرد. در این سالیان دراز، نه تنها آنچه او گفته بود را دهها بار تجربه کردم، بلکه هر روز بر باور و یقین من افزوده شد که خون ناحق پروانه، شمع را چندان امان نمیدهد، که شب را سحر کند.
ای کاش معلمین امروز، به ویژه در دروسی مثل تاریخ که درس زندگی است، تنها به یادگیری طوطیوار شاگردان دل خوش نباشند، بلکه بکوشند تا زوایای حوادث و رویدادها را همراه با پایان خوش یا ناخوش آنها صمیمانه بیان کنند و از یاد نبرند که اگر دانشآموزان به درک واقعیتها نائل آیند و پایان نیکیها را الگو و دستورالعمل زندگی قرار دهند، بسی ارزشمندتر از تندگویی و رد شدن از نتیجهگیریهاست.
باری، شادروان نشاط، تنها یک معلم دلسوز نبود، بلکه در جوار همکاران دیگری چون شادروانها حائری، عمرانی و ... همۀ آنها که دلی در گرو آموزش و پرورش و بالابردن سطح فرهنگ جامعه داشتند، تلاشهای وسیع و گستردهای میکرد که به راستی قابل تقدیر و تقدیس بود.
او مدتی مسئولیت اجرایی کمیتۀ ملی پیکار با بیسوادی را به عهده گرفت و در این سمت نیز، خوش درخشید، تا آنجا که توانست در جمع استانهای کشور، کرمان را به مقام نخست برساند. مدتی نیز رئیس اداره تحقیق اوقاف استان کرمان بود، برای او تفاوتی نداشت که کجا اشتغال داشته باشد، زیرا هر جا بار فرهنگی بر زمین میدید، شانهاش را اشارت میرفت و آمادۀ کمک و مساعدت میشد. به همین دلیل در هر مرحله از خدمت فرهنگی، چندین تقدیرنامه برایش صادر میشد که این دهها لوح، پشتوانۀ افتخار خانوادگی اوست.
معلم بزرگوار من، شادروان احمد نشاط، پس از نود و چند سال عمر با برکت، سال گذشته در چنین روزهایی دار فانی را وداع گفت و روح بزرگش از خاک بر افلاک شد. مگر نه اینست که رسول بزرگوار اسلام فرمود: «مدادالعلما افضل من دماء الشهدا»؟ مگر مولای متقیان نفرمود: «من علّمنی حرفاً فقد سیّرنی عبداً» اگر قلم عالم از خون شهید برتر است و هر کس نکتهای را به کسی بیاموزد او را بنده خویش ساخته است، پس چگونه امکان دارد این واقعیت را تردید کنیم که معلمین صادق، خدمتگزار، فداکار و روشنگران راه زندگی، در بهشت عدن، جایگاهی والا نداشته باشند؟
به روان پاک شادروان نشاط درود میفرستیم و درجات عالیتری برای او و همۀ معلمین و مدرسینی که با همۀ سختی روزگار و تنگناهای زندگی، رسالت خویش را از یاد نبردند، تعالی درجات آرزو میکنیم و برای معلمین امروز که بار مسئولیت خطیر آموزش و پرورش را به عهده دارند، توفیق بیش از پیش خواهانیم.
باشد تا همواره قدرشناس کسانی باشیم که دیدگان ما را به فروغ دانش، روشنی بخشیدند و راه و رسم زندگی را به ما آموختند. بگذارید معلمین ما بدانند که یاد و خاطرۀ آنان، حتی بعد از دهههای طولانی در دل شاگردانشان برجاست و هرگز فراموش نمیشوند.
بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی/ در سینههای مردم عارف مزار ماست
* رئیس پژوهشکده بنیاد ایرانشناسی
نظر خود را بنویسید