گروه جامعه ـ نشست کارمانیا تا کرمان به یاد نود و سومین سالروز میلاد مرحوم محمد ابراهیم باستانیپاریزی، نویسنده و مورخ، چهارشنبه شب، در خانه گفتمان شهر تهران برگزار شد. احمدرضا احمدی، شاعر نامدار کرمانی به این مناسبت پیامی را نگاشته است.
به گزارش فردایکرمان به نقل از ایرنا سراسری، احمدی در این پیام با بیان اینکه باستانیپاریزی، افتخار کرمان و فرزند خلف ایران است، نوشت: «من از جوانیام شبهایی را به یاد میآورم که در کتابفروشی اندیشه که متعلق به عمویم عبدالریم احمدی، بود؛ نازنین آقای باستانیپاریزی، همشهری عزیزم با همان قیافهی همیشگی یعنی دکمه پیراهن بسته و عصا و کلاه، شبها میآمدند. کتاب «پیغمبر دزدان» که متعلق یکی از اجداد ما بود را تصحیح کرده بودند و قرار بود عمویم آن را چاپ کند که چاپ شد و خیلی سریع فروش رفت. باز باستانی یکی دیگر از کارهایی که برای فامیل ما یعنی خاندان احمدی انجام داد، کتاب فرماندهان کرمان بود که تصحیح و چاپ کرد. یکی دوبار دیگر او را دیدم، یک شب که در فرهنگسرای نیاوران مراسمی برای مرحوم کیومرث صابری گرفته بودند، آمد سخنرانی کرد و همه خیلی دوست داشتند. خیلی خوشسخن بود، فارسی را بسیار زیبا مینوشت، چیزی که امروز مطلقا نداریم. آیدین آغداشلو به من میگفت هیچ وقت دقت کردهای باستانی اندازه من و تو کتاب نوشته؟ او برای کرمان خیلی کارها کرد».
او افزود: «سوال کرده بودید که از کرمان چه خاطرهای دارم؟! من از کرمان آسمان پرستاره را به یاد دارم؛ در کودکی شبهایی که در بام میخوابیدم پدرم کهکشان را به من نشان میداد «دب اصغر و دب اکبر» را و میگفت این راه مکه است. چیز دیگری که به یاد دارم در انتهای خانه یکی از اقوام ما، یک کارگاه قالیبافی بود، در کرمان آن موقع رسم بود که یک نفر نقش را میخواند و بافندگان میبافتند، نمیدانم هنوز هم این رسم هست یا نه؟! دیگر آنکه، سالهای سربازی من در کرمان گذشت، در سپاه دانش، در یکی از روستاهای بین بردسیر و سیرجان بودم، من معلم بودم باز هم شبهای مهتاب کرمان یاد دارم و مردمش را که دوستشان داشتم. حالا هم بچهها و جوانهای کرمان دارند یک ویژهنامه درباره من در میآورند که تا به حال درباره چند نفر درآوردند، که یکی هم راجع به مرحوم باستانی بود». احمدی ادامه داد: «باستانی در همهی زمینهها کار کرد و فوقالعاده بود، کتابی که برای ایران باستان مشیرالدوله مقدمه نوشت، جایزهی یونسکو را برد. باستانی، عاشق کرمان و کرمانیها بود. آدمی نبود که با زبانش و قلمش کسی را آزار بدهد. بسیار زیبا مینوشت به شوخی یک دفعه به او گفتم شما چون قناتها را در کرمان دیدهاید، بیشتر نوشتههایتان پاورقی زیاد دارد که این پاورقیها من را به یاد قناتهای کرمان میندازد. جالب اینجا بود که باستانی از یک پاورقی به یک پاورقی دیگر میرفت که آخرش تبدیل به یک پله میشد ولی زیبا بود. همیشه به یادش هستم، او افتخار کرمانیهاست. دلم میخواست همه اینها را به لهجهی کرمانی میگفتم».
5092
احمدرضا احمدی:
نظر خود را بنویسید