فردای کرمان ـ سیدمحمدعلی گلابزاده: پیش از بیان چگونگی طرح پیمودن مسیر 5000 کیلومتری «پاریز تا پاریس» با دوچرخه و هنرنمایی ورزشکاران سیرجانی، یادآور میشوم که مراسم یکصدمین سال تولد استاد برجسته تاریخ و فرزند خلف پاریز، محمدابراهیم باستانی پاریزی که در دوم دیماه از دانشگاه تهران آغاز شده بود پس از پنج روز برگزاری آئینهای مختلف در سیرجان به پایان رسید و یاد و خاطره مردی که میداندار عرصهی دانش و اخلاق و فرزانگی بود گرامی داشته شد.

تکرار نکتهای که در مراسم پایانی در سیرجان بیان کردم، قند مکرر است که: روزی با استاد باستانی در خصوص «موسیقی» سخن میگفتیم، او که در کنار همهی دانشها، دستی در این هنر نیز داشت و تا حدّ یک کارشناس در این مورد صاحبنظر بود میگفت: اگر مردم خوانسار هیچ چیز برای بالیدن و افتخار کردن نداشته باشند، وجود محمودی خوانساری برایشان بسنده میکند، چون گرمی و لطافت آواز او مثال زدنی است. و اکنون از همان اظهار نظر بهره میبرم و یادآور میشوم که اگر مردم سیرجان هیچ چیزی برای بالیدن و افتخار کردن نداشته باشند، وجود استاد باستانی پاریزی به تنهایی برای آنها کفایت میکند.

در مراسم آغازین و دانشگاه تهران، نه تنها شخصیتهای گوناگونی از کرمان و تهران، منجمله استاندار، شهردار و ... شرکت داشتند، اساتید تاریخ و رشتههای دیگری چون ادبیات و علوم اجتماعی شرکت داشتند و هر کس از دریچهی چشم خود، استاد را در جایگاه ویژهای یافت و دربارهی او سخن گفت. به جز این، شخصیت هایی از سایر کشور جهان حضور داشتند که بیان خاطرات و گفتارهایی دربارهی خدمات استاد، نشان میداد که باستانی نه تنها در سرزمین و کشور خود چهرهای شناخته شده است، بلکه در میان مردمان ـ به ویژه قشر تحصیلکرده و دانشگاهی سایر کشورها ـ جایگاه ویژهای دارد، آنگونه که سخنرانی از افغانستان دربارهی کمکهای استاد به دانشگاه کابل و نیز طرفداران کتابهای ایشان در آن کشور توضیحاتی داد و یکی از استادان دانشگاه لاهور، از سفراستاد به پاکستان و سخنرانیهای او یاد کرد. با این توضیح که قرار بود بیش از دویست نفر از چهرههای دانشگاهی جهان در این همایش شرکت کنند که به دلیل تقارن با جشنهای کریسمس، از تعداد آنها کاسته شد.
در دومین روز مراسم، تالار وحدت دانشگاه شهید باهنر نیز به عطر دلپذیر یاد و خاطره استاد، حال و هوایی یافت و به جز رئیس دانشگاه، شهردار کرمان و برخی سخنرانان کرمانی، تعدادی اساتید تاریخ دانشگاههای تهران و شیراز از باستانی سخن گفتند و هر یک، بخشی از منش و شیوه تاریخنگاری استاد را برشمردند که اخبار آن انعکاس یافت.
اما آخرین مراسم در سیرجان، زادگاه استاد برگزار شد که ویژگیهایی داشت و هنرمندان و ورزشکاران این شهرستان با ابتکاراتی که بیانگر جلوههایی نو و هنرمندانه به شمار میرفت، مقدماتی را برگزار کرده و به استقبال این مراسم رفته بودند، از جمله تندیسی زیبا و استادانه در جایگاه و چیدمان بیش از شصت جلد کتابهای ایشان در کنار آن مجسمه، یادآور پدر تاریخ کرمان بود.
در میان سخنرانان، بیانات امام جمعه تاریخدان و تاریخ شناس این شهرستان، توجه همگان را به خود جلب کرد، حجتالاسلام مسلمیزاده، ضمن گرامیداشت یاد و خاطره استاد باستانی و تقدیر از تلاشهای این چهرهی برجسته گفت، من تمام کتابهای استاد را خواندهام و با سطر سطر آنها آشنایی دارم؛ آنچه در همهی این نوشتهها جلب توجه میکند عفت قلم و حرمتگذاری باستانی به افرادی است که از آنها نام برده، حتی در نقل قولها، واژها و کلمات اهانتآمیز را حذف و در عوض نقطه چین کرده، خلاصه اینکه امام جمعه سیرجان آنچنان از باستانی سخن گفت که گوئی سالها به عنوان شاگرد استاد سر کلاسهای درس او نشسته و تلمّذ کرده و به راستی چقدر فرق است بین آنها که دین و دانش را بهم آمیخته و خود را به زیور علومی چون تاریخ و روانشناسی و علوماجتماعی آراستهاند، با آنها که نخستین نشانهی آنها تعصّب محض و عدم آگاهی از این دانشهاست.
نماینده مردم سیرجان و بردسیر نیز در فرصتی کوتاه تلاش کرد تا حق مطلب را ادا کند که تا اندازهی زیادی موفق بود؛ به ویژه انتقاد روشن و صریح او، از کسانی که در سال 93 مانع برگزاری مراسم بزرگداشت استاد، در سیرجان و زادگاه خود او شدند، ستمی که خاطرهی تلخ آن برای همیشه در کام مردم سیرجان باقیمانده و رنجیدگی مردی را موجب شد که تمام عمر خود را صرف سربلندی و عزت ایران و معرفی سیرجان وکرمان نموده بود و سرانجام نگارنده که در پایان سخنرانی خود با خواندن این سروده که :
«تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم / روزی سراغ وقت من آئی که نیستم
پیداست از گلاب سرشکم که من چو گل / یک روز خنده کردم و عمری گریستم»
و با توجه به آگاهی از تمامی آن رویداد غمبار بغضم گشوده گردید و با اشکی که از چشم حقیر و برخی از حاضرین فرو ریخت، سعی شد تا روان استاد را از همشهریانش شاد گرداند و برخی ناسپاسیها را ببخشاید.
در پایان با توضیحات ایراننژاد یکی از دوچرخهسواران مسافت «پاریز تا پاریس»، چهرههای غمزده، باز هم به شادی نشست. او گفت تاکنون به اتفاق دکتر خواجه کریمالدینی از پاریز تا مرز «نوردوز» ارمنستان به طول 2000 کیلومتر و از آنجا تا ارمنستان و گرجستان و ترکیه جمعاً 3000 کیلومتر رکاب زدهایم و منتظر ویزائی هستیم که از بلغارستان تا پاریس به طول 2500 کیلومتر را بپیمائیم و به این ترتیب با طی بیش از 5000 کیلومتر دوچرخهسواری «پاریز تا پاریس» را به یاد نگارندهی این اثر به تاریخ بسپاریم، و قسمتی از تلاشهای او را ارج نهیم.
نظر خود را بنویسید