محمد لطیفکار ـ خبری که روز گذشته در سایت «فردایکرمان» به نقل از «کرمانانلاین» دیدم، مرا بر سر شوق آورد تا به موضوعی که در این خبر آمده نگاهی گذرا بیاندازم و چند عکس مرتبط با آن را نیز در اینجا به اشتراک بگذارم.
«حافظهی چوب» عنوان یک رویداد و مسابقهی هنری است که شهرداری کرمان میخواهد به زودی برگزار کند. بهجای اینکه درختهای خشکیده در سطح شهر قطع شوند؛ دستکم آنها که سن و سالی هم دارند و در خاطرات مردم ثبت شدهاند را با انجام یک تلاش هنری خلاقانه به ماندگاری آنها مدد برسانیم. برای اطلاع بیشتر خبر را به نشانی https://fardayekerman.ir/news/9375 بخوانید.
خیلی خلاصه بگویم؛ معتقدم این طرح اگر خوب اجرا شود، میتواند تاثیر بسیار زیادی بر زیبایی فضای شهر، فرهنگسازی و تقویت حس عاطفی و ذوق عامهی مردم بگذارد. عنوان جایزه به نام «درویشخان» نیز بسیار هوشمندانه انتخاب شده است. یادآوری نمونهای از این اتفاق که در دههی چهل بهطور طبیعی توسط درویشخان در روستای بلورد سیرجان اتفاق افتاد، بسیار بهجاست. درویشخان اگرچه آموزش و تربیت هنری لازم را نداشته؛ اما براساس خیالات و تصورات خاص خود چنین اثر شگفتانگیزی را آفریده است.
من به داستانهایی که در مورد انگیزهی او گفته میشود کاری ندارم؛ در مورد صحت و سقم این ادعاها جای دیگری باید صحبت بشود، فعلا اثری که از او به یادگار مانده است، برای ما اهمیت دارد؛ اثری که البته توسط پرویز کیمیاوی کشف و به دنیا معرفی شد. و ای بسا اگر این کارگردان متفکر سینما نبود، ما امروز از وجود باغ سنگی در سیرجان محروم بودیم. از این رو معتقدم هر وقت از درویشخان و باغ او میگوییم باید سهم کیمیاوی را در رسانهای کردن و بالطبع ماندگاری این اتفاق نایده نگیریم.
در خبر برگزاری رویداد حافظهی چوب، از قول عماد محسنی تکلو سرپرست معاونت سیما، منظر و فضای سبز سازمان سیما، منظر و فضای سبز شهرداری کرمان در مورد درختستان در تهران نیز اشارهی گذرایی شده است؛ که در این خصوص اطلاعی ندارم. اما در تکمیل نگاه بهرهگیری از چوب درختان خشک شده، دریغم آمد از تجربهی گذرایی که خودم در شیراز شاهد آن بودهام اینجا چیری ننویسم.
در آذرماه سال گذشته که به مناسبتی به شیراز رفته بودم. یک روز غروب که در حال گشت وگذار در شیراز بودم از مقابل باغی در حوالی دروازه قرآن عبور کردم که پس از آن، فهمیدم این باغ یکی از مهمترین باغهای تاریخی ایران است. سروهای بالا بلند باغ و نور ماه که به آنها میپاشید، چنان هیجانی در من ایجاد کرد که باعث شد برنامهام را تغییر بدهم و هرطور هست بروم و باغ را ببینم. شب بود و فضای باغ نسبتا تاریک بود، با این وصف لذت کمنظیری بردم و چند عکس هم گرفتم. در «باغ جهان نما» فارغ از همهی زیباییهایی که بود، با پدیدهی بهرهگیری هنری از چوب درختان خشک شدهی باغ مواجه شدم. از آن روز تا به حال در دلم مانده بود که این قصه را روایت کنم تا به امروز که این خبر را خواندم، و بهانهای برای طرح این موضوع و انتشار عکسها پیدا کردم. تقریبا روی تنهی تمام درختان خشکیدهی این باغ، طرحهای گل و مرغ به بهترین نحو کنده کاری شده است. البته چون شب بود و فضای باغ هم نسبتا تاریک بود نمیتوانستم از جزییات طرحها عکس بگیرم اما نهایتا از مجموعهی باغ و درختان خشکیده و به ویژه در ترکیبهای زیبایی که این درختان با بنای اصلی و تاریخی باغ پیدا کرده بودند، عکسهایی به یادگار گرفتم . زیبایی این فضا آنقدر هست که اگر شهرداری کرمان یک تور راه بیاندازد و فعالان این رشتهی هنری را برای بازدید ببرد، ارزش آن را دارد، و میتواند در اجرای بهتر رویداد حافظهی چوب، تجربهی ارزندهی شیراز را به توان فعلی خود ضمیمه کند.
نگاه تازهی شهرداری به درختان را ستایش میکنم و امیدوارم اولین گام آنقدر خوب و دقیق برداشته شود، که باعث دلگرمی و تداوم این رویداد بشود.
[gallery ids="9422,9428,9426"]
نظر خود را بنویسید