گروه فرهنگوهنر – دوازدهمین شب از سری برنامههای «شب مفرغ»، عصر جمعه چهارم بهمنماه به مراسم نکوداشت لیلا سازگار، مترجم و پژوهشگر آثار سیاسی و هنری، اختصاص داشت.
به گزارش فردایکرمان به نقل از استقامت، یکی از سخنرانان این مراسم، همایون عسکری سیریزی دانشآموخته رشتهی معماری، پژوهشگر مستقل در فلسفه و تاریخ هنر بود. وی در ابتدای صحبتهای خود، مبحث ترجمه را از منظر فلسفی تشریح کرد و در اینباره گفت: «ترجمه دیرپاتر از تألیف است و من آن را مربوط به زمانی میدانم که بین آدم و خداوندِ عهدِ عتیق زبانی مشترک وجود داشت و آن دو بیواسطۀ میانجی با یکدیگر صحبت میکردند. اگر به کتاب مقدس عهد عتیق بنگریم، میبینیم که در سفر پیدایش این کتاب این گفتوگوی مستقیمِ بین خداوند و آدم وجود دارد و در اسفار بعدی، با یک اسطوره یا یک داستان افسانهای روبهرو هستیم که خاستگاه ترجمه به نظر من آنجا است: زمانی که آدمیانِ هبوط کرده به زمین قصد رجعت دوباره به باغ عدن را دارند و در فکر ساختن برج بابل بدین منظور هستند».
وی افزود: «داستان ساختن این برج، تلاش همواره و ناکام آدمی برای نیل به عدن است و تلاش خداوند برای مانع آمدن از این مقصود که با راههای صاعقه، باران و... آن را بروز داد، هیچیک اثر نکرد. پس خداوند با تدبیری این خواسته را عملی کرد و آن راهحلِ پدید آوردن زبانهای گوناگونی بود که به واسطۀ آن باعث میشد مردمان بابل دیگر زبان یکدیگر را نفهمند. بنابراین، داستان ترجمه را میشود از زمان آدم پی گرفت که هبوط انسان بر زمین و رسیدن به زبانی ناب و فهم مشترک بین مردمان باعث ایجاد ترجمه شد. درواقع، اهمیت ترجمه نیز آنجا مشخص میشود که پس از هبوط آدم، خداوند به واسطۀ مترجمان خودش که فرشتگان هستند و همردیف با سروشهای غیبی و ملائکۀ شریفه هستند با انسان سخن میگوید».
او ادامه داد: «فارغ از سنت الهیاتی کتاب عهد عتیق، در سنت فکری یونانی نیز اسطورۀ هرمس توأمان پیامآور، ندا دهنده، بشارتدهنده و عاملی است برای فهم انسان از کنش خدایان که بعدتر این فعل تکامل پیدا میکند و به اندیشۀ مدرن تبدیل میشود. با این تعبیر، فعل ترجمه، فعلی بیشتر از میانجیگری بین زبان مبدأ و زبان مقصد است».
لیلا سازگار یک کنشگر اجتماعی است
عسکری سیریزی در ادامۀ صحبتهایش، در ورود به مشخصههای ترجمههای سازگار ابتدا در مورد چگونگی آشنایی خود با سازگار برای حضّار توضیح داد: «آشنایی من با خانم سازگار به 30 سال پیش برمیگردد که به واسطۀ فرزند ایشان روزبه ایرانی که یکی از مشهورترین مترجمین ایران است این ارتباط ایجاد شد. از همان زمان که با این خانواده آشنا شدم به آن رشک بردم که خانم سازگار در آن مادر است و آقای ایرانی پدر آن خانواده است».
وی سپس افزود: «ترجمههای خانم سازگار را بیشتر نوعی Practice میدانم که در قاموس فلسفی غرب بیشتر از تجربه معنا میدهد: تجربهای که محیط و زمینۀ خودش را متحوّل میکند و در این تجربه مداخلهگری رخ میدهد. من فکر میکنم جایی که مترجم را از کارمند یک دارالترجمه به کنشگر اجتماعی، مؤلف، شارح، و روشنفکر تبدیل میکند، جایی است که سعی میکند با انتخاب عناوین، موضوعات در زمینۀ اجتماعی که در آن به سر میبرد مداخله کند و در آن تأثیرگذار و جریانساز باشد. از این منظر بدیهی است که خانم سازگار از جمله مترجمینی هستند که ترجمه کردن ایشان بخشی از کنشگری اجتماعی ایشان است. که البته از کسی که از فارغالتحصیلان رشتۀ علوم سیاسی در دانشگاه تهران و دانشگاه سوربن فرانسه بوده است هم انتظاری جز این نیست».
او افزود: «یکی از نقاط عطف ترجمۀ ایشان در کنشگری اجتماعی ایشان ترجمۀ کتاب دنیای شیرین بچهداری است که در زمان تربیت فرزندانشان انجام شده است که به نوعی خودآموز ایشان هم بوده است. به هر ترتیب، این کتاب از کتابخانۀ شخصی ایشان بیرون میآید و به عنوان رساله و پیشنهادی برای نسل من توسط ایشان ترجمه میشود. من فکر میکنم که همینجا کارنامۀ ایشان است با یک کنشگری پیوند میخورد».
سازگار در ترجمههای خود روشمند است
وی سپس با اشاره به یکی از آثار ترجمهای سازگار، کتاب «سنت روشنفکری در غرب» پس از شرح مقدمهای کوتاه از فضای سیاسی زمان انتشار کتاب، بیان کرد: «کارنامۀ خانم سازگار را از این نظر یگانه میدانم که چطور بین فضای هیاهوی دو نحلۀ فکری (چپ افراطی یا چپ سوسیالیستی و راست افراطی) لزوم عزیمت و رجعت دوباره به برخی مفاهیم، که برای اندیشه ایرانی مهم است را در دستور کار خود قرار میدهد. درست در شرایطی که مشغول مصرف اندیشههای فلسفهی قارهای در دهه 80 هستیم، عمدهی آثاری که ترجمه میشوند آثاری هستند که شاید به لحاظ تناسب یا تطابق با نیازهای ایرانی چندان سازگار به نظر نمیرسد، اما ما در این زمان شاهد چاپ کتابهایی هستیم در باب روشنفکری. ما شاهد کشف، تعریف یا ترجمۀ دوبارهی آنچه هستیم که انگار جامعهی اندیشمند ایرانی فراموش کرده است از استقامتهایی که باید در باب سنت روشنفکری به خرج داد».
او خاطرنشان کرد: «این کتاب میتواند ویراستی بر روشنفکری جامعهی ما قلمداد شود از جهت آنچه که نمیدانیم و آنچه که باید بدانیم و آنچه که ندانسته از آن عبور کردیم. کتاب دیگر ایشان «رویای خرد، تاریخ فلسفه» نیز ادامهی این کتاب است که در زمانهای ترجمه شدهاند که کسی به کلاسیکهای فلسفه وقعی نمیگذارد اما سازگار بیاعتنا به این فکر راه خودش را میرود».
او گفت: «نکتۀ بسیار جالب در مورد کنشگری اجتماعی «سازگار» وجود دارد که در اینباره شما را به سه کتاب ارجاع میدهم: دنیای شیرین بچهداری و روشهای تحقیق در علوم سیاسی و روشهای کمّی و کیفی تحقیق. این توجه و اهمیتی که خانم سازگار به روشمندی کار خودشان در دو عرصهای که دلبستگی ایشان بوده است، داشتهاند باعث شده تا در دو موضوع مختلف این شیوۀ کار را دنبال کنند و کتابهایی را ترجمه کنند که عملا از منابع مهم دانشگاهی در حوزۀ تحقیق به شمار میروند. این روشمندی در ترجمه و کنش ترجمهی ایشان کمنظیر است. و منِ خواننده و دیگرانی که ایشان را میشناسند را به این نکته دلگرم میکند که: هرآنچه که ترجمه میشود بیشک باید خوانده شود. از آنجایی که محال ممکن است کسی که خودش روشمندی را در کار تحقیق و نه فقط کار تحقیق، بلکه در بچهداری هم رعایت میکند در ترجمه و آثاری که عرضه میکند غافل از این نکته باشد».
وی سپس به کتاب «سرشت تلخ بشر» نوشتۀ آیزایا برلین با ترجمۀ سازگار اشاره و ابراز کرد: «زمانی که با این کتاب مواجه شدم، آنچه که از فلسفۀ برلین دریافتم، در زندگی برایم یک نقطهی عطف بود که برایم حس رهایی آورد. از این نظر، نقش خود خانم سازگار بیشباهت به نقش خود برلین در اندیشهی سیاسی زمان خودش نیست. من، ترجمهی ایشان را متممی میدانم در توضیحات بیشتر کتاب برلین».
«زنان بین دو انقلاب» آینۀ شخصیت سازگار است
وی تأکید کرد: «همچنین نکتهی جالب دیگر در آثار ایشان این است که چطور در مسیر فعلی خودشان متوجه هنر و متوجه شیوهی دیگری از ادراک حقیقت شدند و به نوعی از فضای علوم سیاسی کوچ کردند. به نظر میآید که در سالیان اخیر بیشتر به سمت زیبایی و حقیقتی که از زیبایی به دست میآید مراجعه کردهاند».
او در آخر بیان کرد: «نهایتا خانم لیلا سازگار در کتابی تبدیل به مولف میشوند که عنوان کتاب به تنهایی نشاندهندۀ تمام کارنامۀ 30 یا 40 سالهی ایشان است. کتابی با عنوان «زنان بین دو انقلاب (از اندرونی به بیرونی). من فکر میکنم این کتاب نمایانگر آن چیزی است که ایشان به مدد ترجمه در تلاش بودند که اسیر اندرونی زمانهی بین دو انقلاب نباشند. به یک معنی، حضور هموارهی ایشان در بیرونیِ اندیشهی ایرانی با عنایت به تحولی که باید در اندرون رخ بدهد وجود داشته است».
*منتشر شده در هفتهنامه استقامت / شماره ۶۸۱
** خبرهای جداگانهی مشروح سخنان علیرضا هاشمینژاد، ناصر عربپور و لیلا سازگار در پایگاه خبری فردایکرمان در دسترس است.
نظر خود را بنویسید