گروه جامعه - احمد یوسفزاده، نویسندهی کتاب «آن 23 نفر» گفت: «حاجقاسم به آن 23 نفر خیلی علاقهمند بود و بعدا سفارش داد که آن فیلم ساخته شود. روز شروع فیلمبرداری هم بهطور بیخبر آمد و با بچههای نقش 23 نفر عکس سلفی گرفتند. آن روز، خیلی روز خوبی بود و آن عکس سلفی هم یکی از پوسترهای فیلم شده است. روی جلد کتاب همانجا چیزی نوشت که من به خودم نمیگیرم و از سر بزرگی ایشان بود که نوشت: جان من فدای شما که جانتان را سپر اسلام کردید».
به گزارش فردای کرمان به نقل از استقامت، یوسفزاده در نهمین نشست خاطره با عنوان «حاجقاسم در خاطرات یاران» که در سرچشمه برگزار شد، به بیان خاطراتی از سپهبد شهید سلیمانی پرداخت. او سخنان خود را با این شعر آغاز کرد:
«سه روزه رفتهای، سی روزه حالا
زمستون رفتهای، نوروزه حالا
تو که گفتی سر هفته میایُم
شُماره کردهاُم چند روزه حالا»
یوسفزاده سپس ماجرایی را نقل کرد: «دیروز همین موقع در مسجد قناتملک که خود حاجقاسم ساخته است بودم. کتیبهای بالای آن است که روی آن، بعد از آنکه نوشته برای یاد شهدای قناتملک و برای من هم دعا کنید، آخر آن نوشته العبدالحقیر قاسم سلیمانی. نکتهی جالب این است که بالای کتیبه 12 قاب عکس روی کاشی طراحی شده است در حالیکه آن زمان که کاشیها طراحی میشده، قناتملک 11 شهید بیشتر نداشته است اگرچه بعدا یکی از جانبازان هم شهید میشوند ولی وقتی مسجد را میساخته، 12 قاب را ساخته و قاب دوازدهم را خالی گذاشته است. من تا دیدم متوجهی ماجرا شدم. ولی یکی از اهالی میگفت از حاجقاسم پرسیدیم این کاشی دوازهم چیه؟ میگفته شما کارتان به این نباشد».
یوسفزاده ادامه داد: «راجع به ژنرال بودن و بزرگی و سپهبد بودن ایشان شنیدهایم ولی بگذارید خاطرهای که از آقایی به نام دوستمحمدی که دوست دوران بچگی سردار بوده برایتان بگویم. میگفت که دوستی داشتیم به اسم سهراب که با حاجقاسم دعوا کرده بود. سهراب به من گفت که بیا برویم قاسم رو بزنیم. رفتیم قاسم را زدیم و وقتی کتک خورد، به ما گفت که شما نامردی کردید و دو نفری زدید و من تنها بودم. این خاطره، من را یاد حرفهای دختر سردار سلیمانی انداخت که گفت بابای ما را با نامردی شهید کردید، در جبهه نتوانستید روبهرویش بایستید و با موشک او را زدید».
این آزادهی سرافراز سپس گفت: «حاجقاسم به آن 23 نفر خیلی علاقهمند بود و بعدا سفارش داد که آن فیلم ساخته شود. روز شروع فیلمبرداری هم بهطور بیخبر آمد و با بچههای نقش 23 نفر عکس سلفی گرفتند. آن روز، خیلی روز خوبی بود و آن عکس سلفی هم یکی از پوسترهای فیلم شده است. روی جلد کتاب همانجا چیزی نوشت که من به خودم نمیگیرم و از سر بزرگی ایشان بود که نوشت: جان من فدای شما که جانتان را سپر اسلام کردید».
یوسفزاده با بیان اینکه ما هنوز خیلی نیاز داریم تا او را بهعنوان یک مکتب بشناسیم، اظهار کرد: «امروز در مسیر کرمان به سرچشمه میگفتم کاش بتوانیم کتابی از زندگینامهی ایشان بنویسیم که در دنیا معروف شود. همه در دنیا دوست دارند او را بشناسند. ایشان در کنار بعد بزرگ نظامی، چهقدر انسان متواضع و نجیب و دوستداشتنی با دلی بسیار مهربان بودند. کاش این اتفاق در کرمان بیفتد که کتابی دربارهی زندگیشان بنویسیم و در اینباره، من و آقای محبی و همهی دوستداران حاجقاسم آمادهایم هرکاری از دستمان بربیاید انجام دهیم و امیدواریم مس از این اقدام پشتبیانی کند. البته مطمئنم کتاب و فیلمهای زیادی از امروز نوشته و ساخته میشود اما ما کرمانیها باید سهم خود را ادا کنیم».
در بارهی پیشنهاد یوسفزاده، مهندس احمدی، مدیر مجتمع مس سرچشمه اعلام کرد که هزینهی چاپ کتاب را قبول میکنند. /پ
*گزارش کامل نهمین نشست خاطره و خاطرات سردار حسنیسعدی و علیرضا برهانینژاد از سپهبد شهید سلیمانی را در لینکهای زیر میتوانید بخوانید:
https://fardayekerman.ir/news/18173
نظر خود را بنویسید