فردای کرمان – محمد لطیفکار: کرمان از جمله شهرهایی است که در مورد مهمترین نماد و نشانهی بصری آن، هنوز نظر واحدی وجود ندارد. این شهر تاریخی به خلاف بسیاری از شهرهای کشورمان که تک بنا هستند، دارای بناهای تاریخی و دیدنی زیادی است. بیشتر این بناها، قابلیت آن را دارند که به نماد و نشانهی این شهر تبدیل شوند.
در این زمینه میتوانم دهها اثر نام ببرم. جلوههای گنبد جبلیه، قلاع اردشیر و دختر، مسجد جامع و مسجد امام و دهها اثر دیگر در این شهر، چیزی نیست که از خاطرات غریبهها و گردشگران محو یا فراموش بشود. همهی این آثار دوستداشتنیاند.
چشم در برابر چشم بادگیر ابراهیمخان
غروب سهشنبه هفتم بهمنماه که برای دیدار با یکی از دوستان به بازار کرمان سر زدم، بار دیگر با بادگیر ابراهیمخان چشم در چشم شدم! ماه تابان بالای سر بادگیر ایستاده بود. وقتی به آن خیره شدم، یک لحظه حس کردم این برجک نورانی تا مجاور ماه به سوی آسمان قد کشیده و میدرخشد.
یادم باشد به این فهرست، نام و نشان بادگیرهای کرمان را هم اضافه کنم. بعید میدانم پای گردشگری به کرمان برسد، بادگیرهای کاروانسرای وکیل یا بادگیر ابراهیمخان را ببیند، اما تحت تاثیر قرار نگیرد.
برج نور و زمان بر بام مدرسه
یکی دیگر از نشانههای دیداری کرمان برج ساعت مدرسه ابراهیمخان است. بهتر است بگویم دیداری و شنیداری. بادگیرابراهیم خان و این برج ساعت به فاصلهی اندکی از یکدیگر بر بام این مدرسه قد برافراشتهاند، و نظر هر تازهوارد و گردشگری را به خود جلب میکنند.
این برج ساعت دهها سال خاموش و بیصدا مانده بود. حدود سهسال پیش آقای حسین ودیعتی از بازاریهای فرهنگدوست قیصریه ابراهیمخان، با همتی که به خرج داد، آن را به زندگی برگرداند. با هزینه و پیگیری او بود که استاد محمد ساعتچی، از تهران به کرمان آمد و این ساعت قدیمی و کمنظیر را بازسازی و راهاندازی کرد. اینک صدای گوشنواز و خاطرهانگیز آن اهالی بازار، مشتریها و گردشگران را بهوجد میآورد.
حالا هروقت، بههر بهانهای سری به بازار کرمان میزنم حیفم میآید به بازار قیصریه نروم. بهخصوص هنگام شب میروم که زیبایی این برج چندین برابر است. هم به آقای ودیعتی سر میزنم و هم با تماشای برج، و صدای ناقوس ساعت آن، حس خوبی پیدا میکنم.
اینبار که به آنجا رفتم بهخاطر کرونا، قیصریه آن شور و حال سابق را نداشت، زیبایی محیط اما همچنان دلانگیز بود. چند عکس به یادگار گرفتم که شاید اندکی از این حس نوستالوژیک را نشان داده باشم. با امید به اینکه روزهای خوب دوباره برگردد.
نظر خود را بنویسید