گروه جامعه ـ کارگردان مستند «خانهام روی تپههاست» که دربارهی کاوشهای باستانشناسی جیرفت و کوششهای یوسف مجیدزاده است دربارهی این مستند توضیحاتی داد و در پاسخ به کسانی که معتقدند از مجیدزاده بت ساخته است؛ گفت که او بت نیست بلکه یک باستانشناس متعهد است. در خلاصهی داستان فیلم «خانهام روی تپههاست» آمده است: «اوایل دههی ۸۰ خورشیدی گزارشهایی از کاوشهای غیرمجاز برای یافتن آثار باستانی در حاشیه هلیلرود نزدیک شهرستان جیرفت منتشر شد. زمینهایی با وسعت زیاد و با حضور چندین هزار نفر برای یافتن اشیاء باستانی حفر میشدند. پس از آن باستانشناسان برای بررسی و کاوش به منطقه رفتند و پس از چند فصل حفاری موفق شدند آثاری مهم از فرهنگ انسان در آغاز دورهی شهرنشینی پیدا کنند. این کشف خبر مهمی در دنیای باستان شمرده میشد و فیلم «خانهام روی تپههاست» و «سرزمین سلاطین» به تلاش یوسف مجیدزاده در مطالعهی این محوطه باستانی مربوط میشود».
به گزارش فردایکرمان، به نقل از ایسنا سراسری، در نخستین هفتهی نمایش تعدادی فیلمِ مستندِ باستانشناسی توسط اتاق مستند کارفه در تهران، سهشنبه اول آبانماه، مستند «کشف امپراتوری گمشده آرتا»، ساختهی شبکهی آرته (فرانسه) و سپس فیلم «خانهام روی تپههاست» به کارگردانی شهرام درخشان و تهیهکنندگی ارد عطارپور که تلاش پروفسور یوسف مجیدزاده در محوطهی باستانی جیرفت را نشان میدهد، به نمایش درآمد.
در این برنامه، شهرام درخشان، کارگردان مستند «خانهام روی تپههاست» در توضیح فیلمش اظهار کرد: «قرار نبود چنین فیلمی را بسازم فقط قصد داشتم رویکرد آکادمیک جیرفت را نشان دهم، اما وقتی وارد سایت «کُنارصندل» شدم به این نتیجه رسیدم که آن فیلم را نمیخواهم، موضوع را جور دیگری دیدم خواستم یک فیلم زندهتر بسازم، برای هیچکدام از صحنهها طرحی نداشتم، اتفاقاتی که افتاد، حتی عصبانیت مجیدزاده یا نداشتن پول همگی زندگی زنده و در جریان یک باستانشناس و سایت کاوش آن بود».
او با بیان اینکه معمولا موضوع باستانشناسی از دید برخی افراد یک موضوع کهنهی و قدیمی است وهیچ هیجانی برای آن ندارند، افزود: «در حالی که برای کار باستانشناس هیجان زیادی دارند، اما از سوی دیگر این فیلمها و بهخصوص این مستند مخالفان خود را هم دارد، چون معتقدند سازمان میراث فرهنگی به عنوان متولی کاوشها در ایران تحقیر شده و پول ندارد. گاهی با مخالفان فیلم کارمان به بحث و جدل میکشد».
وی با بیان اینکه خوشحال است که توانسته جنبهی دیگری از باستانشناسی کشور را نشان دهد، گفت: «معتقدم توانستم جنبهی انسانی حرفهای و حتی پشت صحنهی باستانشناسی را به تصویر بکشم تا مردم با آنها مواجه شوند. درگیریهایی که یک باستانشناس به اشکال مختلف با آن مواجه است. در واقع این کار نمایش گوشهای از تاریخ کشور برای امروز و آینده است، هر چند هنوز چنین فیلمهایی از نظر بینندگان فقیرند و باید روی آنها بیشتر کار شود».
این مستندساز در پاسخ به این پرسش که اگر قرار بود دوباره در این شرایط قرار بگیرد، آیا چنین فیلمی را می ساخت، گفت: «قطعا این کار را انجام میدادم، فقط با این شرط که یک بار این فیلم را دیدهام و نقاط ضعف کار را شناختهام».
وی همچنین در پاسخ به نقدی که چرا به جای نشان دادن پشت صحنه باستانشناسی در جیرفت، اطلاعات بیشتری از سایت و یافتههای علمیتر نشان نداده است، بیان کرد: «معتقدم هر فیلم ماهیت خود را دارد، نمیتوان گفت با تمام رویکردها میتوانیم یک فیلم را بسازیم این فیلم در مورد روابط خارجی باستانشناس با وقایع پیرامون خود است، قصد نخستم ساخت فیلم دیگری بود، اما وقتی با صحنهها آن زمان مواجه شدم، نظرم را عوض کردم و یک سهگانه در مورد جیرفت ساختم، دو فیلم در مورد غارتهای انجام شده در جیرفت است و یک فیلم از یافتههای علمی این محوطهی باستانی است». او ادامه داد: «برخی افراد وقتی یک فیلم کاملا تخصصی میبینند، توقع دارند همهی خواستههای آنها را در آن فیلم برآورده کند، معتقدم این نظر درست نیست، هدف من نمایش پشت صحنه باستانشناسی بود، در فیلمهای دیگر در مورد یافتهها حرف زدهام و کاری به روابط و شخصیتها نداشتم».
وی همچنین با بیان اینکه برخی افراد معتقد بودند؛ مجیدزاده در این فیلم در قالب یک بُت نشان داده شده، تاکید کرد: «مجید زاده در این فیلم شخصیت مجیدزاده نیست، بلکه او یک باستانشناس متعهد است، اگر نتوانیم بگوییم مجیدزاده کار مهمی انجام داده است، کملطفی زیادی کردهایم. جای مجیدزاده در این فیلم است».
او اضافه کرد: «برخی میگویند چرا مجیدزاده؟ از آنها سوال میکنم اگر شما جای او در این فیلم بودید آیا بدتان میآمد؟ او یک باستانشناس قَدَر ایرانی است که روی تپهها ایستاده و در مورد یافتههای باستانشناسی در طول دههها و سدههای گذشته حرف میزند. این مجیدزاده است که این بار در بخشی از ایران یک تمدن را کشف میکند. در واقع این مجیدزاده نیست که روی تپهی «کُنارصندل» ایستاده، آن تصویرِ باستانشناسی ایرانی است که روی تپهها ایستاده و نگاه میکند».
او همچنین با اشاره به بخشی از فیلمش که نشان میدهد یکی از خیابانهای جیرفت به نام «یوسف مجیدزاده» نامگذاری شده است، گفت: «متاسفانه آن تابلو چند هفته بیشتر در آن نقطه نماند و با اعتراض برخی مسئولان، آن تابلو پایین کشیده شد».
درخشان که در بخشهایی از فیلم خود با قطعیت میگوید که محوطه جیرفت همان تمدن «آرتا» ست، در حالی که در فیلم فرانسویها از کلمهی احتمالا برای این نام گذاری استفاده میشود، در پاسخ به این نقد بیان کرد: «نامگذاری وجود تمدن آرتا براساس حدس یا استدلال دکتر مجیدزاده است، باستانشناسان معمولا از زمانی که اسناد و مدارکِ قطعی نداشته باشند، چیزی را با قطعیت بیان نمیکنند. در واقع آنها نیاز به یک اثر مکتوب دارند، هرچند بسیاری هنوز معتقدند مجیدزاده آن را اثبات نکرده است».
وی اضافه کرد: «شاید بهتر بود من نیز در این فیلم از واژه احتمالا استفاده میکردم».
پژمان مظاهریپور مستندسازی که اغلب کارهایش مربوط به باستانشناسی است، نیز در این برنامه، در بخشی از سخنان خود، با بیان اینکه مستند «خانهام روی تپههاست» به کارگردانی شهرام درخشان در سال ۸۱ و در زمان زلزله بم ساخته شد، اضافه کرد: «فیلم «کشف امپراطوری گمشده آرتا»، یک سال بعد توسط یک گروه فرانسوی ساخته شد، اما اکنون دیگر نمیتوان تصاویری که در فیلمهای به نمایش درآمده وجود داشتند را امروز در جیرفت و «کُنار صندل» دید، این محوطهها به مرور با پایان کاوشها و بررسیها در آنها متروکه شدهاند».
مظاهریپور با تاکید بر اینکه سینمای مستند باستانشناسی در واقع ارتباط بین باستانشناس و مردم را ثبت میکند، اظهار کرد: «باستانشناسان در ارتباط با رسانهها و مردم دچار مشکل هستند، مردم ما هنوز نحوهی برخورد با سایتهای تاریخی کشور را نمیدانند، از سوی دیگر معمولا به مردم فقط یکسری اطلاعات ژورنالیستی و سطحی در حد گردشگری داده میشود، آنها آگاه نیستند که با چه چیزی روبهرو میشوند حتی افراد تحصیلکرده هم نمیدانند چه طور باید با چنین محوطههایی مواجه شوند، این در حالی است که وقتی افراد وارد فضای تاریخی میشوند باید اطلاعات درست بگیرند، اما معمولا ارتباطات بین آنها مغشوش است».
این مستندساز با تاکید بر اینکه سینمای مستند باستانشناسی میتواند بین مردم حساسیت ایجاد کند، افزود: «در فیلمی مانند «کشف امپراطوری گمشده آرتا» تصویربرداری در یک شابلون انجام میشود، وارد زندگی خصوصی باستانشناس نمیشوند و زندگی در آنها جریان ندارد اما در مستندهای ایرانی مانند مستند آقای درخشان ارتباط بین باستانشناسان با یکدیگر و سایت و مکانیزمی که از لحاظ فرهنگی بین سایت و مردم اطراف وجود دارد پر رنگتر است».
او با تاکید بر لزوم ایجاد ارتباط بین باستانشناس و مستندساز افزود: «شاهد فیلمهای کمی در این حوزه هستیم، چون از یک سو به ویترینی که این فرهنگ را در خود دارد معمولا اهمیتی داده نمیشود و از سوی سازمانی که تیتر اول آن «میراثفرهنگی» است، به جای توجه به «باستانشناسی»، نخست گردشگری و صنایع دستی را میبیند و برایش گردشگری وسعت پیدا میکند، بدون آشنایی با متریالی که قرار است با آن همراه شود».
وی ادامه داد: «مکانیسم باستانشناسی اشتباه است، فکر میکنند در هر حوزهای فقط گردشگری پول در میآورد، چرا باید تمثال و عکس بوعلی سینا را در ترکیه ببینیم چرا بادگیر در فلان کشور و ساز در آذربایجان ثبت میشود، در حالی ما یک امپراطوری فرهنگی هستیم معماری که در سوریه است معماری ایرانی - اشکانی است و عشقآباد مرز ایران و مرز فرهنگی ماست».
این مستندساز با تاکید بر اینکه در سینمای خودمان، اصلا برای سینمای مستند احترام قائل نیستند، ادامه داد: «برای سینمایی مستند باستانشناسی هزینه و اعتبار نمیدهند؛ این کار قدری نگران کننده است، فضایی است که باید کنترل شود و میتواند خطرناک شود».
او با بیان اینکه مدتی پیش تلویزیون بنا به هر دلیلی از دستشان دررفت و چند مستند باستانشناسی پخش کرد و ناگهان این کار را متوقف کرد، افزود: «این فیلم با یک بودجه پنج میلیون و ۶۰۰ هزار تومانی ساخته شد اما فیلم "آرتا" که توسط گروه فرانسوی ساخته شد یک سال بعد با ۳۵۰ میلیون تومان اعتبار ضبط شد، از همین جا میتوان تفاوت ساختارها را به چشم دید».
نظر خود را بنویسید