فردایکرمان - محمد لطیفکار: سیدمحمدعلی گلابزاده مولف و پژوهشگر کرمانی و مدیر مرکز کرمانشناسی از سوی بنیاد ایرانشناسی بهعنوان محقق برگزیدۀ نخستین دورۀ تجلیل از پژوهشگران پیشکسوت استانی در عرصۀ ایرانشناسی از استان کرمان برگزیده شد.
محمدحسین رجبیدوانی رئیس بنیاد ایرانشناسی با اهدای لوح تقدیر از تحقیقات و تالیفات گلابزاده در زمینۀ تاریخ و فرهنگ ایران قدردانی کرد.
به همین بهانه گفتوگویی با آقای گلابزاده انجام دادم تا بدانم علاقهاش برای تحقیق دربارۀ تاریخ کرمان به کجا برمیگردد، و از چه زمانی به این رشته علاقهمند شده است؟
به گزارش فردایکرمان به نقل از هفتهنامه استقامت، وی توضیح داد: «من سال 43 دیپلم گرفتم و بعد در اداره بهداری استخدام شدم. بیمارستان شفای آن سالها پیش از این آسایشگاه مسلولین بود و من کارمند آسایشگاه مسلولین شدم و کارپرداز این آسایشگاه بودم».
گلابزاده افزود: «آن زمان ما سه بخش داشتیم که یک بخش آن اطفال بود و بخش سوم خالی بود. من ظهر بعد از اتمام کار به آنجا میرفتم و مطالعه میکردم تا خودم را برای کنکور آماده کنم. همکاری داشتیم به نام آقای دکتر کرباسیان، خدای رحمتش کند، گاهی میگفت تو با این گرفتاریهای شغلی چطور میتوانی کنکور امتحان بدهی؟ اما بالاخره بعد از چند سال که تعلل کردم در سال 47 در کنکور قبول شدم».
وی ادامه داد: «من در رشته روانشناسی دانشگاه اصفهان، رشته تاریخ دانشگاه مشهد و رشته زبان دانشگاه تبریز قبول شدم. برای انتخاب رشته دانشگاهی با دکتر باستانی صحبت کردم زیرا من تقریبا از سال 41 که یک نوجوان بودم با ایشان آشنا شدم و ارتباط ما برقرار شد».
گلابزاده در توضیح نحوۀ آشناییاش با دکتر باستانیپاریزی گفت: «دکتر باستانی آن زمان تهران در خیابان گرگان خانه داشت و دایی بنده نیز که از دوستان صمیمی ایشان بود به دکتر باستانی زنگ زد و گفت که خواهرزادهای دارم که کتابهای شما را خوانده و خیلی دوست دارد که شما را ببیند، ایشان هم دعوت کرد و من به منزل او در خیابان گرگان رفتم و از آنجا ارتباط ما برقرار شد».
وی بیان کرد: «سال 47 که دانشگاه قبول شدم به دیدن دکتر باستانی رفتم و گفتم که این سه رشته قبول شدم اما نمیدانم کدام را انتخاب کنم و آمدهام از شما بپرسم، ایشان به من گفت که خودت به کدام رشته بیشتر علاقه داری؟ گفتم به تاریخ علاقه دارم و روانشناسی را هم دوست دارم. گفت پیشنهاد من این است که چون روانشناسی درسی است که حتما باید دانشگاهی خوانده شود، تو برو و روانشناسی دانشگاه اصفهان را بخوان و بعد که لیسانس و فوقلیسانس گرفتی، مطالعاتت را روی مسالۀ تاریخ ببر، زیرا کسانی که لیسانس و فوقلیسانس میگیرند 20 تا کتاب تاریخ میخوانند و تو اگر 200 کتاب تاریخ بخوانی، 10 برابر آنها تاریخدان و باسواد میشوی و من همین کار را کردم».
این محقق کرمانی ادامه داد: «برای ادامۀ تحصیل به دانشگاه اصفهان رفتم و بعد از آنکه فوقلیسانس را در رشتۀ روانشناسی گرفتم، از سال 52 کار تاریخ را شروع کردم که هم میخواندم، هم مقاله مینوشتم و هم برنامۀ رادیو مینوشتم».
وی یادآور شد: «قبل از انقلاب در بهداری بودم و بعد مربی بهداشت شدم و البته تدریس دانشگاهی هم داشتم و 16 سال درس روانشناسی را در دانشکدۀ پرستاری تدریس کردم و بسیاری از پرستارانی که هستند از شاگردان من بودند».
گلابزاده افزود: «از سال 52 تا به حال ما با تاریخ محشوریم البته گاهی تاریخ و روانشناسی را به هم پیوند میزنیم و اتفاقا بد هم نمیشود، در سفرنامۀ اخیر تاجیکستان که دارم مینویسم، و آنجا هم دو سه مقاله عرضه کردم، خیلی موضوعات روانشناختی اجتماعی و موضوع تاریخ به کارم آمد».
از او سوال کردم: «چرا شما در تاریخ سراغ کرمانشناسی رفتید؟». وی پاسخ داد: «سال 56 همایشی در کرمان به میزبانی اداره فرهنگ وقت با نام هشتمین کنگرۀ تحقیقات ایرانی در تالار فارابی کنونی که برای دانشگاه است برگزار شد که در این کنگره خیلی از شخصیتها مانند مرحوم ایرج افشار، مرحوم دکتر زرینکوب، دکتر عباس زریابخویی، فرهنگ مهر، احسان نراقی، دکتر باستانی و ... حضور داشتند».
مدیر مرکز کرمانشناسی ادامه داد: «آن زمان من به آقای قائممقامی که رئیس رادیو و تلویزیون کرمان بود مراجعه کردم و گفتم این شخصیتها به کرمان آمدند و من خیلی دلم میخواهد از اینها اطلاعاتی دربارۀ کرمان و کرمانیها بگیرم اما خودم امکاناتی ندارم آیا شما به من کمک میکنید؟، ایشان دستور داد یک ضبط صوت که بسیار هم بزرگ و سنگین بود به من دادند با این شرط که یک نسخه از مصاحبهها و گفتوگوها را در اختیار آنها قرار دهم و قبول کردم».
وی خاطرنشان کرد: «من با تمام این شخصیتها دربارۀ کرمان و کرمانشناسی گفتوگو کردم و در حال حاضر نوار همۀ این مصاحبهها در آرشیو موجود است و هیچیک از کسانی که در این همایش شرکت کردند الان در قید حیات نیستند».
گلابزاده با بیان اینکه این مصاحبهها پیاده نشدند، یادآور شد: «در مصاحبهای که بهعنوان مثال با دکتر باستانی انجام دادم از او سوال کردم استاد چه شد که شما اینقدر علاقهمند به تاریخ کرمان شدید، ایشان پاسخ داد: من دانشجوی دانشسرای کرمان بودم - آن زمان کرمان آپارتمان نبود و ساختمانها یک طبقه بود - من هر روز که از خواب بیدار میشدم یک نگاه به قلعهدختر میانداختم و با خودم میگفتم چه بزرگ بودند آنهایی که چند صد سال و هزار سال پیش آمدند و بهخاطر حفظ جان و مال و ناموس خودشان این خشتهای چند دَهمنی را روی هم گذاشتند و چنین جایی را درست کردند و زندگی را تداوم بخشیدند، این مردم میارزند که آدم چند دهۀ ناقابل عمر خودش را صرف اینها بکند و این تاریخ را بنویسد».
وی ادامه داد: «دکتر باستانی همچنین در این مصاحبه به آن جملۀ معروف ژان اُوبن اشاره کرد که میگوید کسی که تاریخ کرمان را بهدرستی بخواند مانند آن است که تاریخ همۀ جهان را خوانده باشد».
گلابزاده گفت: «همین مساله موجب شد که ما همۀ تاب و توانمان را روی مسالۀ تاریخ کرمان بگذاریم و واقعا هم خیلی خوشحال هستم که این اتفاق افتاد زیرا بهرغم اینکه ما در طول این 35 سال در مرکز کرمانشناسی 400 عنوان کتاب راجع به کرمان چاپ کردیم و از طرفی چهلوهفتمین اثر من نیز طی چند روز آینده زیر چاپ میرود، فکر میکنم هنوز بعد از ما، دهها نفر میتوانند روی این مساله کار کنند و میتوانند همیشه مسائل تازه پیدا کنند، نه تکراری. اینقدر کرمان گفتنی و ارزش تاریخی دارد».
به آقای گلابزاده یادآوری کردم: «متاسفانه با وجود اینکه دربارۀ کرمان شما، آقای باستانی و دیگران کار کردند اما هنوز کتاب مستقلی دربارۀ تاریخ کرمان نداریم».
این محقق کرمانی گفت: «چرا، البته نمیدانم عمرم کفاف بدهد یا نه، ولی تقریبا 10 تا 15 هزار فیش تهیه کردم و حتی مقدمۀ آن کتاب را هم نوشتهام، زیرا کتابهای تاریخی که الان هست کتابهاییست که خواندن آنها برای نسل جوان خیلی دشوار است، حتی کتاب تاریخ سالاریه احمدعلیخان وزیری را که بخواهید بخوانید برای شما مفهوم نیست. حالا من نمیگویم کتاب عقد العلی للموقف الاعلی ابوحامد را بخوانید یا نمیخواهم بگویم کتاب ناصرالدین منشی کتاب سمط العلی یا حتی تذکره صفویه را بخوانید زیرا بسیار مشکل هستند، همۀ اینها تاریخهای دشواری است و برای یک مقطع خاص است».
وی خاطرنشان کرد: «من بنا دارم انشاءالله یک مجموعۀ تاریخ کرمان را از هزارههای دور تا امروز که شاید حدود 10 تا 15 جلد بشود را فراهم کنم و خیلی هم دلم میخواهد که هرچه زودتر این کارهایی که روی دست دارم تمام شود و کارهای اجرایی و جلسات را رها کنم و یک گوشه بنشینم و این کار را به زبان فارسی روان انجام دهم. یعنی مانند کاری که فردوسی انجام داد که کلمۀ عربی به کار نبرد. میخواهم حتی اگر میشود یک کلمۀ عربی به کار نبرم تا هر کس با هر سواد و تفکری و با هر اندیشهای که دوست دارد بتواند این کتاب را بخواند و تاریخ کرمان را بشناسد. اگر عمر کفاف بدهد و اگر نداد انشاءالله بعد از ما دیگران بیایند و این کار را انجام بدهند».
از او پرسیدم: «مسالۀ دیگری که دربارۀ تاریخ کرمان وجود دارد دامنۀ جغرافیایی خود کرمان است شما که الان بخشی از پژوهشتان را انجام دادید، چه تعریفی از کرمان دارید؟ زیرا از چند هزار سال پیش تاکنون کرمان مرتب تغییر کرده است».
گلابزاده توضیح داد: «بله شما اگر کتاب تاریخ مسجد صاحبالزمان را خوانده باشید میدانید که اولین خاستگاه تمدنی کرمان در دامنۀ مسجد صاحبالزمان بوده و بعد به این سمت کشیده شده است. حتی روزی هم که قلعهدختر ساخته شده، این بنا خارج از کرمان بوده است».
وی در پاسخ به این سوال که «منظورتان این است مناطقی مانند قلعهدختر از تمدن جیرفت، شهداد و بردسیر هم قدیمیتر هستند؟». اظهار کرد: «خیر. منظورم شهر کرمان است. شما قدیمیترین تمدنی که میتوانید پیدا کنید در کوهبنان است که پروفسور هوکراید جغرافیدان معروف آلمانی به آن اشاره کرده و آقای دکتر جلالالدین رفیعیفر هم روی این موضوع کار کرده است. بعد از اینکه ما سرنخ اقتصاد را بیرون آوردیم که در 11 هزار سال قبل در هزارۀ نهم پیش از میلاد، مردمی در کوهبنان کرمان زندگی میکردند که برای اولینبار تیغریزههایی ساختند که آنها را به تمدنهای بزرگ آن زمان صادر میکردند».
گلابزاده ادامه داد: «بعد از آن در جیرفت تمدن کنارصندل را داریم و بعد در صوغان در تپه یحیی، یک تمدن هفتهزار سالهای داریم که پروفسور لمبرگ کارلوفسکی آنجا کاوش کرد. بعد در تل ابلیس یک تمدن 5 هزار ساله داریم که پروفسور اشتاین آنجا کار کرد و گفت که اولین کورههایی که توانست ذوب مس را انجام بدهد، اینجا بود. بعد در منطقۀ شهداد و ... که اینها همه در طول تاریخ گاهی با هم و گاهی پس و پیش وجود داشتند، همۀ اینها کرمان است...».
از او پرسیدم: «شما الان اشارهتان به تاریخ باستانی کرمان بود و ما یک تاریخ دورۀ بعد از اسلام و پس از آن تاریخ معاصر داریم آیا مقصودتان این است که انجام همۀ اینها با هم 10 تا 15 جلد میشود؟ و فکر میکنید چقدر زمان میبرد».
مدیر مرکز کرمانشناسی پاسخ داد: «بله. این کار حداقل 10 سال زمان میبرد که البته بخش عمدهای از آن انجام شده و تا به حال حدود 14 هزار فیش تهیه کردم که اینها کار ما را خیلی جلو میاندازد. الان مشکلمان این است که مقداری در مضیقۀ مالی هستیم، هیچکس هم به ما کمک نمیکند و هرچه کمک هست جاهای دیگر میرود و خرج مسائل دیگری میشود و همه از فرهنگ غافل هستند و ما باید چیزی را بفروشیم تا این کار را شروع کنیم».
وی در پاسخ به این سوال که: «قصد دارید این پژوهشها را در مرکز کرمانشناسی انجام دهید؟»؛ گفت: «میخواهم اگر بگذارند، مرکز را رها کنم، یک دفتر و کتابخانهای دارم، بروم و آنجا بنشینم و انجام بدهم، زیرا ما وقتمان در مرکز کرمانشناسی بیشتر صرف ملاقاتها و امور مختلف میشود. اتفاقا در سفر اخیری که به تاجیکستان داشتم تصویر جملهای از ابوالقاسم لاهوتی یا صدرالدین عینی دیدم که بالای سرش نصب کرده بود با این مضمون که خیلی دوستتان دارم اما چون کارم را بیشتر دوست دارم خواهش میکنم که چند دقیقهای بیشتر نمانید و زود بروید؛ من که نمیتوانم چنین کاری انجام دهم. گاهی مراجعه کنندهای میخواهد درددل کنند و این سبب میشود وقتم گرفته شود. به این دلیل میخواهم یک جایی باشد که کمتر رفتوآمد باشد و کمتر زمان به این شکل از دست برود. بیشتر علاقهام این است، اگر بگذارند».
*منتشرشده در هفتهنامه استقامت / شماره 837
نظر خود را بنویسید