فردایکرمان – گروه جامعه: میثم شهسواری، باستانشناس و عضو هیاتعلمی گروه باستانشناسی دانشگاه جیرفت در پی ساخت و ساز در محوطۀ باستانی کنارصندل و اظهارات دهیار روستا در موجه دانستن ساخت بوستان و سالنورزش در این محدوده، در یادداشتی که در پایگاه خبری میراثهلیل منتشر شده است، با ابراز تاسف از این اقدام، نوشته است: «چه کسی بهتر از آقای دهیار و اعضای شورای روستا میداند و اطلاع کامل دارد که محوطۀ کنارصندل منحصر به آن دو تپه نیست؟».
او میافزاید: «چگونه دهیار، که آگاه از ریزترین مسائل محوطه و مطلع از تمامی پژوهشهای صورتگرفته در کنارصندل است و اطلاع کامل و دقیق دارد که گمانهزنیها برای تعیین حریم محوطه کی انجام شد و تا کجا ادامه داشته، خود را به بیخبری زده و در جایگاه مظلوم، گویی بخواهد مخاطب خود را ریشخند کند، دم از برکنار ماندن تپهها از تخریب میزند؟».
در ادامه متن کامل این یادداشت که آن را در فردایکرمان بازنشر دادهایم بخوانید.
تا چندی پیش، درست در ورودی روستای کنارصندل از سوی جیرفت، سر سهراه عنبرآباد، سمت راست جاده، یک زمین خالی رُسی وسیع به چشم میخورد که غیر از گورستانی چیز دیگری بر سطح وجود نداشت. این محدوده، یک تپۀ باستانی است که بخشی از محوطۀ کنارصندل و واقع در عرصۀ بلافصل آن است که از قضا اهمیتی دوچندان دارد برای اینکه به دورهای متفاوت از تپههای کنارصندل متعلق است؛ به میانههای هزارۀ یکم پیش از میلاد (سه هزار سال پیش) یا عصر آهن و تا دورههای هخامنشی و پارتی.
به سخن دیگر در کنارصندل از جنوب به شمال، با سفری از قدیم به جدید روبهرو هستیم، یعنی از هزارۀ سوم پیش از میلاد (پنج هزار سال پیش) یا عصر مفرغ در تپۀ جنوبی و محدودۀ اطراف آن و سپس تپۀ شمالی و محدودۀ آن و سپس تپۀ یاد شده که این هر سه، به یکدیگر پیوستهاند و نشاندهندۀ توالی تاریخ در این محدوده و اکنون بخش بزرگی از این تپه را دهیاری روستای کنارصندل تسطیح کرده، درخت کاشته و زمین چمن و . . . ساخته است؛ این یعنی ویرانی و از دست رفتن این بخش.
قطعا تشکیلات میراثفرهنگی در خصوص تعیین عرصه و حرایم محوطۀ بزرگ و عزیز کنارصندل، نهایت تعلل و اهمال را به خرج داده و کوتاهی آنها بخشودنی و قابل چشم پوشیدنی نیست که در اثر آن زندگی مردمان شریف این روستا دچار اختلال و نابهسامانی است، اما قطعا آقای دهیار و همکارانش در شورای روستا بهتر از هر کس دیگری میدانستند و میدانند که چه کردهاند و چه میکنند و چه بخشی را به نیستی و تباهی کشانیدهاند.
چه کسی بهتر از آقای دهیار و اعضای شورای روستا میداند و اطلاع کامل دارد که محوطۀ کنارصندل منحصر به آن دو تپه نیست؟ چگونه دهیار، که آگاه از ریزترین مسائل محوطه و مطلع از تمامی پژوهشهای صورتگرفته در کنارصندل است و اطلاع کامل و دقیق دارد که گمانهزنیها برای تعیین حریم محوطه کی انجام شد و تا کجا ادامه داشته، خود را به بیخبری زده و در جایگاه مظلوم، گویی بخواهد مخاطب خود را ریشخند کند، دم از برکنار ماندن تپهها از تخریب میزند؟
گمان بریم که نمیدانسته، وقتی در محدودۀ کنارصندل، با آن حساسیت، برای ساخت یک خانۀ کوچک استعلام میگیرند، آیا برای چنان برنامۀ گستردهای، نیاز به استعلام و کسب مجوز نبود؟
از مقام محترم قضایی خواهشمندیم به این مساله ورود کرده و به شدیدترین وجه با هر دو طرف ماجرا برخورد کند. اگر امروز در کنارصندل که چشم و چراغ و به سخنی ویترین میراثفرهنگی جیرفت و تمام جنوبشرق ایران و مورد توجه همه جای ایران و جهان است به این آسانی و فاجعهباری، تخریبها و ویرانیهایی چنین دهشتناک، در پیش چشم همگان، در روز روشن، رخ میدهد و کسی توجه نکند، بی گفتگو فاتحۀ بسیاری از محوطههای دورتر، پرتتر و کمشناختهشدهتر خوانده است.
چه بخواهیم، چه نخواهیم یکی از بزرگترین و مهمترین محوطههای باستانی ایران در شهر ما قرار دارد، این عظمت و این دارایی سترگ با تأسف بسیار، در اثر ندانمکاری و از دست دادن فرصتها و سستی و بیتدبیری از یک سو و فرصتطلبی و نادانی و کژاندیشی از سوی دیگر، تبدیل شده است به موی دماغ و یک تهدید عظیم و یک مانع سترگ.
حیرتا و شگفتا. با این زخمهای ناسور ثبت جهانی کنارصندل اگر نه ناشدنی، بسیار دورتر و دیرتر خواهد شد. البته اگر این جهانی شدن و اساسا میراثفرهنگی برای کسی در این بوم، دغدغه باشد و دردی باشد.
*عکس: رحیم بنیاسد آزاد / ایسنا
نظر خود را بنویسید