فردای کرمان ـ سیدمهدی طبیبزاده*: کرمان در چند ماه اخیر سه چهرهی اثرگذار خود را در حوزه میراث و گردشگری از دست داده است. انسانهایی که هرکدامشان شاید از شمار دو چشم «یک تن» بودند؛ اما از شمار خرد «هزاران بیش». مرگ آنها فقط فقدان چند نام نیست؛ ترک برداشتن لایهای از سرمایه اجتماعی، دانشی و فرهنگی شهر است. در شرایطی که گردشگری کرمان همچنان با ضعف زیرساختی، بیبرنامگی نهادی و کمتوجهی مدیران روبهروست، این از دستدادنها بار مسئولیت را سنگینتر میکند.
در ساختار توسعه گردشگری کرمان، بخش زیادی از کارها به پشتکار اشخاص متعهد و دلسوخته وابسته بوده است.کسانی که خودشان طرح مینوشتند، اجرا میکردند، سرمایه جمع میکردند، و در برابر بیاعتناییها و تأخیرها میایستادند، فقدان آنها یعنی قطع شدن رشتهای از تجربههای زیسته، روابط اثرگذار، شبکه اعتماد و انگیزهای که بهزور قابل تولید نیست، و البته دانشی که شاید جایی ثبت نشده باشد.
واقعیت این است که کرمان هنوز سازوکار نهادی برای بهرهگیری از سرمایه انسانیاش ندارد. نه بانک دانشی، نه نظام انتقال تجربه، و نه مرکز ثبت میراث ناملموس انسانیِ متخصصان. بنابراین مرگ هر فرد برابر است با حذف یک کتابخانهی کامل، و این عادتِ دیرین ماست که بعد از رفتنشان تازه میفهمیم چه چیزی را از دست دادهایم.
پیامدهای فقدان این افراد، ضربه به سرمایه اجتماعی است. این افراد پلهایی بودند میان بخش خصوصی، نهادهای فرهنگی، مردم و مدیریت شهری، با رفتنشان بخشی از اعتماد اجتماعی فرو میریزد، همکاریها سختتر میشود، و روندهای بیننسلی توسعه متوقف میماند، و بخش زیادی از اطلاعات ناگفتهی آنها به خاک سپرده میشود.
در گردشگری و حفاظت از میراث این سرزمین، دانشی که این افراد داشتند قابل جایگزینی سریع نیست. بسیاری از این مهارتها از مسیر تجربه، شکست، آزمون و خطا به دست آمده بود. از دست دادن چنین چهرهها یعنی فاصلهگرفتن از تجربههای محلی، تکرار اشتباهات گذشته، و کندشدن مسیر احیا و توسعه. بسیاری از پروژههای مردمی، انجمنی و میراثی به حضور این افراد متکی بود. با فقدان آنان، برخی پروندهها بیسرپرست میماند، شبکهی همکاران متفرق میشود، و انرژی روانی تیمها فرو میریزد.
از مهمترین درسهایی که فقدان اخیر چهرههای اثرگذار میراث و گردشگری کرمان به ما یادآوری کرده، این است که جامعه وقتی به افراد متکی باشد و نه به سیستم، با رفتن هر فرد دچار گسست میشود. ما در سالهای گذشته بارها شاهد بودیم که افراد توانمند، پروژهها را پیش میبردند، اما ساختارهای رسمی نتوانستند ظرفیت آنها را در یک چارچوب پایدار جذب کنند؛ بنابراین با نبودشان، جریان کار نیز متوقف شد. برای تغییر این وضعیت باید سازوکاری طراحی شود که فرد توانمند «بخشی از سیستم» باشد، نه نیرویی بیرون از آن.
شکلگیری نوعی از مرکز اسناد میراث و گردشگری، ثبت تجربهها و روایتهای حرفهای، و تعریف نقشهای رسمی مشورتی و اجرایی برای افراد متخصص، اولین قدمهای ضروری است. در کنار آن، لازم است فرآیند انتقال دانش بین نسلها، برنامهریزیشده و نهادی باشد تا وابستگی به اشخاص کاهش یابد. همچنین باید پروژهها بهگونهای طراحی شوند که مدیریت آنها قابل واگذاری، ادامهدار و مبتنی بر ساختار باشد نه وابسته به یک فرد خاص. با این رویکرد، هم تجربه و دانش افراد حفظ میشود و هم سیستم آنقدر قوی میشود که با رفتن هیچکس از هم نپاشد. تنها در این صورت است که کرمان میتواند از چرخه تکراری اتکا به افراد و فروپاشی پس از فقدان آنها عبور کند. البته که هیچ تمهیدی فقدان جانهای عزیز از دست رفته را جبران نخواهد کرد.
حرف تلخ همین است ...
بسیاری از چیزها را میشود دوباره ساخت؛ ساختمان، پروژه، بودجه، ساختار. اما جانِ آدمهایی که با دلشان کار میکردند، جایگزین نمیشود. چالش امروز کرمان فقط سوگواری نیست؛ بلکه ساخت بستری برای حفظ، انتقال و سازماندهی دانش و تجربه این افراد است و پذیرش این واقعیت که میراث بسیاری از داراییهای این سرزمین متوسل به افراد تاثیرگذاریست که از دل این مردم برامدهاند و فقط عرق و محبت این خاک، آنها را بر آن میدارد که بیشتر از وظیفه کاری، از آنچه میراث کرمان خوانده میشود پاسدارای کنند .
عزیزانمان، محمدرضا بهرامی، حسین ودیعتی و امین بیلدار ماهانی از بین ما رفتند. جای آنها همیشه در این سرزمین خالی خواهد ماند و یادشان در دل مردمان جاودانه. اما بسیاری هستند که گمنام یا نام اشنا در گوشهای از این خاک در تلاشاند برای ایندهای بهتر. آنها را دریابیم و در سیستم نخبهپرور و نه رانتخوار و سیاستزده، بگذاریم تلاششان به ثمر برسد، و آنها را ارج نهیم.
* رئیس اتاق استان کرمان
نظر خود را بنویسید