گروه فرهنگ و هنر - رمان موفق «شکار کبک» نوشتهی رضا زنگیآبادی اخیرا بعد از هفت سال تجدیدچاپ شده است. خبرنگار ایبنا با زنگیآبادی یک گفتوگوی خواندنی دربارهی این کتاب با او انجام داده است که نظر به اهمیت آن، و اظهاراتی که این نویسنده و منتقد ادبی دربارهی وضعیت رمان در سطح کشورمان کرده است، این مصاحبه را در پایگاه خبری فردای کرمان بازنشر میکنیم.
رمان «شکار کبک» نوشته شما اخیرا بعد از هفت سال به چاپ دوم رسیده است. دلیل این تاخیر را چگونه ارزیابی میکنید و به نظرتان چرا مخاطبان با برخی آثار دیرتر ارتباط برقرار میکنند؟
خب «شکار کبک» تقریبا در اواخر سال 90 چاپ شد، چند ماه بعد نشر چشمه گرفتار تعلیق شد و این تعلیق دو سه سال طول کشید. بعد هم با تراکم و ترافیک کارهای تازه شاید ترجیح دادند روی کارهای تازهشان تبلیغ کنند. من از کسی گله ندارم یعنی منتقدان و مطبوعات به اندازهی کافی به کتاب پرداختهاند شاید نزدیک به چهل تا پنجاه نقد بر کتاب نوشته شد، به جز مصاحبههای من. روزنامه شرق برای آن میزگرد برگزار کرد و سه صفحه از روزنامه را به این کتاب اختصاص داد و چند پرونده در سایتهای ادبی اینترنتی درباره «شکار کبک» نوشته شد. وقتی که هنوز جلسات کتاب تا این اندازه زیاد نبود در شهرهای شیراز، اصفهان، قم، تهران، ساری، کرمان،... با حضور خودم یا بدون حضور من برای کتاب جلسهی نقد و بررسی گذاشتهاند. طی این هفت سال هم هیچگاه این کتاب فراموش نشده هنوز هم دربارهاش مینویسند و همین اوایل امسال هم در کرمان برای کتاب جلسه گذاشتند و آنجا بود که ما متوجه شدیم که دیگر تقریبا هیچ نسخهای از کتاب در بازار وجود ندارد و خود نشر هم دیگر موجودی نداشت. چاپ دوم نه حالا، که حدود پنج ماه پیش درآمد. من از مخاطبان هم گلهای ندارم به نظرم آنها هم از کتاب استقبال خیلی خوبی کردند و کاملا با کتاب ارتباط برقرار کردهاند در کل به نظرم نوعی تناقض بین استقبال از کتاب و تیراژ وجود دارد.
«شکار کبک» موضوع بکری دارد و همینطور شخصیتها برای خواننده ادبیات معاصر چندان آشنا نیستند. این موضوع و شخصیت اصلی رمان برگرفته از چیست؟ صرفا نگاه نویسنده یا شرایط جامعه هم در این میان تاثیرگذار است.
من واقعا به طور کلی ارتباطم را با این رمان از دست دادهام این کار خیلی قدیمی است من این کار را اوایل دههی هشتاد نوشتهام سال نود چاپ شده و حالا اواخر سال 97 است. شاید برگرفته از اتفاقات اواخر دههی هفتاد و ظهور چند قاتل زنجیرهای و مشهورترین آنها محمد بیجه باشد. به طور کلی میتوانم بگویم اساسا من دنبالهرو مد روز ادبیات نیستم قصههای خودم را مینویسم. همین «شکار کبک» در زمانی چاپ شده است که ادبیات موسوم به آپارتمانی مد روز ادبیات ما بود. یا مجموعهی داستان اول من مجموعهی بسیار ساده و قصهگویی است که در نیمهی دوم هفتاد نوشته شده است وقتی که مد غالب شعر و داستان پستمدرن بود و کارگاه براهنی برقرار بود و من هم یکی دو بار رفته بودم. من علاقهای به تکرار یا رونویسی از روی دست خودم هم ندارم و این چند کاری که از من منتشر شده کاملا با هم متفاوت هستند و رمان جدیدم رمان نوجوان است که هیچ ربطی به «شکار کبک» ندارد و من حتی در آن با جدیت و تلخی «شکار کبک» شوخی کردهام.
برخی از منتقدان خشونت را جانمایهی «شکار کبک» میدانند همچنین در مجموعهی داستان «یک روز مناسب برای شنای قورباغه» نیز مسالهی خشونت پررنگ است. چقدر با این نظر موافقید؟
خب من خیلی علاقهای به این ندارم که خوانش از کارهایم محدودکننده باشد اما شاید بشود از این زاویه هم به این دو اثر نگاه کرد و این شاید برآمده از دوران ما باشد. من یادم هست که در اوایل دههی شصت رادیوی محلی کرمان عصرها دو اطلاعیه میخواند در یکی اسامی اعدامیها را میخواند و در دیگری اسامی شهدا را و در همین دوران ترورهای هولناکی هم در خیابانهای کرمان اتفاق میافتد. ضمن اینکه خشونت پنهانی هم در محیط مدرسه، اجتماع و خانوادهها در جریان بود که در طی این سالها بر میزان و نوع آنها افزوده شده است.
داستان کوتاه یا رمان؟ اولویت شما به عنوان نویسنده کدام است و اینکه مسائل مهم جامعه امروز را در کدام قالب میتوان ارائه داد؛ داستان یا رمان؟
خب من مدتهاست داستان کوتاه ننوشتهام چون حدود چهار سال درگیر نوشتن رمان اخیرم بودهام. زیست و نوع زندگیام را با همه سختیهای ممکن با نوشتن رمان تطبیق دادهام اگرچه نوشتن رمان زمان زیاد و سختی فراوان و جانکاهی دارد اما برای من لذتبخش هم هست. شخصا معتقدم هیچ مدیوم دیگری نمیتواند جایگزین رمان شود. با رمان شما جهان خودتان را میآفرینید در حال حاضر اولویت من رمان است و مسائل اساسی نه اجتماع که انسان و جهان را در قالب رمان میتوان نوشت. جهان رمان همچنان گشوده است و جا برای تجربیات بیشماری هنوز در رمان وجود دارد و به نظرم تاکنون فقط بخش کوچکی از امکانات روایی رمان به فعل درآمده است.
شما داور بخش مجموعهی داستان جایزه احمد محمود و هفت اقلیم و دیگر جشنوارههای ادبی بودهاید با توجه به مطالعه آثار منتشر شده در فرآیند داوری، وضعیت داستان کوتاه معاصر را چگونه ارزیابی میکنید؟
به شکل کلی میشود گفت داستان کوتاه در ایران وضعیت خوبی دارد و اما به شکل دقیق نمیتوانم بگویم چون خواندههای من منحصر به همین ده اثر پایانی جایزه احمد محمود است. من در این دو سال داور بخش رمان جایزه هفت اقلیم بودهام و بیشتر رمان ایرانی خواندهام تا داستان کوتاه بنابراین درباره رمانها راحتتر میتوانم نظر بدهم و آن این است که وضعیت رمان در سال 96 نسبت به سال 95 بدتر شده است من در سال نود و پنج میتوانستم شاید بیست رمان خوب را معرفی کنم اما واقعا الان برای جایزهی هفت اقلیم به زحمت بتوانم پنج یا هفت رمان را معرفی کنم اگر چه ممکن است در سال 96 تک اثرهای شاخصی وجود داشته باشد که فاصلهی زیادی با کارهای دیگر دارند.
چه اثر جدیدی در دست نگارش دارید؟
من رمانم را تازه تمام کردهام و هنوز اسمی برایش انتخاب نکردهام اما قرارداد چاپش را با نشر هوپا بستهام. چند طرح نصف و نیمه برای رمان داشتهام که سراغ یکی از آنها رفتهام، حدود 10هزار کلمهاش را قبلا نوشته بودم.
نظر خود را بنویسید