فردایکرمان ـ گروه جامعه: در این چند روزی که زندهیاد «مهدی آگاه» روی در نقاب خاک کشیده است، بسیاری از دوستان و علاقهمندان او، دربارهاش مطالبی منتشر کردهاند. همه هم خواندنی و ارزشمند هستند. بهطوری که با این آگاهیهای تازه، حالا سوز و درد فقدان او را بیش از همیشه احساس میکنیم.
در این میان، جا دارد به مطلبی از «مهدی ایرانی کرمانی» دوست هفتاد سالۀ او اشاره کنیم که در کتاب «گزیدهای از تبارنامۀ برخی خاندانهای کرمانی» نوشته است. «ایرانی» در این کتاب، که مرکز کرمانشناسی با همکاری بنیاد ایرانشناسی در سال نود و هشت آن را منتشر کرده است در فصل معرفی خاندانهای آگاه و مرشد، بهطور ویژه از روانشاد مهدی آگاه به عنوان یک دوست هفتاد ساله یاد کرده و دربارۀ بیماری او مینویسد: «دردا و دریغا! دردا و دریغا! افسوس و صد افسوس! که مهدی در 1382 دچار عارضۀ پارکینسون شد و بیش از پانزده سال است که هُرم تطاولگر این درد بیدرمان هستیاش را چکه چکه آب میکند».
در این کتاب بسیار با اهمیت، که در واقع شاید تنها مرجع هم در شناخت بسیاری از مهمترین خانوادههای بزرگ کرمان است، «ایرانی» دربارۀ «مهدی آگاه» به نکاتی اشاره کرده است که در سایر نوشتهها نمونهاش را کمتر سراغ داریم. از اینرو، فکر کردیم مناسب است با بازنشر آن، این نوع شناخت از شخصیت و زندگی «آگاه» را با شما به اشتراک بگذاریم. در ادامه متن کامل آن را بخوانید:
«آن خزانۀ حکمت و ریاضیات، آن سقراطِ فروتن روزگار، آن قابوسنامۀ متحرک و متعهد، دوست کهنِ نگارنده، مهدی آگاه دانشآموختۀ دانشگاه بریستول انگلستان در رشتۀ ریاضی است. علاقۀ شخصی وی به زبانشناسی تطبیقی او را به کمبریج کشاند تا یکسال به یادگیری زبانهای باستانی ایران بپردازد و سپس به استراسبورگ رفت تا آلمانی و فرانسه را فراگیرد.
او پس از بازگشت به ایران در اوائل دهۀ 1350، مدتی کوتاه در دانشگاه آریامهر (شریف فعلی) به تدریس منطق ریاضی پرداخت و سپس بنا به سنت و فرهنگ خانوادگی به فعالیتهای اقتصادی رو آورد.
به نظر نگارنده که الفتی هفتاد ساله با وی دارد، رو آوردن وی به فعالیتهای اقتصادی، علیرغم اینکه باعث پی نهادن صدها هکتار باغ پسته (و حفر چندین و چند چاه عمیق برای تأمین آب آنها)،کارخانۀ سیمان ممتازان، پایانۀ فرآوری پسته و مشارکت در چندین بنگاه است، ضایعهای برای جامعه بود. با دانش، منش، جدیت، فراست و نگرشی که او دارد، ای کاش به جای تکاپوی اقتصادی به پژوهشهای مورد علاقهاش میپرداخت، به ویژه مسئله آب و یارانههای انرژی و در کنار تربیت چهار فرزندش به همیاری همسر فداکار و وفادارش خانم منیژه شهریاری، که خود تالی و ثانی خجسته خانم است، به آموزش جوانان میپرداخت، تعریف مسائل میکرد، راه و روش مسائل را به جوانان مستعد میآموخت و صدها پژوهشگر اصیل را تحویل جامعه میداد. و بدین گونه به این سرزمین که وی عاشقانه دوست دارد، ژرفتر خدمت میکرد.
به گمان نگارنده خلق کردن بزرگترین لذت را به همراه دارد و تربیت چند ده یا چند صد انسان پژوهنده و عاشق ارج و پاداش و لذتی برای انسانی چون او به همراه میداشت، بیش از تولید ثروتی که مازاد بر نیاز روحی و روانی و عملی او و فرزندانش بود.
دردا و دریغا! دردا و دریغا! افسوس و صد افسوس! که مهدی در 1382 دچار عارضۀ پارکینسون شد و بیش از پانزده سال است که هُرم تطاولگر این درد بیدرمان هستیاش را چکه چکه آب میکند و کیفیت و زیبایی زندگی را برای دوستدارانش میتراشد و میکاهد و نابود میکند.
پسران مهدی، مهرداد و فرهاد دانشآموختۀ صنعتی شریف و بهترین دانشگاههای اروپایی و کانادایی هستند. پسر سوم، بهرام، با ضریب هوشی بالا، پس از پرسه زدن در چند دانشگاه اروپایی به تجارت پسته رو آورده است. هُما، تنها دختر مهدی و منیژه، با امیرعلی هُنری (پسرِ دوستِ گرانقدرم، علی هنری، اولین کسی که در کرمان فرایند برداشت و ضبط پسته را مکانیزه کرد و نا بهنگام چهره در خاک کشید) ازدواج کرد و در دانشگاه لندن درس خواند و به کرمان بازگشت».
روحش شاد و یادش همواره گرامی باد.
نظر خود را بنویسید