گروه جامعه - مهندس تقی توکلی مدیرعامل اسبق مس سرچشمه، کارآفرین و بنیانگذار صنعت نوین آذربایجان، امروز سهشنبه هجدهم دیماه در منزل خود در تبریز چشم از جهان فروبست.
به گزارش فردای کرمان به نقل از عصر ایران، توکلی در سال 1354 پس از آنکه مهندس رضا نیازمند از مدیرعاملی مس سرچشمه کنارهگیری کرد از شاه سابق حکم مدیرعاملی گرفت و به این ترتیب دومین مدیرعامل شرکت مس شد.
مهندس توکلی متولد 1310؛ از بانیان اصلی صنعت ماشینسازی تبریز و کوچکترین فرزند پسر «حاجعلی عسگر توکلی»، مالک و بنیانگذار کارخانه «کبریت توکلی» تبریز بود.
سایت خبری مسپرس بهمنظور یادکردی از مدیرعامل قدیمی مس، گزارشی بهقلم علی موذنی، از اقدامات و دیدگاههای او را روی خروجی خود قرار داده است که برای آگاهی از فعالیتهای توکلی در مس سرچشمه حائز اهمیت است. در ادامه این مصاحبه را بخوانید. روحش شاد باد.
وقتی سرچشمه سر و سامان گرفت
«محمدتقی توکلی» دومین مدیرعامل شرکت سهامی معدن مس کرمان است که در سال 1354 و بعد از دورهی مدیرعاملی دکتر «رضا نیازمند» به این سمت انتخاب شد. توکلی، مثل خیلی از قدیمیهای تاریخ صنعت و تکنوکراسی ایران، نقش بیبدیلی در رشد و بالندگی صنعت این مرزوبوم داشته است. او دهم دیماه 1310 در خانوادهای تاجرپیشه و اهل صنعت بهدنیا آمد. حاجآقا (عسگر) توکلی، بزرگ خاندان توکلی، ساکن منطقهی قفقاز بود که بعد از جدا شدن این منطقه از ایران، به تبریز مهاجرت میکند و در آنجا به مدد دانشی که در منطقهی قفقاز فراگرفته بود نخستین کارخانهی کبریتسازی مدرن را تاسیس میکند که نخستین کارگرانش هم از میان آوارگان ایرانی منطقهی قفقاز بود.
محمدتقی توکلی، آخرین فرزند از هفت فرزند حاجآقا توکلی کبریتساز که علاقهای بیش از سایر فرزندان به صنعت داشت، تحصیلات ابتداییاش را در تبریز سپری میکند و برای ادامهی تحصیل راهی تهران میشود و در دبیرستان البرز یا کالج آمریکاییها تحصیلات دورهی متوسطه را به پایان میرساند. وی سپس برای ادامهی تحصیل راهی آمریکا میشود و در یکی از دانشگاههای ایالت میشیگان، لیسانس خود را در رشتهی مکانیک میگیرد. با فوت پدرش در سال 1337 به ایران بازمیگردد و از اینجا تاریخ 20سالهی صنعتیِ محمدتقی توکلی آغاز میشود. به عهده گرفتن مدیریت کارخانهی کبریتسازی پدر و تلاش برای مدرنسازی آن، تاسیس کارخانهی نئوپان، ایدم، کمپرسورسازی، پمپ ایران، موتوژن و در نهایت، شاهکار فعالیتهای صنعتیاش «ماشینسازی تبریز»، فقط نمونههایی از تلاشهای 20 سالهی توکلی بعد از ورودش به ایران در سال 1337 است.
دربارهی محمدتقی توکلی زیاد گفته و زیاد شنیده شده است؛ بهویژه دربارهی شاهکار زندگی صنعتیاش «ماشینسازی تبریز» که به قول خودش، طرح سازهی آن برای 70 سال دیده شده بود با مقاومت در برابر زلزلهی 5/7 ریشتری. الان که سنش به 87 سال رسیده است، وقتی دربارهی طرح احداث کارخانه صحبت میکند اعداد و ارقام طرح را خوب در ذهن دارد و میگوید: اصلا میدانی زمین این کارخانه را من از چند نفر خریدم؟ و بلافاصله میگوید: از 2881 نفر.
ولی اگر در تاریخ زندگی محمدتقی توکلی کمی غور و تفحص کنیم، شاید آن قسمت از زندگی صنعتی و مدیریتیاش که کمتر از آن گفته شده است دورهی مدیرعاملی او بر «شرکت سهامی معدن مس کرمان» باشد که بعدها با تلاش خودش و ملی کردن این صنعت، به «شرکت ملی صنایع مس ایران» تغییر نام داد. همین موضوع باعث شد تا به سراغ محمدتقی توکلی برویم و از او دربارهی مدیریتش بر شرکت مس بپرسیم.
پیشرفت پروژه پایین است!
محمدتقی توکلی در سال 1354 و در گیرودار استعفا از مدیرعاملی شرکت ماشینسازی تبریز، با حکمی از سوی محمدرضا پهلوی به مدیرعاملی شرکت سهامی معدن مس کرمان منصوب میشود. توکلی در اینباره میگوید: «در سال 1346 پس از انعقاد قرارداد با چکسلواکی برای ساخت ماشینسازی تبریز، من مدیرعامل این کارخانه شدم. این طرح بعد از پنجسال در سال 1351 افتتاح شد و تا سال 1353 بهعنوان مدیرعامل فعالیت کردم و بعد استعفا دادم. هیاتمدیره حاضر به پذیرش استعفای من نبود؛ بنابراین، مجبور شدم یکسال دیگر کارخانه را از تهران مدیریت کنم. در سال 1354 آقای فرخ نجمآبادی وزیر صنایع وقت تلفن زد و گفت: نخستوزیر به او تلفن کرده و گفته آماده باشید ساعت ده و نیم شرفیاب میشویم خدمت اعلیحضرت! در این جلسه، شاه به من اعلام کرد: سرچشمه مشکلاتی دارد و میزان پیشرفت پروژه پایین است، باید بروی آنجا و به اوضاع سروسامان بدهی و هر 15 روز یکبار گزارش بدهی».
کار بزرگ، آدم شجاع میخواهد
توکلی میگوید: «انتخاب من از سوی شاه به این دلیل بود که کار اجرا، انسان متفاوتی میخواهد تا زیر بار فشار پروژهای که تنها پنجدرصد پیشرفت داشت، خرد نشود».
سالهای 54 تا 56 پیشرفت بزرگترین معدن مس جهان سرعت زیادی مییابد. توکلی میگوید: «من بهتنهایی این کار عظیم را انجام ندادم و بدون شک مدیرانی همچون رساور، خانلو و... در این موفقیت نقش داشتند.» او تاکید میکند: «مگر میشود از سرچشمه نام ببریم و نام مهندس رساور را فراموش کنیم؟ یک مدیر تنها با افراد خوب و توانمند میتواند به موفقیت برسد. بزرگترین هنر یک مدیر انتخاب افراد است؛ یعنی چه کسانی در کجا قرار گیرند، آنهم بدون حب و بغض. برای کار بزرگ نباید آدم ترسو انتخاب کرد. به همین علت ما توانستیم در مدت بسیار مناسب و کوتاه و با وجود گرفتاریهای زیاد، کار را پیش ببریم.»
ایرانیکردنِ سرچشمه
توکلی از آن دست آدمهایی است که به ایران دلبستگی زیادی دارد و این را میشود از اتاق کارش و حتی تبلیغات پشت جعبهی کبریتهایش که تصویر خلیجفارس، دریای خزر، دریاچهی ارومیه و... نقش بسته، فهمید. او تاکید میکند: «برای پیشرفت کارم چارهای نداشتم جز اینکه افرادی را انتخاب کنم که شجاع باشند و ایران را دوست داشته باشند و شبانهروزی کار کنند.»
یکی از اقدامات مهم دورهی توکلی، تلاش برای ایرانیکردنِ سرچشمه بود. به قول خودش، روش او در پیادهسازی این سیاست آنقدر تند نبود که روحیهی مدیران آمریکایی را از بین ببرد. او تاکید میکند: «من ضد آمریکایی نبودم چون در آن سالها و بدون کمک آمریکاییها امکان راهاندازی کارخانه نبود، ولی بهدنبال آمریکاییهایی بودم که دانش فنی را به نیروهای ایرانی انتقال بدهند.» توکلی خوب به خاطر دارد که پیگیری این سیاست و اعتمادش به نیروهای ایرانی خوب جواب داد. نمونهاش هم مهندس خاکی بود که مسئولیت حملونقل تجهیزات از بندرعباس را برعهده گرفت. توکلی در اینباره میگوید: «آقای مهندس خاکی، جوانی پرانرژی بود که ساعت سه نیمهشب از بندرعباس به من زنگ زد و گفت: آقای مهندس، این آقای «مدکس» رئیس آمریکایی بخش حملونقل نمیگذارد کار انجام شود. به «مدکس» گفتم: لباسهای خود را جمع کنید بروید سرچشمه! 24ساعت وقت دارید وسایلتان را در سرچشمه جمع کنید و برگردید آمریکا. آنها را فرستادیم رفتند و آدمهایی را آوردیم که تابع باشند. متخصص نیاورده بودیم که پول ملت را بدهیم تا هواخوری کنند. همهی افراد تنبل را خیلی راحت اخراج کردم. بدون اینکه گزارش بدهیم این کار را انجام دادم. این کار را کردم چون اگر اول گزارش میدادم، شکل سیاسی پیدا میکرد. بعدا در جلسهای که با شاه داشتم موضوع را مطرح کردم و گفتم: آنها کارشان را بهخوبی انجام نمیدادند، دستمزدشان هم بالا بود».
بسیاری از مدیران ایرانی دورهی مهندس توکلی، به این روحیهی ایرانگرایی او اشاره میکنند و بر این موضوع صحه میگذارند. مهندس «احمدینژاد» یکی از قدیمیهای صنعت مس که برای نخستینبار و با دستور توکلی صاحب سمت یکی از آمریکاییها (سرپرست تیم نقشهبرداری مهندسی معدن) میشود، دربارهی این روحیهی او میگوید: «توکلی مرا خیلی دوست داشت چون من اولین ایرانیای بودم که شغل یک آمریکایی را گرفتم. بعد از آن هم، توکلی اعلام کرد که هر ایرانی که بتواند جای آمریکاییها را بگیرد همان حقوقی را خواهد گرفت که آنان میگرفتند. کار ارزشمندی که آقای توکلی در آن زمان انجام داد، آوردن یک ایرانی بود که در آمریکا مدیریت یک معدن را به عهده داشت. مهندس «ایرج عظیمی» هم یکی از آن افرادی بود که به حضور ایرانیها در سرچشمه و صنعت مس اهمیت میداد. او در آمریکا معدن «پیما» را اداره میکرد و جای دانگیل را گرفت. با آمدن عظیمی، وضعیت ما هم در معدن سرچشمه بسیار خوب شد. ایرانیها جایگاه ویژهای پیدا کرده بودند. در آن زمان من و مهندس عظیمی در تمامی جلسات معدن شرکت میکردیم... اگر ایرانی کردن سرچشمه از همان ابتدا توسط افرادی چون توکلی دنبال نمیشد، امکان نداشت بتوانیم پس از انقلاب، سرچشمه را راهاندازی کنیم».
«خانلو» هم در اینباره میگوید: «سیاست توکلی در زمان مدیرعاملی در شرکت ملی صنایع مس ایران، جایگزینی مدیران ایرانی بهجای مدیران خارجی بود. بهخوبی یادم است که روزی تمامی کارکنان را جمع کرد و گفت: از این پس همهی مدیرانی که استخدام میشوند ایرانی خواهند بود. با صراحت به آمریکاییها گفته بود که شما تنها کارگزار هستید. برای توکلی، انجام درست کار مطرح بود. مثلا در یکشب 15 کارشناس خارجی را به علت کمکاری از بندرعباس اخراج کرد».
تهدیدِ آناکوندا
تکمیل مجتمع ذوبآهن اصفهان، احداث سه کارخانهی نورد و ذوبآهن و فولاد در جنوب، گسترش صنعت خودروسازی و افتتاح معدن مس سرچشمه و تسهیلات و تجهیزات مربوط به آن، از بزرگترین طرحهای توسعهای حکومت پهلوی طی برنامهی پنجم توسعه بود که در 1352 منتشر شد. برای پیشبرد این طرحها، علاوه بر منابع مالی عظیم، استفاده از مدیران کارکشته هم ضروری بود.
نبود زیرساختهای مناسب برای انتقال تجهیزات از بنادر، مشکل دیگری بود که ممکن بود بر سرعت انجام پروژهها تاثیر بگذارد. تقی توکلی در اینباره میگوید: «یکی از مشکلات بزرگ ما آن زمان حمل بالمیلها (آسیابهای گلولهای) از بندعباس به سرچشمه بود. بالمیلها که به بندرعباس رسید به من خبر دادند جادهی مناسبی برای حمل آنها وجود ندارد، ارتفاع تونلها هم کم است. من به متخصصان آمریکایی گفتم: شما که آمدید همهی اینها را مطالعه کردید و ماشینآلات را برای مس سرچشمه طراحی کردید، چطور فکر اینجا را نکرده بودید؟ آنها را تهدید کردم که 40 میلیون دلار خسارت باید بپردازند. طرحهای مختلفی ارائه شد مثل اینکه ماشینآلات به خرمشهر حمل شود و از طریق خرمشهر به اصفهان و یزد و بعد سرچشمه، که در این مسیر باید روی تمام رودخانهها پل زده میشد و بعضی پلها را باید تعریض میکردیم. حتی شاه از آمریکا خواست تا هلیکوپترهای بزرگ ویژهی حملونقل را در اختیار ایران بگذارد که گفتند توان بلند کردن چنین وزنی را ندارند. سرانجام ماشینآلات را از منطقهای در پایین دریاچهی بختگان به سمت کویر حمل کردیم و از کویر به خاتونآباد. تمام تپههای مسیر شکافته شد تا ماشینآلات به سرچشمه برسد. جوانان بسیاری همکاری کردند».
برای کار آمده بودم
توکلی میگوید: «وقتی دکتر نیازمند از مس رفت و من شروع به کار کردم، «حسین فردوست» رئیس سازمان بازرسی شاهنشاهی بههمراه دو نفر دیگر آمدند و گفتند ما میخواهیم گذشته را بررسی کنیم. همان ابتدا برای اینکه در کار مشکلی پیش نیاید به آنها گفتم که من امضا میدهم و مسئولیت همهی امضاهای آقای نیازمند را بر عهده میگیرم، ولی آنها قبول نکردند. بعد از چند وقت دیدم سرعت کارها پایین آمده است و ظاهرا مدیران مجموعه بهخاطر وجود افراد سازمان بازرسی امضادادنشان با مشکل روبهرو شده است. من اداری نبودم و فقط برای کار آمده بودم. بنابراین، اگر نمیتوانستم کار بکنم سریعا استعفای خود را اعلام میکردم. به همین خاطر از دفتر «هویدا» نخستوزیر وقت گرفتم و به دفتر او رفتم و گفتم آمدهام تا به شاه بگویم که مس خوابیده است و تا زمانی این آقایان نروند کار مس تمام نمیشود.
هویدا گفت: الان که اعلیحضرت نیستند و برای افتتاح پروژهی تفریحی کیش به آنجا رفتهاند، ولی من به ایشان سریعا خبر میدهم. بعد از چند روز هویدا ماجرای ورود سازمان بازرسی را به شاه گزارش میدهد. شاه هم عصبانی میشود که بازرسی شاهنشاهی به مس چهکار دارد؟ وقتی این اتفاق افتاد، دیدم که افراد سازمان بازرسی شاهنشاهی از سرچشمه رفتهاند».
حمایتِ همهجانبه داشتم
توکلی در ادامه، دربارهی پیشرفت حداکثری پروژهی مس سرچشمه از 5 درصد به 95 درصد میگوید: «بدون شک، حمایت شخص اول کشور در دورهی پهلوی از این پروژهی 2/2 میلیارد دلاری، نقش مهمی در پیشرفت این پروژه داشت» و تاکید میکند: «آنزمان من بهعنوان مدیرعامل، مشکلی برای تامین پول و پرداخت تعهدات نداشتم، چون از حمایت شاه بهعنوان یک پشتوانهی بسیار قوی برخوردار بودم. وقتی بودجه را درخواست میکردیم، مصوب میشد. میدانستیم که ماموریت دستگاهها، دولت و سازمان برنامه و بودجه این است که این کار را انجام دهند. من هم هر 15 روز نزد شاه میرفتم و گزارش میدادم. شاه هم دو یا سهبار از سرچشمه بازدید کرد».
حرف آخر
توکلی میگوید: «من معتقد بودم با توجه به اینکه خاک و معدن متعلق به ایران است، متخصص خارجی باید دانش خود را به کارکنان ایرانی منتقل کند. برای همین دستور دادم در کنار هر متخصص آمریکایی، یک مهندس ایرانی نیز باشد. به آمریکاییها گفتم وقتی تصمیم میگیرید، امضای مهندس ایرانی هم باید کنار امضای شما باشد. به این ترتیب، جوان ایرانی شخصیت پیدا میکرد. امروز معادن مس ایران دیگر نیازی به متخصص خارجی ندارد و هزاران متخصص داریم. کسانی که سونگون را راهاندازی کردند، همان افرادی بودند که در آنجا پرورش یافتند».
نظر خود را بنویسید