سید علی میرافضلی ـ حسامالدین خویی از نویسندگان و منشیان قرن هفتم هجری (زنده در 709 ق)، در دیباچهی كتاب «نزهة الكُتّاب» مینویسد: «پیوسته رسم مترسلان بر آن جمله رفتهاست كه اعناق عرایس منشآت را به یواقیت عقود آیات تنزیل قدیم و لآلی اصداف كلمات رسول كریم تزیین دهند. و نحور ابكار مراسلات را به نقود امثال و حكم و اشعار عرب و عجم موشّح گردانند». ترجمهی گفتار او این است كه شیوهی مقبول نویسندگی در آن عصر، آرایش متن با آیات و روایات و امثال و اشعار است، برای افزایش تاثیر كلام در مخاطبان. كتاب او، نزهة الكُتّاب، برگزیدهای از آیات و احادیث و اشعار و امثال مورد نیاز منشیان است كه به تناسب قال و مقال در نوشتههای خود بگنجانند و آن را تزیین دهند. در واقع استفاده از آیه و حدیث و شعر و مثل در نوشتهها، اعم از ادبی و تاریخی و عرفانی و فلسفی و مذهبی، یكی از روشهای رایج نویسندگان قدیم بهشمار میرود.
در دنیای جدید، نویسندگان نه آن مایه بضاعت را داشتند كه با ذهنی آماده و انباشته از متون مقدس و دواوین شعرا به سراغ نگارش بروند و نه اقتضای دنیای مدرن ایجاب میكرد كه نوشتهها از این قبیل شواهد، سنگین شود. اصل مطلب را باید به زبان روشن و همه فهم و بدون هرگونه آرایه و افزایه، بگویی و بنویسی تا مخاطب در فهم متن دچار مشكل نشود و از حرف اصلی باز نماند. تا آنجا كه شیوه مترسلان و منشیان قدیم یكسره به فراموشی سپرده شد. از طرفی، احیا و تصحیح و بازخوانی و شرح و توضیح این قبیل متون هم به حیطهی تخصص دانشگاهیان درآمد و مردم عادی از درك عبارات منشیان قدیم دور افتادند و حتی كار به جایی رسیده است كه قرائت این قبیل متون و پاس كردن چند واحد دانشگاهی در ارتباط با آن بلای جان دانشجویان ادبیات شد. متونی كه تا 200 سال پیش نمونهی نثر فصیح و فاخر و معیار نویسندگی بهشمار میرفت، اكنون به عنوان متنهایی دشوار و خاك گرفته تلقی میشود و خواندن آنها لذتی به اغلب مخاطبین نمیدهد. همین دو سه خطی كه از حسامالدین خویی نقل كردیم برای اغلب مخاطبین امروزی عباراتی گنگ و نامفهوم جلوه میكند؛ در حد زبانی بیگانه و فراموش شده. البته نثر حسامالدین خویی نمونهی نثر برگزیده زبان فارسی هم نیست، مثل تاریخ بیهقی و گلستان سعدی؛ و شاید ملاك و معیار مناسبی برای قضاوت ما در مورد نثر قدیم نباشد. اما مفهوم این عبارات، پسند و شیوه و شگرد رایج نویسندگان قدیم را به خوبی نشان میدهد و آن، ضرورت درج آیات و احادیث و اشعار و امثال در متون نثر است.
امروزه، استفاده از این شگرد و آوردن شعر و مثل و حكایت در نوشتهها، به یك شیوهی مندرس تبدیل شده و قشر دانشگاهی ما چنین روشی را منافی با اصول نگارش علمی میداند؛ مگر برای اثبات یا نفی مطلبی به عنوان شاهد گفتار و مدلل كردن ادعاهای متن؛ بهخصوص در كتابهای تاریخی ما. بر عكس آنچه تا دو قرن پیش رواج داشت، امروزه نویسنده تاریخ، كاری به آراستن متن به بیت و حدیث و مثل و حكمت ندارد و بلكه آنها را مخل غرض میداند و البته، در اغلب موارد هم حق با اوست. متن علمی باید جنبهی احتجاجی و عقلانی داشته باشد و با گزارههای عاطفی بیگانه است. در این میان، كتابهای استاد باستانی پاریزی، همچون یك استثناء در میان همهی كتابهای تاریخی معاصر جلوه میكند و به گمان من، استمرار همان سنت نگارش قدیم است با رعایت الزامات جهان جدید. یعنی نثری همه فهم و نثری ساده و روان دارد كه از مزایای شیوههای نگارش نویسندگان قدیم هم بهرهمند است. البته، شاید دانشگاهیان در نهان و آشكار بگویند كه این نثر، نثر علمی نیست. اما منكر آن نیستند كه ما با متونی تاریخی خوشخوانی سر و كار داریم كه عام و خاص میتوانند به نسبتی از آن بهرهمند شوند. كتابهای استاد باستانی پاریزی توانسته است مخاطب عام را به وقایع پیچ در پیچ و گمراهكننده و فاقد جذابیت تاریخ كهن علاقهمند كند و بخش عمدهی این جذابیت، مدیون نثر گیرای آن كتابهاست. نثری كه به گمان من از شیوهی نگارش نویسندگان قدیم و شگردهای منشیان قدیم مایه گرفته و آن را متناسب با سلیقهی مخاطبان امروزی روزآمد كرده است.
در آثار استاد باستانیپاریزی، شعر جایگاه ویژهای دارد و بخشی از جذابیت نثر ایشان، به خاطر ابیات مناسبی است كه چاشنی نوشته شدهاست. انتخابهای بهجا و هوشمندانه ایشان، به گیرایی متن افزوده و به بخش جداییناپذیر آن تبدیل شده است. باستانیپاریزی علاوه بر بهرهمندی از ذوق شاعرانه، ذوق گزینشگری والایی هم داشته است. استخراج شعرهایی كه ایشان از تاریخ هزار سالهی شعر فارسی برگزیده و داخل مقالات و كتابهای خود كردهاست، جُنگ ارزشمندی از اشعار زیبای شاعران قدیم و جدید را تشكیل خواهد داد. بر خلاف آنچه حسامالدین خویی از نویسندگان عصر خود خواسته، ابیات انتخابی ایشان، به ندرت جنبهی تزیینی و چسباندنی دارد. یعنی حذف آن شعرها، متن دكتر باستانی پاریزی را دچار لنگی و عدم تعادل میكند. شعرها، در متن نشسته و به آن هویت داده و كندن آنها از نوشته، نگاه ما را با یك جای خالی زشت مواجه میكند.
معمولا استادان دانشگاه سلیقهی ادبی خاصی دارند و از تاریخ هزار سالهی شعر فارسی، به دورهی خاصی علاقهی بیشتری نشان میدهند. بعضی، سبك خراسانی را نمونهی اعلای شعر فارسی میشمارند و اشعار بعد از آن را دارای فساد زبانی و افت محتوایی میدانند. برخی، به سبك عراقی گرایش دارند و حافظ و سعدی و مولوی را نمونهی متعالی ذوق شعری ایرانیان میدانند. عدهی اندكی از آنها، شعر دورهی تیموری و صفوی را میپسندند و وقت برای مطالعهی ادبیات این دوره صرف میكنند. دورهی بازگشت ادبی، نه طرفداران سبك هندی را راضی نگه میدارد و نه هواداران سبك عراقی را. با این حال، عدهای آن را مایهی نجات شعر فارسی از چنگال نازكخیالیهای شاعران سبك هندی یا اصفهانی میدانند. بسیاری از اساتید دانشگاه، تكلیفشان با ادبیات دورهی معاصر روشن است و پا از مرز ایرج میرزا و بهار و پروین اعتصامی این طرفتر نمیگذارند. نسل قدیم استادان ادبیات، معمولا وقتشان را برای مطالعهی شعر دههی چهل تا هشتاد حرام نمیكنند. آنچه ما از مطالعهی كتابهای دكتر باستانی به آن میرسیم روحیهی رواداری ایشان در برخورد با تاریخ شعر فارسی است. پسند ایشان، منحصر به دورهی خاصی از شعر فارسی نیست و هر شعری را كه ذوق سلیم او میپسندد یا مناسب گفتار خود میداند، داخل متن میكند. دكتر باستانی از مطالعهی نشریات و مجلات روز - چه سراسری و چه محلی - رویگردان نبود و از سیاحت در آنها نیز رهاوردی برای نوشتههای خود برمیگرفت.
من در نوشتهای دیگر نشان دادهام كه چگونه سطری از منظومهی مشهور «صدای پای آب» سهراب سپهری: "گل شبدر چه كم از لالهی قرمز دارد" ابتدا به پانوشت و سپس به متن یكی از نامههای نبیالسارقین در كتاب پیغمبر دزدان راه یافته است. باستانی پاریزی همانقدر كه به شعر شاعران گمنام دورهی صفوی علاقه داشت و آنها را در كتابهای خود نقل میكرد، از شعر شاعران كمتر شناخته شدهی عصر حاضر هم غافل نبود و اگر بیتی یا غزلی از شاعری پسند خاطرش میشد، جایی در كتاب بعدی او مییافت. در فیلم «از پاریز تا پاریس» اگر دقت نمایید، میبینید استاد رباعی وحید امیری را در تقدیم نامچه كتابش قلمی كردهاست: "آواز خوش هزار تقدیم تو باد...". و این نشان از وسعت حوزهی مطالعاتی ایشان در شعر فارسی دارد؛ دامنهای به فراخنای هزار سال شعر دری؛ بدون تبعیض قایل شدن میان شاعران ریز و درشت. ملاك ایشان برای انتخاب، نخست، التذاذ درونی و سپس تناسب آن با متن بوده است و نام شاعران، در این انتخابها كمترین دخالت را داشتهاست. مگر آنكه شاعر خاصی موضوع بحث بودهاست. باستانی پاریزی، اغلب، در متن یا پانوشت صفحات كتاب، نام گویندگان اشعار را قید كردهاست.
سبك نویسندگی باستانیپاریزی شاید قابل تقلید و تكرار برای هیچ نویسندهی دیگری نباشد. ممكن است بسیاری از اساتید دانشگاه شیوهی نگارش ایشان را منافی اصول نگارش متون علمی بدانند، اما نمیتوان تاثیری را كه نثرگیرای باستانی پاریزی در اقبال مخاطبان به موضوعات تاریخی داشتهاست، انكار كرد. و شاید در دل بسیاری از نویسندگان ما بگذرد كه ای كاش یك دهم این اقبال و علاقه نصیب آثار ایشان نیز میشد. نثر باستانی، همانطور كه گفتیم از دل روزآمد كردن هوشمندانهی شیوهی نویسندگان قدیم پدید آمده است و نشان میدهد كه كشف ظرفیتهای پوشیدهی متون قدیمی ما، چه شعر و چه نثر، نیازمند مواجههی خلاقانه با آنهاست.
* شاعر و پژوهشگر
*این یادداشت پیش از این، در ویژهنامهی نشریه استقامت در پاسداشت استاد باستانیپاریزی منتشر شده است.
برای مطالعهی دیگر یادداشتهای این ویژهنامهی مجازی میتوانید بر روی لینکهای زیر کلیک کنید:
ضرورت آبیاری بذری که باستانی ۶۰ سال قبل کاشت
نظر خود را بنویسید